کهاو دادمان بر ددان دستگاه ستایش مراو را که بنمود راه
(طهمورث،ب۱۸)
چنانکه میبینیم جمشید نیز در اولین اقدامات خود پساز رسیدن به پادشاهی، جامعه را تقسیم کرده و گروهی را نیز مخصوص نیایش میکند که روحانیون یا آتورنیان بودند.
تنها موردی که در داستانهای جلوس پادشاهان بر تخت در آن نام و یادی از خداود نیست پادشاهی ضحاک بیدادگر است که با شروع پادشاهی او دوران جادو آغاز میشود:
چو ضحاک بر تخت شد شهریار برو سالیان انجمـن شد هـزار
سراسر زمـانـه بـدو گشـت بـاز برآمد بر ایـن روزگـاری دراز
نهـان گشت کـردار فــرزانگـان پـراکنـده شـد نـام دیـوانگـان
هنر خوار شد،جـادوی ارجـمند نهـان راستـی، آشکـارا گـزند
شده بر بدی دست دیـوان دراز به نیکی نبودی سخن جزبهراز
(بخش۱،ب۱-۵)
ب) دین زرتشت:
واژه ای که زرتشت در اوستا (گاتاها) برای خدای یگانه به کار برده اهورامزدا است. در آغاز بیشتر نیایشها این عبارت به چشم می خورد: «خشنوتره اهورهه مزدا» یعنی به خشنودی اهورامزدا. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از هم استعمال شده است؛ مثلاً در یسنای ۲۸ بند اول، مزدا تنها برای خدا آمده است. در بند هشتم همین یسنا ابتدا اهور و پس از چندین کلمه فاصله، مزدا آمده است. در بند ششم برعکس اول مزدا و پس از چند جمله، اهور دیده می شود. در بند دوم مزدا اهورا به کار برده شده است. در سراسر گاتاها هر جا، این دو واژه با هم آمده است، مزدا مقدم بر اهورا است. در یسنا ۲۸ بند اول زرتشت می گوید: «تو ای مزدا اهورا مرا از خرد خویش تعلیم ده و از زبان خویش آگاه ساز که روز واپسین چگونه خواهد بود؟» در سایر بخشهای اوستا بر عکس گاتاها هر جا که این دو واژه با هم آمده، اهورا مقدم بر مزدا است البته در بعضی قسمتهای اوستا نیز مزدا اهورا آمده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اساساً پایه ثنویت، اخلاقی است: دو گوهر متقابل زرتشتی، سپنته مینیو و انگره مینیو فرزندان دو قلوی اهورا مزدا هستند و انتخاب ایشان بین راستی (اشه) و دروغ بین گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک و کردار بد، گفتار بد و پندار بد، (یسنا ۳۰، بند ۵) ریشه ثنویت در دین زرتشت است این دو به عنوان نخستین نمونه انتخاب هر انسان عمل می کنند (یسنا ۳۰، بند ۲) حال خواه درستی را برگزیند یا نادرستی را. خیر یا شر بودن دو گوهر از انتخاب نشأت می گیرد و بر خلاف آنچه بعضی دانشمندان می گویند، ذات ایشان از پیش تعیین شده نمی باشد. مفهوم اهورامزدا به عنوان خالق بهشت و جهنم، نور و تاریکی (یسنا۴۴ بند ۳-۵) نشان می دهد که زرتشت متفکر اصلی و چهره قدرتمند دینی بود و تغییرات اساسی را در محیط فرهنگی و روحانی که در آن تربیت شده بود ایجاد کرد.
زرتشت هرگز در گاتاها از ثنویت مطلقی که در آن دو گوهر یا دو خدا یکی منبع خوبی و دیگری منبع بدی باشد و بالاستقلال و جدا از هم از ازل وجود داشته باشند، سخنی به میان نیاورد بلکه اهورامزدا را خالق همه چیز شمرده است.
استاد مطهری می فرماید: «آنچه در این مکتوب (اوستا) وجود دارد، بر توحید در خالقیت «زمین، آسمان، انسان و شادی» دلالت میکند و به معنای توحید کامل نیست. بنابراین نسبت به توحید تام ساکت است. از این رو میتوان گفت: چیزی برخلاف عقاید اسلامی در آن وجود ندارد؛ زیرا اسلام نیز در این مورد، قائل به توحید است؛ اما توحید در اسلام، معنای کامل تری دارد که دراین کتیبه یافت نمیشود. آنچه در اسلام است، توحید ذاتی و توحید کامل در خالقیت است. اسلام با هرگونه ثنویتی در ذات و خالقیت مخالفت دارد؛ لیکن در اندیشه زرتشتی، برخی قائل به تعدد ذات واجب بود، و برخی نیز معتقد به توحید ذاتی و ثنویت در خالقیت خیر و شر میباشند.»
دین زرتشت دین یکتا پرستی بوده ولی به آفتی که بسیاری از ادیان را فرا گرفته بود آلوده شد و به شرک و دوگانه پرستی مبدل گشت بلکه دین زرتشت به بیشتر از دوگانه پرستی مبدل شده بود و به خود زرتشت جنبه ی الوهیت دادند و زرتشت را تا مرحله خدایی پیش بردند و گفتند زرتشت بود که زمین و آسمان را به حرکت در آورد . از دیگر اعتقادات زرتشتیان اینکه معتقد به وجود فرشتگانی به نام امشاسپندان هستند که کارهایی را انجام می دهند و از تجلیات خداوند هستند . و این فرشتگان را به عنوان الهه قرار دادند پس از دوگانه پرستی هم گذشت و چندین الهه قرار دادند مثلا نام یکی از الهه های آنها میترا بود . میترا الهه زرتشتی ونماد مقابله با شرک است میترا به نام خدای مهر یعنی نور وروشنایی است در کتیبه ی اردشیر میترا در ردیف اهورا مزدا قرار گرفته ( اهورا مزدا خدای اصلی زرتشتیان است ) .(صحیح النسب،۱۳۹۲)
۴-۲-۴. توانایی خداوند
الف) شاهنامه
شخصیتهای شاهنامه به سرنوشتی که خداوند برای آنها رقمزده سخت پایبندند و برحسب ایمانی که دارند بهراحتی خود را تسلیم اوامر خداوند میکنند که بیشک چنین عقیدهای ناشی از ایمانی قوی است. چنانکه رستم با همهی تواناییهایش هیچگاه خدا را ازیادنمیبرد و فر و هنر را از او میداند هرگاه کارد به استخوانش برسد سر سوی آسمان میکند واز خدا مدد میجوید، همواره بر این اعتقاد است که برای نیکی و در راه حق شمشیر میزند و این اعتقاد او را به پشتیبانی پروردگار مستظهر میدارد. وی از جانب خدا خود را دارای مأموریتی برای دفاع از نیکی میداند.
و یا رستم پس از پیروزی بر دیو سفید پس از شستن سر وتن چنین نیایش می کند:
زبهـر نیـایش سـر و تـن بشست یکی پاک جای پرستش بجست
از آن پس نهـاد از بـر خـاک سر چنین گفـت کـای داور دادگـر
ز هر بـد تـویی بنـدگـان را پنـاه تو دادی مرا گـردی و دستگـاه
تـوانـایی و مـردی و فـر و زور همه کامم از گردش ماه و هور
تو بخشیدی ار نه ز خود خوارتر نبیینـم بـگیتـی یکـی زارتــر
غم و اندوه و رنج و تیمار و درد ز نیک و بد هر چـه آیـد به مـرد
کمـی و فـزونی و نیـک اخـتری بلنــدی و پستـی و کنــد آوری
ز داد تو بینم همی هر چه هست دگر کس ندارد در این کار دست
ز داد تــو هـر ذره مهـری شـود ز فـرت پشیـزی سپهـری شـود
از این بهتر چگونه پهلوانی می تواند پیروزی خود را به آستان خداوند سپاس گوید، رستم جهان پهلوان خود را در مقابل خداوند خوار و هیچ می شمرد و همه چیز را از الطاف و اراده او می داند و می گوید: اگر خداوند به خواهد ذره ناچیز به قدر و منزلت خورشید می رسد و یک پشیزی آبروی سپهری می یابد.
ب) دین زرتشت:
«پس آیا من در ذهنم می فهمم که تو قدیم هستی، تو پدر خرد مقدس هستی من تو را با چشمانم درک کرده ام، تو حقیقت را آفریدی. تو اهورا هستی. (سینا ۳۱، بند ۸) همچنین در یسنای ۴۴ آمده است که او خالق همه چیز است همه چیز به او وابسته است. (سینا ۴۴، بند ۵) او همه چیز را می داند (سینا ۳۱، بند ۱۳) او آینده را می داند (یسنای ۳۳، بند ۱۳) و حکومت و شهریاری دارد. (یسنای ۳۱، بند ۲۱)
از این رو، با توجه به سخنان زرتشت در گاتاها، می توان اذعان کرد که او، به خدایی واحد و قادر مطلقی که خالق همه چیز است اعتقاد داشت. یعنی زرتشت هم به توحید ذاتی و هم توحید خالقی را باور داشت. حتی به نظر می رسد که زرتشت تدابیر و امور عالم را نیز به خدای واحد یگانه نسبت داده و او را رب و مدبر عالم می داند
۴-۲-۵. بندگی و ستایش خداوند
الف) شاهنامه:
اول آنکه شاهنامه مدح خداوند را از طریق خرد آغاز می کند به بیان دیگر فردوسی اهل خرد و حکمت است، شاهنامه چنین آغاز می شود، «بنام خداوند جان و خرد» اگر بخواهیم خداوند را وصف کنیم آیا بهتر از این می شود آغاز کرد؟ بهتر از این می شود که بگوئیم خدائی که همه اش خرد و جان است؟ به عبارت دیگر خدائی که همه اش عقل است یا عقل کل است ، افتخار اروپائیان این است که در قرون جدید به اصطلاح خردگرا شده اند.
ب)دین زرتشت:
از نظر زرتشت تنها اهورامزدا شایسته پرستش است: «تو باید آن کس را با ستایش پارسایی خود بستایی که همیشه مزدا اهورا نام دارد.» (سینا ۴۵، بند ۱) همچنین می گوید: «کسی که به ضد دروغپرست با زبان و اندیشه و دست ستیزگی کند، خوشنودی مزدا اهورا را به جای آورد.» (یسنا ۳۳، بند ۲) زرتشت عظمت و جبروت را مختص اهورامزدا می داند و او را آفریننده یکتا و خداوند توانا می داند.
زرتشت هیچ گاه شایسته ندید خدایی را ستایش کند که پارهخوار (رشوه ستان) باشد و در روی زمین دستگاه سوداگری به راه بیاندازد و در برابر آنها بخششهایی از بهشت را به آفریدگان خود ببخشد.
آفریدگار او داد و ستدگر و فروشنده و خریدار نیست و نیازی به چاپلوسی بندگان خود ندارد. پروردگار زرتشت اندیشه ساز و رهنمای آفریده گان خود برای برپایی یک زند گی نیک و سرشار از مهر و مهرورزی است. پس به همین انگیزه زرتشت پایه و بنمایه آئین خود را بر اندیشه نیک، گفتار نیک (راستگویی) و کردار نیک نهاده است. و نیز باید دانست که چون هر کسی در این کیش باید با آزادی کامل به دستیاری اندیشه نیک خود، راه نیک را انتخاب کند و چون فرهنگ و خرد انسان بخش بیشتر اندیشه نیک را در بر میگیرد، از این رو پیروان این کیش باید در آموزش دانش و فرهنگ زمان خود از هم پیشی گیرند. و بدین ترتیب فلسفه و کیش زرتشت پیوسته پیشرو و پویا بوده و در گذشت زمان د چار واپسگرایی و عقب افتاد گی نخواهد شد.
یکی ازسمبلهای کیش زرتشت فروهراست، که بگونه فشرده می توان گفت فروهر روان آدمی است که پیش از زاده شدن وجود داشته و پس از در گذشتن هم باز خواهد ماند و نباید جایگزین آفریدگارو یا اهورامزدا گردد.
گاتاها سرود چهارم (۳۱) بند ۸ می گوید:
“ای مزدا هنگامی که تو را با نیروی خرد و اندیشه ژرف جستجو کردم
و با دیده خرد به تو نگریستم دریافتم
که تویی سرآغاز و سرانجام همه چیز،
تویی سرچشمه خرد و اندیشه
و تویی آفریننده راستی و پاکی و داور و دادگر همه کردار مردمان”
در آئین زرتشت، فروهر و یا روان انسان دارای دو نماد خوبی و بدی است و این امر به خوبی بن مایه فلسفه زرتشت را نشان میدهد که هر کس باید تلاش نماید تا نیروی سپنتامینوی خود را فر و شکوه بخشد و کارمایه “انکره مینوی” را به زیر پا بکشد و با این پیکار دو گونه گان روان خود را فرهی داده تا راه را بر والایی و رستایی مینوی خود بگشاید و پیشرفت نماید و کامیاب شود.
گاتاها سرود سوم (۳۰) بند ۳: