وبایدتـوجه داشت که مکـافات عمـل هـم دردنیاوجـودداردوهم درآخرت،بااین فرق که مکافات دردنیانسبت به آخرت بسیارکم رنگترمى باشد.«چراکه مسأله تناسب جرم وکیفر،مربوط به کیفرهای قراردادی است که رابطه آنهاباجرم،رابطه قراردادی است نه واقعی وذاتی،اما مکافات های طبیعی،نتیجه ولازمه عملندوهرچیزی درنظام علت ومعلول جهان، موقعیت خاصی داردوهرگز ممکن نیست که علت واقعی،معلول واقعی رابه دنبال خودنیاورد؛هر چند دنیا محل کشت وآخرت فصل درو است ولی گـاهی برخی ازاعـمال درهمـین دنیا،نتـایج خـودرا نشان می دهد.این دریافت ثمره عمل ودرو کردن کشته،نوعی جزای الهی است،ولی جزای کامل نیست؛چون محاسبه دقیق ومجازات کامل در آخرت انجام می گیرد.دنیا خانه عمل است واحیاناًجزا هم درآن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه ی جزاوحساب است،در آنجا مجالی برای عمل نیست.کارهایی که مربوط به مخلوق خدااست،خواه نیکی واحسان باشد ؛یا بدی وآزار به مردم،غالبادرهمین دنیاپاداش وکیفری دارد،بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد ؛ مثلا،بدی کردن به پدرومادر،درهمین جهان کیفر دارد به ویژه اگراین بدی کشتن آنها باشد.حتی اگرپدرومادرانسان کافر یا فاسق هم باشندبازهم بدی نسبت به آنهابدون عکس العمل نمی ماند(مطهری ،۱۳۷۲: ۲۰۴).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بنابراین،باعنایت به آیات زیادی ازقرآن کریم،پاداش وکیفردنیوی باپاداش ومجازات اُخـروی قابل مقایسه نیست،همانگونه که دنیا باآخرت،قابل مقایسه نیست.خداوندتبارک وتعالی می فرماید : «انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عّلی بّعضٍ وَلَلْآخِرَهُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا[۲۹۸]».حال برای برای پی بردن به تفاوت های پاداش وکیفر دنیوی واخروی ناگزیر باید به تفاوتهای دنیا وجان آخرت بپردازیم.
۵-۲- تفاوت دنیا وآخرت
آیابرجهان آخرت همین قوانین طبیعی واصـول ونوامیسی که بـرجـهانِ دنیـاحکـومت می کند،حـکم فرماست؟آیا بین زندگی این جهان وآن جهان،تفاوت یاتفاوت هایی وجودندارد؟ آیانشئه ی آخرت عین نشئه دنیاست؟مسلما بیندوجهان،تفاوت هایی است.اگر مشابهت هایی وجوددارد،وجودتفاوت هم حتمی است.دو نشئه ودو عالم است ودونوع زندگی است،با قوانینی متفاوت.
مفهوم دوکلمه ی دنیا وآخرت ازجنس مقوله ی مضاف اند و هریک ازدوامر متضایفین بدون دیگری شناخته نخواهندشدوبه همین جهت گفته اند:«الدنیا مزرعه الاخره»وعارف کامل با مشاهده احوال واوصاف انسان دراین عالم به چگونگی احوال ایشان درروز قیامت ومقام و منزلت اودرنزدخداپی می بردواین مسئله که حکمای کامل وراسخ در حکمت فهمیده اند،مدخلیت به سزایی درتحقیق معادجسمانی وروحانی وبسیاری مسایل ایمانی واعتقادی دارد(شیرازی،۱۳۶۰ب :۳۳-۳۴).
«بنابراین برای نشان دادن تفاوتهایی که بین این دونوع زنـدگی وجـود دارد مثالی در دست نیست زیراهرمثـالی که آورده شودازدنیا خواهد بودوتابـع قوانین دنیاست،برای تقـریب به
ذهـن و روشن شدن مطلب می توان دنیاوآخرت رابه عالم رحم ودنیاتشبیه نمود که جهان آخرت نیز نسبت به دنیا چنین حالتی دارد.وضع زندگی درآخرت باوضع آن دردنیا متفاوت است.درهردوتا حیات هست ولی نه یک جور.زندگی درآنجا قوانین ونظاماتی دارد غیر ازآنچه که دراینجا هست.به عبارت دیگر،دنیا وآخرت دو نوع جهان ودونشئه اند.»(مطهری ،۱۳۷۲: ۱۹۳) ویا می توان عالم قبل از مرگ را به عالم خواب و انتقال به عالم بعد از مرگ را به بیدار شدن از خواب تشبیه نمود.
در سخنان اولیای دین(ص) آمده است که : «الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا[۲۹۹]» طبق تعالیم اسلام،دنیای گذران برای انسانها دار خودسازی ،انجام وظایف وجای اداء تکالیف اسلامی و انسانی است و عالم آخرت برای انسانها دارحساب و کتاب و محیط پاداش و کیفر باری تعالی است.این مطلب در سخنان علی علیه السلام چنین آمده است:« وان الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب ولا عمل[۳۰۰]»(کلینی،۱۳۶۵،۸: ۵۸).
«بدان که عالم جسمانی ضدعالم روحانی است چنانکه دنیا ضد آخرت است و بدان که درنگ ما دراین عالم اندک خواهد بود و مارادر اینجا نخواهندگذاشت.همجنانکه آمدن ما به اختیار نبود،رفتن ما هم به اختیار نخواهد بودو بدانکه این متاعی که اینجا می خیزد لایق آنجا نیست وآن عالم را متاعی خاص است و آنچه از این عالم خیزد هم اینجا خرج می توان کرد.اما این عالم یک خاصیت دارد که متاع نیمه کاره آن عالم،اینجا تمام کنند»(سهروردی، ۱۳۴۸،۳: ۳۷۴).
برای بدست آوردن تفاوت های این دوجهان،ما مى توانیم با استفاده ازبیانات قرآنى زندگى دنیا و آخرت را مورد ارزیابى صحیح قرار دهیم و برترى عالم آخرت را تبیین کنیم ویا به توصیف هایی که از ناحیه متون دینی در این باره رسیده است،مراجعه کنیم.حال به چند تفاوت اشاره می کنیم.
۵-۲-۱- فنا پذیرى دنیا و جاودانگی آخرت
نخستین اختلاف بارز بین این جهان وجهان آخرت, محدودیت عمر دنیا و جاودانگى آخرت است. عمر هر انسانى در این جهان، سرآمدى دارد که دیر یا زود فرا مى رسد وحتّى اگر کسى صدها و هزاران سال هم در دنیا زندگى کند،سرانجام با دگرگونى نهائى جهان طبیعت و هنگام «نفخ صور اوّل» پایان خواهد یافت( مصباح یزدی ،۱۳۸۴: ۴۲۳).به عبارت دیگردراین جهان،نوها کهنه می شود وکهنه ها ازبین می رود،ولی در جهان آخرت،پیری وکهنگی وجود نداردواز سوى دیگر,آیات زیادی دلالت بر ابدیت و جاودانگى جهان آخرت دارد.که با تعبیر«ابقى» بودن آخرت و «قلیل» بودن دنیا بیان شده:«…قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ…[۳۰۱]» وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى [۳۰۲]» ودرآیات دیگرى با تشبیه زندگى دنیا به گیاهى که تنها چندروزى سبز وخرم است وسپس به زردى و پژمردگى مى گرایدوسرانجام، خشک ونابود مى شود مورد تاکید قرار گرفته است: «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّـهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا[۳۰۳] ».
۵-۲-۲- تفکیک نعمت از عذاب در آخرت
تفاوت اساسى دیگربین زندگى دنیاوزندگى آخرت این است،که خوشیهاى دنیا آمیخته بارنج وزحمت است وچنان نیست،که دسته اى ازمردم همیشه وازهرجهت متنعّم وشادوآسوده ودسته دیگرى همواره معذب وغمگین وناراحت باشند؛بلکه همه مردم کمابیش ازلذتهاى وشادی ها و آسایش هایى برخور دارندونیزرنج هاوغم هاونگرانی هایى دارند.ولى جهان دیگرى،داراى دوبخش مجزى(بهشت ودوزخ) است ودریک بخش،اثرى ازعذاب ورنج وترس واندوه نیست ودربخش دیگر جزآتش ودرد وحسرت واندوه یافت نمى شودوطبعاً لذت هاورنج هاى اخروى به مراتب،شدیدتراز لذت هاورنج هاى دنیوى خواهدبود( مصباح یزدی ،۱۳۸۴: ۴۲۴).این مقایسه نیزدرقرآن کریم انجام گرفته وبرترى نعمت هاى اُخروى وجـوار وقـرب الهى برنعمت هاى دنیاموردتاکیـد،واقع شده؛چـنان که سخت تر بـودن عذاب آخرت ازرنج ها ومصیبت هاى دنیا خاطر نشان شده است.
۵-۲-۳-کشت و درو
سومین تفاوت دنیا و آخرت این است که دنیا خانه کشت وتخم پاشیدن است وآخرت خانه بهره برداری و درو کردن.در آخرت عمل نیست هر چه هست، محصول و نتیجه است.از آن روست که انبیای الهی همواره فریاد میکردند که ای مردم، به عمل صالح بپردازید وذخیرهای برای خانه واپسین خویش تهیه کنید که زمان عمل محدود است(مطهری ،۱۳۷۲: ۱۹۵-۱۹۶).
امیر مومنان علی (ع) در این باره میفرمایند :«و انّ الیومَ عملٌ و لاحسابَ و غذاً حسابٌ و لا عَمَلَ[۳۰۴]»(نهج البلاغه،۱۳۷۱:۴۰).درجای دیگرمی فرماید:«عباد الله !الان فاعملواوالالسن مطلقه والابدان صحیحه،والاعضـاءلدنه ،و المنقلب فسـیح[۳۰۵]»(نهج البلاغه،۱۳۷۱ :۲۳۱)؛یعنی،بدن وسیله فعالیت وکار توست،پیش ازآنکه ازتوگرفته شود ومتلاشی گردد،باآن کارکن.کاری که به حال توسودمندباشد.وقتی زمان آن مهلت سپری گردد وبه فرمان الهی،روح ازبدن مفارقت کند،دیگرکاری ازدست توساخته نیست ودرآن موقع هرچـه فریاد بکشی که مرابه دنیابرگردانید،تاکارنیکی انجام دهم پاسخی نخواهی شنیدونبی اکرم(ص)نیزدراین باره می فرماید: «الدنیا مزرعه الاخرش[۳۰۶]»( مجلسی،۱۴۰۴ ،۶۷: ۲۲).
۵-۲-۴- اصالت آخرت
فرق مهم دیگر بین دنیا و آخرت این است، که زندگى دنیا، مقدمه آخرت و وسیله اى براى کسب سعادت ابدى است و زندگى آخرت، زندگى نهائى و اصیل مى باشد و هر چند زندگى دنیا و نعمتهاى مادى و معنوى آن، مطلوب آدمى است، ولى با توجه به اینکه همه آنها ابزار آزمایش و وسیله تکامل حقیقى و تحصیل سعادت ابدى است، اصالتى نخواهد داشت و ارزش واقعى آنها وابسته به توشه اى است که شخصى براى زندگى ابدیش بر مى دارد.
از این رو،اگر کسى زندگى اخروى رافراموش کندوچشم خودرا به زرق و برق دنیابدوزدولذایذ آن راهدف نهائیش قرار دهد،ارزش واقعى آن را نشناخته وبراى آن،ارزشى پندارى قائل شده است ؛ زیراوسیله رابجاى هدف گرفته است وچنین کارى جزبازى وسرگرمى وفریب خوردگى نخواهدبودو به همین جهت،قرآن کریم زندگى دنیارابازى وسرگرمى وابزار فریب نامیده وزندگى آخرت رازندگى حقیقى دانسته است.ولى باید توجه داشت که همه نکوهشهایى که ازدنیا شده،مربوط به نوع نگرش و جهت گیرى انسانهاى دنیاطلب است وگرنه،زندگى دنیا براى بندگان شایسته خدا که حقیـقت آن را مى شناسندوبه نظر وسیله به آن مى نگرندوازهرلحظه عمرخود،براى سعادت ابدیشان بهره مى گیرندنه تنهانکوهشى نداردبلکه داراى ارزش فوق العاده اى مى باشد(مصباح یزدی،۱۳۸۴: ۴۲۴-۴۲۵).
۵-۲-۵-سرنوشت اختصاصی و مشترک
پنجمین تفاوتی که بین نظام دنیا و نظام آخرت وجود دارد؛این است که سرنوشتهادردنیا تاحدی مشترک است،ولی درآخرت هرکس سرنوشتی جداگانه دارد.منظور این است که زندگی دنیااجتماعی است ودر زندگی اجتماعی همبستگی ووحدت حکم فرماست.کارهای خوب نیکوکاران در سعادت دیگران مؤثر است و کارهای بد بدکاران نیز در جامعه اثر میگذارد و به همین جهت است که مسئولیت های مشترک نیز وجود دارد. افراد یک جامعه همانند اعضای بدن به هم وابستهاند اختلال یکی از آنها موجب زوال سلامتی از عضوهای دیگر میگردد. مثلا؛ اگر کبد خوب کار نکند ضررآن به عضوهای دیگر هم میرسد و به واسطه سرنوشت مشترک داشتن افراد اجتماع است که اگرفردی بخواهد گناهی مرتکب شود دیگران باید مانع اوشوند(مطهری،۱۳۷۲: ۱۹۷).
در دنیا،تر و خشک باهم میسوزند و یا با هم از سوختن مصون میمانند.در جامعه که گروهی زندگی مشترک دارندودر آن هم بدکار هست وهم نیکوکار.گاهی بدکاران از ثمره کار نیکوکاران منتفع میگردند وگاهی مردم بی گناه از صدمه گناهکاران آسیب میبینند.
ولی آخرت چنین نیست در آنجا محال است که کسی در عمل دیگری سهیم گردد.نه کسی از ثمره ی کار نیکی که ازخودش درآن سهمی نداشته است بهره مند میشودو نه کسی از کیفرگناهان دیگران معذب میگردد.آخرت،خانه جدایی و فصل است، بین خوب و بد جدایی میاندازد،ناپاکان را از پاکان منفصل میکند(مطهری،۱۳۷۲: ۱۹۷).
در دنیا اگر کسی با نیکوکاران بنشیند،از مجالست باآنان نیکی میپذیردواگر با بدان بنشیند، گمراه میگردد، ولی در جهان دیگر اگر انسان تا ابد با نیکوکاران بنشیند،درجهاش بالا نمیرود.درآن جا نه ازمجالست با عنبر فروش،بوی خوش عاید انسان میشود و نه از همنشینی با زغال فروش،غبار سیاهی عارض میگردد.در آنجا مبادله وجود ندارد. نه مبادله طبیعی و نه مبادله قراردادی.مبادلهها و قراردادها اختصاص به این جهان دارد(همان: ۱۹۹-۱۹۸).
۵-۲-۶-خالص بودن آخرت
ششمین تفاوت زندگی دنیا وآخرت ،خالص بودن است .در دنیا خلط است حتی حیات با موت ممزوج است وحیات خالص نداریم .اما در آخرت تمام حیات است .زمین ،نبات حیوان ، خوراک همه چیزش حیات است واداراک.زمین قیامت شعور دارد. هرکس مؤمن باشد، به اوخوش می گذرد وهرکس کافر وفاسق باشد، زمین زیر پایش،مثل کوره می جوشد(دستغیب،۱۳۶۸: ۶۳).
۵-۳- وجوه افتراق دنیا و آخرت از نظر ملاصدرای شیرازی
۱- هر جسدی در جهان آخرت ، دارای جان است بلکه ذاتاً زنده و جاویدان است.در حالی که جسدهایی دراین جهان یافت می شودکه ازجان بی بهره اند.جسدهای این جهان،جان هایشان عارضی است واز تن ها جدایی دارد.
۲-تن های این جهانی ازجهت استعداد ،پذیرنده صورت جان ها هستند؛یعنی،تا تن مادی به کمال مرتبه ی جنین نرسد.برای پذیرفتن صورت جان،آمـاده نمی گردد.درصـورتی که جـان های آن جهـانی فاعل بدن های خودتوانندبودو فاعلیت آن ها بر وجه ایجاب است؛یعنی،توانند که درجهان برزخ بدن های مثالی برای خود ایجاد کنند.
پس دراین جا،تن هاوماده به حسب استعدادهایی که دارند،کامل می گردندتا این که به مرتبه ی جان ها جویند،لیکن درآنجاجـان هادرتن هااثرمی گذارندواثرآنهاچنان است که تن هارا که پرتوآنها هستند،ایجاد می کنند.
۳-مرتبه ی قوه دراین جهان ازلحاظ زمان،برمرتبه ی فعل تقدم دارد؛یعنی،هر فردی از چیزها که قوه دارند، بر فرد فرد فعل خود،تقدم خواهند داشت.فعل هم در این جهان بطور کلی از لحاظ ذات و علت بر قوه تقدم دارد؛یعنی ،تا فعلیت های محض وجود نداشته باشد،چیزهایی آمیخته به قوه ایجاد نمی شود.پس باید دانست که فعلیت ها بر قوه تقدم دارد.این تقدم ، تقدم ذاتی و بالعلّیه می باشد.اما در جهان آخرت قوه به حسب ذات و وجود بر فعل تقدم دارد و در آنجا بدن مثالی تواند آفرید .
۴- فعل در این جهان از قوه ،شریف تر وگرانبارتر است؛زیرا غایت قوه ،فعل است.اما در آن جهان، قوه ازفعل تواناتر است؛زیرا،در آنجا قوه فاعل، فعل است و او تواند اندام مثالی بیافریند.
۵- اندام های مثالی آن جهانی به اعتبار اعداد تصورات جان ها و ادراکاتی که دارند غیر متناهی هستند؛زیرا،که برهان تناهی ابعاد بر آنها جاری نمی باشد.بلکه این برهان در جهان عناصر تواندبود.بدن های آن جهانی به اعتبار جان های خود،غیر متناهی هستند و با هم تزاحم مکانی ندارند و هیچ یک با دیگری از درون و برون در تنگنای جا نمی باشند و هرانسانی خواه خوشبخت وخواه شقی،جهانی دارد که ازجهان خاکی بزرگتر تواندبودو این جان ها هریک استقلال دارندودریک نظام و یک قانون نمی باشندوهریک از رستگاران آن چه خواهد ازملک و فراخی جا،می تواند بدست بیاورد.
۶-اندام های آن جهان باآن بزرگی و عظمت ازباغ ها ،نهرها،غرفه ها ، خانه ها، قصرها ، ازواج مطهّره،حوروآن چه بربهشتیان ازخدم وحشم وغلامان می باشد،به وجود واحدمی تواند باشد . پیدایش این ها که گـفته شد،به واسـطه جانی است که برپایه ی سعادت رسیده و به این هـا احاطه داردواین گونه نعمت ها می تواند بیافریند.البته پر واضح است که احاطه ی این انسان با تأیید خداوند عالمیان است.
حال دوزخیان نسبت به آنچه بدان ها دچارندازآتش وغل وزنـجیرومار وماننداین هامانند بهشتیان نیست،بلکه اینان محاط اندوجزاندوه مایه نمی گیرند؛زیراکه این ها نتیجه اخلاق وملکات وعادت هایی است که بـدان خوگرفته بودند.«…إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا…[۳۰۷]»و «…وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکَافِرِینَ[۳۰۸]»بر این سخن گواه است(شیرازی ،۱۳۶۱ب : ۲۵۲).
۵-۴-وجوه افتراق دنیاوآخرت از نظر ملامحسن فیض کاشانی
۱-دنیا و آن چه در آن است ناچار روزی فانی خواهد شد؛زیراکه دنیا به خاطر دنیا آفریده نشده است.بلکه آفرینش آن به خاطر این بوده که وسیله ای برای حصول به عالم آخرت باشد .پس چون که مقصود بالذات نیست،پایان پذیر خواهد بود.ولی برعکس عالم آخرت مقصود بالذات است و دار قرار بوده و همواره با بقاء خالق باقی خواهد.
۲-آن چه دردنیا بالقوه است به خاطراینست که فعلیت پذیرد،بنابراین امربالقوه دردنیاپیوسته برامر بالفعل مقدم می باشد،ولی عالم آخرت عکس عالم دنیاست،زیراکه درآنجا امربالفعل مقدم است نه بالقوه.
۳-دردنیا بدن به حسب استعداد نفس خودرا می پذیرد،ولی در آخرت نفس به حسب استیجاب واستلزام بدن خودرا می آفریند.به عبارت دیگردردنیا این بدن است که برحسب استعداد و براثرتکامل به مرحله نفس واصل می گردد،ولی درعالم آخرت فیض الهی برسبیل تنزل درآغازبه نفس می رسدو سپس از نفس است که بدن ناشی می گردد.
۴-دردنیا قوه ی خیال همواره با حواس ظاهره متفاوت است،ولی درعالم آخرت خیال عین حواس بوده وباآن ها متحد می باشد.به همین جهت است که گفته شده است:بهشت جای لذت خیالی نیست.زیرا،خیال به معنی متعارف کلمه مقتضای وهم است ومعنی آن،این است که کسی چیزی را تخیل کند و چون امکان دسترسی به آن ندارد،در آرزوی آن به سر برد.که گفته اند:آرزو سرمایه ی مفلسان است.در عالم آخرت بین آرزو و واقعیت فاصله نیست و حاکمیت صدق و حقیقت آشکار است.وجه تسمیه ی عالم آخرت به«الحاقه»نیزهمین است زیرادرآنجا حاق و حقیقت هر چیزی آشکار است واز کذب ،بطلان وآرزو نیزخبری نیست.
۵-دردنیا شهوت تابع مشتهی است،ولی درعالم آخرت مشتهی تابع شهوت است ؛یعنی، انسان در دنیا چیزی را می بیند ومی خواهد،اعم از این که به آن برسد ویا نرسد،ولی درعالم آخرت آن چه را می خواهد،حاضرمی بیند.بدین معنی که حضور اشیاء برای انسان مستلزم قطع مسافت نیست وبه این ترتیب بین وجود شئ وحضور آن فاصله نمی باشد .
۶-درعـالم آخرت آنچه ماده ُاخـروی نامیـده می شود نسبت به مـاده دنیـوی ازحیث صورت شریف تربوده واز جهت قبول انفعال ازفاعل نیز سریعتر می باشد.زیرا ماده ی اُخروی از جهت ذات لطیف تراز ماده ی دنیوی است وبه موجودات روحانی نزدیک تراست.این نوع تفاوت بین موجودات دنیوی نیزمحقق است.به طور مثال آب ازخاک لطیف تراست همان گونه که هوا ازآب لطیف تربه شمارمی رود.همچنین است روح حیوانی ازخاک وآب لطیف تراست ولطافت نفس ناطقه انسانی با همه مراتبی که دارداز لطافت انوار حسی به مراتب بیشتر است .
٧- در عالم دنیا زمین ما را در خود جای می دهد و ما نیز در آن مسکن می گزینیم،ولی در عالم آخرت همین زمین است که همان گونه که خداوند می خواهد ما را بیرون می راند؛«وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهاَ[۳۰۹]».
٨- عالم دنیا عالم حکمت و علل و اسباب است ،در حالی که عالم آخرت ،عالم قدرت و شگفتی است و این به جهت آن است که قدرت،غیرمتناهی را به صورت متناهی درمی آورد ،کما این که بر عکس،امر متناهی را به صورت غیر متناهی جلوه گر می سازد.به طور مثال،یک حالت از حالات اهل بهشت یا اهل جهنم به گونه ای است که در نظر صاحب آن، از ازل تا ابدرافرا می گیردو همین حالت که حالت واحده است،ازصاحب آن به دیگری منتقل می گردد.البته بدانگونه که خدامی خواهد. این امر ازاسرار است وقبول آن برای عقل بسیار مشکل می باشد .