۲-۳- بهسازی سازمانی
بیشک دنیای کنونی، دنیای سازمانها است و متولیان این سازمانها انسانها هستند؛ انسانهایی که در کالبد سازمان روح میدمند، آن را به حرکت درمیآورند و اداره میکنند. سازمانها بدون وجود نیروی انسانی نه تنها مفهومی ندارند، بلکه اداره آنها نیز میسر نخواهد بود. حتی با وجود فنآورشدن سازمانها و تبدیل آنها به تودهای از سختافزار، همچنان نقش انسان به عنوان عاملی حیاتی و راهبردی در بقای سازمان، کاملاً مشهود است. بر این اساس منابع انسانی ارزشمندترین منبع سازمانهای امروزی بهشمار میآیند چراکه به تصمیمات سازمانی شکل داده، مسایل و مشکلات سازمان را حل نموده و بهرهوری را عینیت میبخشند (خوشنویس زاده، ۱۳۸۷).
امروزه نیروی انسانی مهمترین عامل مولد است، در گذشته اعتقاد بر این بود که سرمایه و منابع مادی روند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور را تعیین میکند اما در جهان کنونی منابع انسانی کارآمد در این امر تاثیر اصلی را دارد. منابع انسانی کارآمد باعث افزایش سرمایه، بهرهبرداری از منابع مختلف جامعه و ساخت و تولید روزافزون میگردد؛ به عبارت دیگر منابع انسانی کارآمد پیشبرد جامعه در راستای توسعه ملی را تضمین میکند. کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهرهبرداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد (یارندی، ۱۳۸۲).
سرپرستان واحدهای مختلف سازمان، مسئولین اصلی ارتقای موقعیت سازمان هستند، یکی از راه های اساسی این امر بالا رفتن سطح دانش کارکنان است. سرپرستان معتقدند که دورههای آموزشی ضمن خدمت میتواند قابلیتهای دانشی و مهارتی و نگرش مناسبی را در کارکنان پرورش دهند. با این همه، گاه عوامل زمینهساز تغییر رفتار در کارکنان را مورد غفلت قرار میدهند که چنین غفلتی تمام تلاشهای آنان را در راستای بهبود سازمان با ناکامی روبرو میسازد (نحاسی، ۱۳۸۰).
افزایش بهرهوری سازمانها و توسعه روزافزون آنها، مستلزم رشد و بهرهوری کارکنان و نیز تقویت نیروی انگیزش آنان میباشد. برخی اندیشمندان دانش مدیریت، از انگیزش به عنوان موتور محرک یا نیروی پیشبرنده انسان، یادکردهاند. موفقیت سازمانها تا حد زیادی به روحیات، تلاش، انگیزش و رضایت منابع انسانی آنها بستگی دارد. به عبارت دیگر کارآیی و اثربخشی سازمانها با کارآیی و اثربخشی نیروی انسانی آنها وابستگی مستقیمی دارد (شریعتمداری، ۱۳۸۷).
توجه به پیامدهای نارضایتی از شغل نظیر: غیبت، جابجایی، ترک کار، … و تأثیر آنها بر سازمان و افزایش هزینههای سازمانی از یک سو و اثرات روحی و جسمی نارضایتی بر سلامت کارکنان و بهرهوری آنان از سویی دیگر ما را به اهمیت موضوع رهنمون میسازد. آنچه که در راستای توسعه منابع انسانی اهمیت دارد، این است که بهبود منابع انسانی تنها با آموزشهای فنی و تخصصی حاصل نمیشود، بلکه از طرق مختلف باید به توسعه آن پرداخت. بنابراین اگر در مدیریت منابعانسانی سازمانها، این موضوع مورد توجه قرار نگیرد، آن سازمان محکوم به فنا است.در این راستا، یکی از راهکارهای اساسی این است که منابع انسانی به مثابه مهمترین سرمایه سازمانها درنظر گرفته شود و در ضمن برنامهریزی به منظور جذب، تأمین و اعتلای سطح توانائیهای نیروی انسانی ازطریق شیوههای نوین علمی مدیریت منابع انسانی انجام گیرد. نتیجه اینکه جهت دستیابی به بهرهوری پایدار درکشور و تولید با کیفیت بالا درسطح جهانی، رویکرد سیستمی به منابع انسانی و توجه استراتژیک به آن را میطلبد (میرسپاسی، ۱۳۸۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این بین آموزش و بهسازی منابع انسانی بهعنوان یکی از فعالیتهای ضروری برای تطبیق نیروی انسانی با شرایط متغیر سازمان فرایندی است که در شیوه سنتی آن، صرفاً نظری و کلاس محور بوده و به جای جنبه کارآموزی، بیشتر جنبه آموزشی و به تعبیری وقت گذرانی اداری داشته، اما امروزه، روشهای جدیدی برای آموزش کارکنان دولت وجود دارد که از جمله آنها می توان طرح توسعه فردی، آموزش از راه دوره/ مجازی، آموزش خرد، مربیگری درمدیریت، مرشدی، قراردادهای یادگیری را نام برد. باتوجه به نقش و جایگاه آموزش کارکنان در فرایند توسعه سازمانهای امروزی، برنامه ریزی، هدایت و کنترل آن در مسیر تحقق اهداف هر سازمان ضرورتی اجتناب ناپذیر میباشد (محبت، ۱۳۹۰).
۲-۳-۱- آموزش کارکنان
امروزه جمعیت عظیمی در بخش های صنعتی، دولتی و بازرگانی به کارهای متنوع اشتغال داشته و در راه انجام وظایف محوله به کار مشغول هستند. روشن است که نمی توان ادعا نمود تمامی آنان ذاتاً از دانش، نگرش و مهارت های لازم برای انجام وظایف خود دارا هستند. بلکه برای افزایش سطح کیفی کار خود به آموزش احتیاج دارند. از سوی دیگر پیشرفت های علوم و فنآوری، تغیرات زیادی در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی سبب شده که نیاز به آموزش را آشکارتر میسازد (ابطحی، ۱۳۸۳).
آموزش کارکنان به تمامی مساعی و کوششهایی که به منظور تغییر در ساختارهای شناختی، ادراکی، حرکتی، نگرشی و مهارتی کارکنان یک سازمان اطلاق میگردد. به گونه ای که موجب حصول توانمندی شده و سطح دانش، آگاهی، مهارتهای فنی، حرفهای و شغلی آنها را ارتقا داده و رفتار مطلوب درآنها ایجاد مینماید، تا وظایف و مسئولیتهای شغل خود را به نحو مطلوب انجام دهند (دسلر[۶]، ۱۳۸۸؛ ترجمه پارسائیان و اعرابی).
آموزش چیست؟
در سالیان اخیر علوم و تکنولوژی نسبت به گذشته پیشرفت چشمگیری داشته است. این تحول و دگرگونی به حدی است که عصر حاضر را عصر نیمعمر اطلاعات نامیدهاند؛ یعنی دورانی که در هر پنج سال، نیمی از اطلاعات بشری منسوخ گردیده و اطلاعات و دانش جدید جایگزین آن میگردد. این امر گویای این است که همه افراد یک سازمان موظف به ارتقای سطح دانش خود هستند و از طرفی مدیران سازمان هم موظف به حرکت دادن اعضای سازمان به سمت دانش روز میباشند، به همین دلیل در سالهای اخیر آموزش ضمن خدمت کارکنان در سازمانهای مختلف از جایگاه خاصی برخوردار گردیده است (اسماعیلی، ۱۳۸۷).
با مقایسه مشاغل فعلی اجتماع با مشاغل حدود پنجاه سال پیش دریافت میشود که مشاغل به حدود دو برابر افزایش یافته است، این امر نقش پیشرفتهای علمی را در تنوع مشاغل به خوبی نشان میدهد. در جهان امروز احتمال این که که فرد مهارتی را بیاموزد و آن را تا حدود سی سال کار خود بدون تغییر بنیادی ادامه دهد بسیار ضعیف یا به کلی محال است. امروز جامعه به سرعت در حال دگرگونی است و دیگر آموزش کارکنان فقط مطلوب نیست، بلکه این مطلوبیت به یک اجبار تبدیل شده است، در جهان امروز برای امر آموزش کارکنان باید منابع مختلف سازمانی را بسیج کرد تا سازمان بتواند به راه خود ادامه دهد (خوشوقتی، ۱۳۸۴).
آموزش کارکنان منجر به حفظ تداوم و بقای سازمان میشود، یک بررسی سه ساله در سنگاپور نشان داده است که ۱۷ درصد شرکتهای تجاری و صنعتی این کشور ورشکست شدهاند در حالی که این نسبت در مورد شرکتهایی که برنامه آموزش کارکنان را انجام دادهاند کمتر از ۱ درصد بوده است (محقق معین، ۱۳۸۳).
آموزش، همواره به عنوان وسیلهای مطمئن در جهت بهبود کیفیت عملکرد و حل مشکلات مدیریت مد نظر قرار میگیرد و فقدان آن نیز یکی از مسائل اساسی و حاد هر سازمان را تشکیل میدهد؛ به همین دلیل به منظور تجهیز نیروی انسانی سازمان و بهرهگیری موثر از این نیرو، آموزش از مهمترین و تاثیرگذارترین تدابیر به شمار میرود.
آموزش یک وظیفه اساسی در سازمان و یک فرایند مداوم و همیشگی است. نباید آموزش را امری موقت و اتمامپذیر تصور کرد. کارکنان در هر سطحی از سطوح سازمان که باشند، حتی در سطح یک نیروی انسانی جزء، نیازمند آموزش و کسب دانش و مهارتهای جدید هستند تا بتوانند به سمت اهداف سازمان حرکت کنند (پرهیزگار، ۱۳۸۰).
برنامههای آموزش کارکنان در یک سازمان میتواند نیاز به نیروی انسانی متخصص در آینده را نیز رفع کند، این برنامههای آموزشی میتوانند تضمینی برای حل مشکلات کارکنان باشند. اگر کارکنان سازمان به خوبی آموزش ببینند بهتر میتوانند در ارتقای سطح کارایی سازمان سهیم باشند. از اولین نتایج این امر عدم نیاز زیاد به نظارت از سوی سرپرستان بر روی زیردستان است؛ در عین حال این امر کمک میکند که افراد در جهت احراز شرایط ارتقای سازمانی آماده شوند و در نهایت انجام وظایف با مطلوبیت مورد نظر سازمان امکانپذیر میگردد (نوه ابراهیم و همکاران، ۱۳۸۵).
آموزش عبارت است از کوشش در جهت بهبود عملکرد فرد در ارتباط با انجام کار و مسائل مربوط به آن (جزنی، ۱۳۸۵). منظور از آموزش کوشش هایی است که در جهت ارتقای سطح دانش و آگاهی، مهارت های فنی، حرفه ای و شغلی و همچنین ایجاد رفتار مطلوب در کارکنان یک سازمان به عمل می آید و آنان را آماده انجام وظایف و مسئولیت های شغلی خود می سازد (دعایی، ۱۳۸۵).
به اعتقاد سولمن[۷] (۲۰۰۳)، آموزش، میدانی را برای ارتباطات جدید سازمانی، ارزش های جدید، ابزارهای جدید و راهکارهای جدید انجام کار فراهم می کند. سالازار[۸] (۲۰۰۷) آموزش را به معنای ایجاد تغییر در دانش، مهارت و نگرش افراد، طرز کار و تعامل آنان با سایرین می داند. در تعریف دیگری که توسط جیسین[۹] (۲۰۰۸) ارائه شده، استفاده از برنامه های آماده که شایستگی های موجود کارکنان را تقویت و تحصیل دانش، مهارت ها و توانایی های جدید را به نفع بهبود عملکرد کار آسان تر می کند، آموزش نامیده شده است. از نظر فریر[۱۰] و همکاران (۲۰۰۹)، آموزش تجربه ای است مبتنی بر یادگیری که به منظور ایجاد تغییرات نسبتاً ماندگار در فرد صورت می گیرد تا بتواند توانایی خود را برای انجام کار بهبود بخشد.
آموزش و بهسازی مجموعه کنشهای هدفمند، از پیش اندیشیده شده و طرحریزی شدهای است که با هدف افزایش اثربخشی فرد و سازمان، بطور مداوم و نظام مند به بهبود و ارتقای سطح دانش، فنون، مهارتها ،تجارب و نگرشهای مربوط به بهبود عملکرد شغلی حال و آینده کارکنان میپردازد.
۲-اهداف آموزش کارکنان
هدف اساسی آموزش کارکنان، کمک به سازمان جهت نیل به مقاصدش می باشد. به عبارتی دیگر هدف از آموزش کارکنان توسعه صلاحیت ها و شایستگی های آنان در جهت بهبود عملکرد آنان می باشد (حاجی کریمی و رنگرز، ۱۳۷۹). فورتنر[۱۱] (۲۰۰۵) اهداف آموزش کارکنان را به شرح زیر بیان می کند:
۱- ایجاد آگاهی علمی و ارتقای سطح اطلاعات و دانش کارکنان؛
۲- ارتقای سطح قابلیت ها و توانایی های کارکنان سازمان ها (نظیر استعدادهای جسمی، روحی، فکری و عقلی و…)؛
۳- ارتقای سطح آگاهی اجتماعی کارکنان و بهینه سازی مجموع رفتارهای آنان، هماهنگ با معیارها و ارزش های اجتماعی و شناخت مجموعه روابط پایدار جامعه، به منظور مشارکت فعالانه در سازندگی و توسعه سازمان و اجتماع.
بنابراین می توان گفت افزایش بهره وری، افزایش رضایت شغلی و به تبع آن کاهش نظارت از اهداف آموزش کارکنان محسوب می شود.
۳- اهمیت و لزوم آموزش کارکنان
نقش اساسی آموزش تغییر طرز تفکر و تطبیق رفتار افراد با اصول و موازین پسندیده است. بنابراین، لزوم آموزش در کلیه موسسات اعم از سازمان های دولتی و بنگاه های بازرگانی و صنعتی غیر قابل تردید است. به خصوص آن که ما در زمانی زندگی می کنیم که تغییرات و تحولات علمی و فنی به طور سریع در جریان می باشد و هر روزه انتظار تغییری در نحوه استفاده صحیح از منابع کمیاب خصوصاً نیروی انسانی مستلزم توجه به آموزش کارکنان می باشد (سوآرز[۱۲]، ۱۹۹۹).
به زعم سیادت (۱۳۸۱)، گذشته از تغییرات و تحولات علمی وقتی که لزوم آموزش توجیه می شود، لازمه اداره صحیح امور استخدامی و استفاده مطلوب از نیروی انسانی در سازمان آن است که:
۱- تمام افرادی که در سازمان به انجام وظایف اشتغال دارند بتوانند مسئولیت های محوله را به نحو و مطابق با شرایط روز ایفا سازند.
۲- برای آنکه در جریان امور و عملیات وقفه ای حاصل نگردد سازمان باید پیوسته افرادی را در اختیار داشته باشد که در موارد ضروری بتوانند جانشین کسانی که به عللی قادر به انجام وظایف خود نیستند بشوند.
۳- انتقادات و ترفیعات سازمانی ایجاب می کند کارکنان سازمان قبلاً از نحوه انجام وظایف و مسئولیت هایی که در آینده تقبل خواهند کرد، مطلع باشند.
بنابراین می توان گفت برای هماهنگی با تغییرات گوناگون درون و بیرون سازمان و بهبود عملکرد افراد و نیز افزایش بهره وری، آموزش کارکنان ضرورتی انکارناپذیر است.
بنابه موارد طرح شده می توان مهمترین عواملی که نیاز به آموزش را در سازمان نشان میدهد را به شرح زیر عنوان کرد:
- جابجایی های افقی و عمودی در سازمان
- ورود کارکنان جدید یه سازمان
- پیشرفت سریع در علوم و تکنولوژی
- تزریق روابط انسانی به سازمان
- حرکت به سوی بهرهوری همه جانبه در سازمان (شریعتمداری،۱۳۸۷).
امروزه به اعتقاد همه صاحبنظران و متخصصان، فراگیری علوم به صورت دانش عمومی محور و فراگیری علوم و کسب مهارتهای لازم در زمینههای تخصصی به صورت خاص به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر اجتماعی از اهمیت بالایی در امر توسعه کلان برخوردار است. این اهمیت از آن جا است که انسان تنها از طریق آموزش میتواند توانایی های خاص و نامحدود خود را از بالقوه بودن به سمت فعل به حرکت در آورد. البته باید در نظر داشت که در فرهنگهای متعالی آموزش تنها با پرورش میتواند سودمند باشد (نحاسی، ۱۳۸۰).
۴- فواید آموزش کارکنان
جزنی (۱۳۸۵)، فواید آموزش کارکنان را موارد زیر می داند:
سازمان را به محل بهتری برای کار و زندگی تبدیل می کند.
اخلاقیات را ارتقاء می دهد.
پیوستگی را در گروه به وجود می آورد.