و درود خدا بر او، فرمود: کسى در انجام کارى که مردم خوش ندارند، شتاب کند، در باره او چیزى خواهند گفت که از آن اطّلاعى ندارند.
موضوع:(ضرورت موقعیّت شناسى)
[یکی ازموضوعات اساسی دربرخورد با دیگران ضرورت موقعیت شناسی وتوجه به سطح فکر و میزان فهم مخاطبین است ،که حضرت دراین حکمت به آن پرداخته]از مهمترین اموردرنظر گرفتن شرایط و وضع حال شنونده وفرمانبر وموعظه شونده است،ازنظرمیزان آمادگی وپذیرش تبلیغ و تحمیل قوانین ،وخبرهایی که به سمع وی رسانده می شود. (کمره ای،۱۳۵۶: ۲۱/ ۶۷)
وجوه بیانی وسیمای ادبی جکمت
الف.مجاز؛
۱٫و« قَالُوا»مجازمرسل است به علاقه ابزار چونکه زبان ابزار بیان و بروز مافی الضمیر است.ومجموع عبارت کنایه إیماء از مراعات حال مخاطبین درقانون گذاری وابلاغ دستور وفرمان ونهی از تحمیل قوانین برآن هاست ،تا انسان از گزندآسیب های آنان در امان بماند(عرفان، ۱۳۵۸ :۲/ ۱۵۴-۱۴۲)
ب..استعاره؛
۲٫اسرع(مستعارمنه یا مشبه به) استعاره مصرحه تبعیه، از توجه و اقبال بر مردم برای تبلیغ و موعظه وتحمیل کردن قوانین و مسئولیت های ناخوشایند برآن ها،یعنی(توجّهَ الیهم؛متوجه سازد. وحمّل علیهم؛تحمیل کند قوانین و احکام)مستعار له. (همان)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۰۱۳ ( نهج البلاغه حکمت۳۸)
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ: یَا بُنَیَّ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً- لَا یَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ- إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ[۳۱]- وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَهِ الْعُجْبُ وَ أَکْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ الْأَحْمَقِ- فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرَّکَ- وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ الْبَخِیلِ- فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیْهِ- وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ یَبِیعُکَ بِالتَّافِهِ[۳۲] وَ إِیَّاکَ وَ مُصَادَقَهَ الْکَذَّابِ- فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْکَ الْقَرِیبَ*
به فرزندش امام حسن علیه السّلام فرمود: پسرم چهار چیز از من یاد گیر (در خوبىها)، و چهار چیز به خاطر بسپار (هشدارها)، که تا به آنها عمل مىکنى زیان نبینى:
خوبىها
الف. همانا ارزشمندترین بىنیازى عقل است، ب. و بزرگترین فقر بىخردى است،ج. و ترسناکترین تنهایى خودپسندى است. د. و گرامىترین ارزش خانوادگى، اخلاق نیکوست.
هشدارها
الف. پسرم از دوستى با احمق بپرهیز، چرا که مىخواهد به تو نفعى رساند امّا دچار زیانت مىکند. ب. از دوستى با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز دارى از تو دریغ مىدارد.
ج. و از دوستى با بدکار بپرهیز، که با اندک بهایى تو را مىفروشد.
د. و از دوستى با دروغگو بپرهیز، که او به سراب ماند: دور را به تو نزدیک، و نزدیک را دور مىنمایاند.
موضوع: (اخلاقی،اجتماعی،تربیتی)ارزشها و آداب معاشرت با مردم
امام (ع)دراین کلمه به ارزشها وآداب معاشرت با مردم اشاره می فرمایند.ویادآوری فرموده اندکه چگونه با افراد مختلف رفتاری متناسب با شخصیت وخصوصیات آنان داشته باشیم.لذا درقالب تشبیهات متعدد،زیبا و عمیق ودقیق به بیان جوانب امرپرداخته اند.تشبیه عقل به غنی ترین بی نیازی،تشبیه حماقت به بزرگترین فقر،وخودبینی(عجب) به وحشتناک ترین تنهایی وخوش اخلاقی(حسن الخلق)به بهترین حسب و ریشه فامیلی،از جمله تعابیربی نظیر آنحضرت دراین زمینه است.
وجوه بیانی وسیمای ادبی حکمت؛
الف- تشبیهات به کاررفته؛
۱٫عقل به غنی ترین ثروت وحماقت و نادانی به بزرگترین فقروتنگ دستی وخودبینی به وحشتناک ترین تنهایی و خوش خلقی به باارزشترین حسب و خویشاوندی ،تشبیه بلیغ،موکّد و مجمل ازنوع تشبیه مفردعقلی به مفردحسی است.بادرنظرگرفتن تعددمشبه و مشبه به وقرارگرفتن هرمشبه بهی بعد مشبه ،تشبیه مفروق محسوب می شود.
۲٫ودرعبارت« فَإِنَّهُ « الْکَذَّابِ »کَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْکَ الْقَرِیبَ »کذاب ودروغگو (مشبه مفردمطلق عقلی)به سراب(مشبه به مفردمطلق حسی) تشبیه شده است این تشبیه از نوع تشبیه مفصل به دلیل وجود همه ارکان تشبیه درآن تشبیه مفصل ومرسل است.(و یُقَرِّبُ …و یُبَعِّدُ… بیانگروجه شبه)
ب.کنایه؛
۳٫امام (ع) فرمود: «أربَعَاً وَ أربَعَاً» براى این که چهار مورد اوّل، در یک زمینه یعنى کسب فضایل اخلاق نفسانى و چهار مورد دوم از سنخ رفتار با مردم است. بعضى گفتهاند: از آن جهت است که دسته اوّل از سنخ اثباتى و دسته دوم سلبى مىباشند. (بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/۴۴۴)
۴-۰۱۴نهج البلاغه -حکمت۴۹
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:إحْذَرُوا[۳۳] صَوْلَهَ[۳۴] ٱلْکَرِیمِِ إِذَا جَاعَ وَ ٱللَّئِیمِ إِذَا شَبِِعَ *
ترجمه درود خدا بر او، فرمود: از یورش بزرگوار به هنگام گرسنگى، و از تهاجم انسان پست به هنگام سیرى، بپرهیز.
موضوع حکمت؛( اخلاقی،اجتماعی) شناخت بزرگوار و پست فطرت
حضرت (ع )دراین کلمه نورانی به اصل شایسته سالاری وارزش گذاری افراد براساس معیارهای صحیح الهی تاکید نموده است .وراهکاری مهم را برای تشویق افراد جامعه به کسب کرامات انسانی وجلوگیری از تمرد وطغیان افرادناشایست توصیه فرموده است.
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛
۱٫صولهدر عبارت« احْذَرُوا صَوْلَهَ الْکَرِیمِ »مجاز عقلی است به علاقه سببیت،زیرا آنچه بایداز آن ترسید آسیب هایی است که ممکن است انسان بزرگوار در اثر خشم واردکند وخشم وغضب سبب آن هاست نه عامل اصلی.
۲٫وهمینطور است صَوْلَهَ در« احْذَرُوا صَوْلَهَ اللئیم » مجاز عقلی است به علاقه سببیت،یعنی آسیب هایی که ممکن است انسان پست دراثرخودکم بینی وفرومایگی وارد نماید.
ب.کنایه؛
۱٫وواژه های جَاعَ و شَبِعَ کنایه از نیاز و عدم نیاز است به صورت إیما. (عرفان ؛۱۳۵۸ :۲/ ۲۱۵-۲۱۱)
۲٫مقصود امام (ع) از کریم شخص بلند طبع و والاهمّت است، گرسنگى وى« جَاعَ » کنایه از نیاز مبرم اوست. توضیح آن که نیاز مبرم- در وقت بىاعتنایى مردبه وى- باعث جوشش غیرت و خشم او مىشود و خود را وادار به یافتن کار مهمترى مىکند تا بدان وسیله بر آن مردم دست یابد و بر آنان مسلّط گردد، تا ایشان را درهم شکند و مجازاتشان کند. مانند این که زمام حکومت را به دست بگیرد و یا چیزى نظیر آن، از این رو لازم است با توجّه به او و نیازهایش به گرفتارى و رفع نیازمندىاش از حمله وى حذر کرد و از آن دورى جست.
۳٫مقصود از سیرى شخص فرومایه« شَبِعَ » کنایه ازتوانگرى و بىنیازى اوست و آن نیز باعث استمرار وى در فرومایگى است که اقتضاى طبع اوست، و سیر بودنش باعث تأکید این ویژگى است، امّا گرسنگى او چه بسا که باعث دگرگونى خلق و خوى او شود و براى هدف خاصى از فرومایگى دست بردارد. دوام پستى فرومایگان سیر برخاسته از طبع پست آنهاست و باعث آزردن زیردستان و مردمى است که به آنان نیازمندند، بنا بر این باید از حمله آنان بیمناک بود و در صورت امکان موجبات سیرى ایشان را از بین برد (بحرانی ؛۱۳۷۳ : ۵/۴۵۵)
۴-۰۱۵نهج البلاغه حکمت۵۰
* وقالَ علیه ٱلسَّلامُ:قُلُوبُ ٱلرِّجَالِِ وَحْشِیَّهٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا[۳۵] أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ *
درود خدا بر او، فرمود: دلهاى مردم گریزان است، به کسى روى آورند که خوشرویى کند.
موضوع حکمت؛( اخلاقی،اجتماعی) راه جذب دلها
امام (ع) وحشت را در اینجا اصل قرار داده است، بدان جهت که انس و الفت دل هاامرى اکتسابى است، وحشت، آن نامأنوس و بیگانگى است که درخور آشنایى و انس و الفت است. (همان منبع : ۴۵۶)
وجوه بیانی و سیمای ادبی حکمت؛
الف.مجاز؛