خرده بورژوازی:
معمولا منظور از خرده بورژوازی طبقه ای است که در جامعه ی سرمایه داری بورژوایی، در فاصله میان طبقات سرمایه دار و طبقه کارگر قرار دارد و شامل دارندگان وسایل تولید کوچک مانند افزارمندان و پیشه وران می شود که گرچه همانند سرمایه داران بخشی از وسایل تولید را در مالکیت خود دارند اما طبقات دیگر را استثمار نمی کنند. حتی اگر خرده بورژوازی از کارمزدی هم استفاده کند باز هم این میزان از استثمار آن را از شرکت در فرایند کار تولیدی بی نیاز نمی سازد. به نظر بیشتر مارکسیستها، خرده بورژوازی در اوایل توسعه ی سرمایه داری، گسترده ترین طبقه ی اجتماعی است لیکن این طبقه با تمرکز سرمایه در دست بورژوازی بزرگ رو به ضعف می گذارد و در جامعه سرمایه داری پیشرفته به طبقه ای کوچک تبدیل می شود. مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست استدلال کردند که سرانجام خرده بورژوازی در درون پرولتاریا جذب خواهد شد.به نظر آنها خرده بورژوازی از نظر ایدئولوژیک و سیاسی مواضعی مقطعی و متحول اتخاذ می کند.
مارکس در هجدهم برومر لوئی بناپارت می گوید که ویژگی شاخص خرده بورژوازی نه کوشش برای الغای سرمایه یا کارمزدی بلکه کوشش در جهت تخفیف تعارض و ایجاد هماهنگی میان آن دو است. لنین می گفت که خرده بورژواز ی با توجه به موقعیت خاص اجتماعی و اقتصادی اش همواره میان انقلاب و ضد انقلاب در نوسان خواهد بود. تا وقتی سرمایه داری هست خرده بورژوازی در معرض تهدید و سلطه ی اقتصادی است لیکن به علت ترس از دست دادن سرمایه ی کوچک خود نمی تواند با تمام قلب به انقلاب ضدسرمایه داری بپیوندد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
از نظر ایدئولوژیک و سیاسی، خرده بورژوازی می تواند جنبشی انقلابی بر ضد سرمایه داری به راه بیندازد، لکن هیچگاه تا آخر انقلابی باقی نمی ماند و در وسط راه دچار تزلزل می شود و به بورژوازی می پیوندد. به نظر خرده بورژوازی در لحظه ی حساس انرژی انقلابی را نابود می کند. در نزد لنین خرده بورژوا دشنامی سیاسی به شمار می رفت . وی جنبش هایی مانند پوپولیسم در روسیه، انقلابیون اجتماعی، منشویکها و بخشهایی از روشنفکران را با لحن تحقیر آمیزی به عنوان خرده بورژوازی مورد خطاب قرار می داد.
خرده بورژوازی به ویژه در برخی شرایط ساختاری و تاریخی خاص نقش سیاسی بارزی ایفا کرده است. در کشورهای غربی که شاهد روند نوسازی دموکراتیک بودند، وقوع انقلابهای خشونت بار و پیروزی سریع انقلاب صنعتی ساخت جامعه ی سنتی را کاملا در هم شکست و در نتیجه خرده بورژوازی همراه با دیگر طبقات سنتی دچار تحول شد و سازمان و هویت خود را از دست داد. در کشورهایی مانند فرانسه، انگلستان و امریکا پس از عصر انقلاب، جنبش های خرده بورژوازی تکوین پیدا نکرد. اما در شرایط ساختاری دیگر یعنی در کشورهایی که شاهد وقوع انقلابهای سیاسی خشونت بار و انقلاب صنعتی خود جوش نبودند و خود به منظور نیل به سطح کشورهای پیشرفته تر دست به اصلاحات و نوسازی از بالا زدند، شرایط تاریخی برای فعالیت سیاسی خرده بورژوازی فراهم شد. در کشورهایی مثل آلمان، ژاپن و ایتالیا به دلایل مختلف تاریخی انقلابی نظیر انقلاب فرانسه و انگلستان به رخ نداد. در برابر دولتهای اشرافی اصلاح طلب و ملی گرایان در آن کشورها از طریق اصلاحات اداری و مالی و اقتصادی مقدمات گذار آرام و آهسته کشورهای خود را از شرایط ماقبل سرمایه داری به شرایط سرمایه داری و نوگرایی و صنعت فراهم کردند. در نتیجه با آنکه اصلاحات محدودی صورت گرفت لیکن ساخت جامعه ی سنتی کم و بیش دست نخورده باقی ماند. نتیجه ی این فرایند پیدایش ساخت جامعه ی دوگانه ای بود که در آن وجوه تولید و ساختهای اجتماعی قدیم و جدید در کنار یکدیگر قرار گرفتند.
خرده بورژوازی به طور بالقوه طبقه ای ضد نوگرایی و سرمایه داری و از این رو به مفهومی راستگرایانه انقلابی و رادیکال بوده است . در شرایطی که دولتهای نوساز اصلاح طلب دچار ضعف و بحران شدند، زمینه ی مبارزات و جنبشهای اجتماعی بر ضد آنها تقویت شد و در این زمینه گروه های برخاسته از خرده بورژوازی سنتی با عرضه ی ایدئولوژی جدیدی که معمولا آمیزه ای از ایدئولوژی های سنتی بود به معاوضه با نوگرایی،اصلاح طلبی، سرمایه داری و سوسیالیسم برخاستند. خرده بورژوازی در همه جا یکی از طبقات اصلی حامی جنبشهای راست رادیکال ضد نوسازی یعنی جنبشهای فاشیستی بوده است و یا به عبارتی بهتر پایگاه اجتماعی جناح چپ یا رادیکال جنبشها و رژیمهای فاشیستی را تشکیل داده است.
بسیاری از پژوهشگران حمایت خرده بورژوازی از جنبشهای فاشیستی را به روشنی نشان داده اند. در اوایل قرن بیستم در اروپا خرده بورژوازی با نیروهای سازمان یافته بورژوازی و طبقات کارگری مواجه شده بود و در نتیجه احساس نا امنی و بی قدرتی می کرد. گرایش خرده بورژوازی به جنبشهای راست افراطی واکنشی در مقابل رشد عقلانیت سرمایه داری بود. در هر کشوری که خرده بورژوازی به دلایل تاریخی نیرومند باقی مانده بود، در شرایط بحران اقتصادی نظیر بحران پس از جنگ اول این طبقه از نظر سیاسی فعال شد. فاشیسم اساسا ایدئولوژی خرده بورژوازی رو به افول و زیان دیده از نوسازی سرمایه دارانه بوده است. خرده بورژوازی همواره در فعالیت های سیاسی خود از حمایت دیگر نیروهای سنتی و محافظه کار به ویژه اشرافیت و دهقانان نیز برخوردار بوده است . در حقیقت فاشیسم در کشورهایی مجال بروز پیدا می کند که نیمه سنتی و نیمه صنعتی باشند و در آنها نیروهای جامعه ی سنتی همچنان پابرجا باقی مانده باشند.
سیمون مارتین لیپست در کتاب انسان سیاسی نشان می دهد که فاشیسم، جنبش خرده بورژوازی در حال افول و زیان دیده از فرایند صنعتی شدن بود که در مقابل جنبش دموکراسی، نوگرایی و سکولاریسم قیام کرد. احساس عدم امنیت خرده بورژوازی و طبقات متوسط رو به افول اساس روانی جنبش توده ای در المان را تشکیل می داد.
اریش فروم در کتاب" گریز از آزادی” زمینه های رواج گرایش خرده بورژوازی به فاشیسم را روشن کرده است. به نظر او ایدئولوژی اقتدارگرایانه نازیسم برای خرده بورژوازی المان از نظر روانی بسیار جذاب بود. خرده بورژوازی در مقایسه با دیگر اقشار با شور و اشتیاق قلبی از ایدئولوژی نازیسم استقبال کرد. به نظر وی ویژگیهای روانشناختی خرده بورژوازی المان از جمله قدرت طلبی همراه با احساس ناتوانی، اطاعت پذیری، شخصیت اقتدار طلب،رهبر پروری و جز آن محصول تاریخ تحولات اجتماعی آن کشور بود . خرده بورژوازی از رشد و گسترش سرمایه داری انحصاری و مدرن دچار اضطراب و وحشت شده بود و برای انتقام گرفتن طالب قدرت بود. در حقیقت خشونت طلبی ایدئولوژی نازیسم و فاشیسم، وحشت و نفرت و خشم خرده بورژوازی را منعکس می کرد. در دولت فاشیستی المان هزاران خرده بورژوازی از ثروت و مکنت قابل ملاحظه ای برخوردار شدند و تلافی زمانی را که احساس ناچیز بودن می کردند به خوبی در آوردند.( حسین بشیریه، ۱۳۸۷،ص ۱۶۶)
اما خرده بورژوازی در شهرهای عمده ایران از نیروهای سیاسی سنتی به ویژه علما و روحانیون حمایت کرده و عمدتا داری گرایش مذهبی بوده است. خرده بورژوازی از اواخر قرن نوزدهم یکی از پایگاه های اجتماعی عمده واکنش بر ضد نفوذ اقتصادی و فرهنگی سرمایه داری غرب در ایران به شمار می رفته و از جنبش های فرهنگی، اقتصادی و مذهبی نظیر تنباکو و انقلاب مشروطه حمایت کرده است.(حسین بشیریه،۱۳۸۷،ص ۱۶۸)
در واقع روحانیون از آغاز موفق شدند تحت شعارهای مذهبی و ضداستعماری، بورژوازی را بسیج کنند. به طور کلی خرده بورژوازی بازار در ایران به واسطه ی نفوذ اقتصادی و فرهنگی غرب از اواخر قرن نوزدهم رو به زوال گذاشت. به ویژه افزارمندان، پیشه وران و صنعتگران از وابستگی فزاینده ی اقتصاد محلی به اقتصاد سرمایه داری جهانی زیان دیدند. به علاوه خرده بورژوازی را باید یکی از پایگاه های عمده جنبش سیاسی اسلام در ایران که از اواخر قرن نوزدهم مقابل نفوذ غرب تکوین یافت به رسمیت شمرد زیرا طبقه متوسط سنتی همواره پایگاه اصلی مقاومت در مقابل نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب در ایران بوده است .
نتیجه:
در جمع بندی نظریه ها و تعاریف مطرح شده در این بخش می توان این گونه بیان کرد که هر تصمیمی تحت تاثیر دو گونه عامل، آگاهانه و ناآگاهانه است که دسته دوم به ویژگیهای شخصیتی تصمیم گیرنده باز می گردد.و از آنجا که شخصیت یک نظام پیچیده، مرتبط و تعاملی است یافتن ارتباط موثر میان شاخصه های شخصیت و کنش سیاسی افراد کاری بسیار دشوار و پیچیده به نظر می رسد لذا به بررسی پایگاه اجتماعی و سایر متغیر های دموگرافیک که مشهود هستند می پردازیم.در واقع اینکه فردی از چه طبقه اجتماعی برخاسته و منزلت اقتصادی اجتماعی خود را چگونه تصور می کند و اینکه آیا تصورات وی با واقعایت عینی هم خوانی دارد یا نه، در تصمیم سازی وی بسیار موثر است. برای مثال شخصی که از مناطق حاشیه ای داوطلب مشارکت سیاسی می شود علاوه براینکه تنها با محیط پیرامون خود احساس نزدیکی می کند، در مقایسه با شخصی که ساکن مرکز بوده و در معرض مستقیم اطلاعات و منابع و دارای مهارت و شایستگی های بیشتری است تفاوت دارد لذا تصمیم هایی که از سوی وی اتخاذ می شود نیز متفاوت است. علاوه براین هر چه درآمد پایین تر میزان تحصیلات کم تر در نتیجه شان اجتماعی پایین تر و نهایتا احساس تاثیر گذاری کمتر می شود. ارتباط این امر با پایگاه اجتماعی در این است که به منظور بررسی ویژگی های روحی و شخصیتی افراد، باید عواملی از قبیل سطح تحصیلات، نوع شغل و بیوگرافی فرد مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس می توان گفت پایگاه اجتماعی افراد در تصمیم گیری آنان نقش دارد.
به طور خلاصه، فردی که از طبقه دهقانان برخاسته دارای ویژگی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاصی است برای مثال محافظه کاری، واپس گرایی، دستورپذیری و در مجموع روحیه سلطه پذیری و پرخاشگری دارد. این ویژگی ها ممکن است به صورت آشکار قابل رویت نباشد،لکن در پس هر تصمیمی از سوی افراد این عناصر به شیوه ای نامحسوس خودنمایی می کنند. به طوری که ممکن است بخش دهقانی در تعقیب اهداف خود به طور ناخوداگاه بر ضد منافع طبقه سرمایه داری عمل کند. به همین شکل خرده بورژواها گرایش رهبرپروری، اطاعت پذیری و گرایش به فاشیسم دارند که در تحلیل واکنش های ایشان نسبت به استعمار بسیار حائز اهمیت است.
طبقه سرمایه دار نیز که در حقیقت صاحب منافع به حساب می آیند سعی در حکمرانی و انحصار منابع، دارای حس تاثیر گذاری سیاسی و اعتماد به نفس بالا هستند. بر اساس این دیدگاه پایگاه اجتماعی ذهنیت افراد را می سازد که تا آخر عمر با فرد همراه است حتی اگر آن را انکار نماید در ناخودآگاه ذهن او باقی می ماند و تاثیر خود را بر تصمیم های وی بر جای می گذارد. لذا به منظور دستیابی به ذهنیت نمایندگان مجلس هفتم شورای اسلامی در فصل آتی به بررسی ویژگی های نمایندگان به منظور نیل به پایگاه اجتماعی ایشان می پردازیم . در نهایت در فصل سوم به بررسی لوایح و طرح های مورد بررسی این دوره قانونگذاری پرداخته و نتایج حاصل از آن را به منظور رد یا تایید فرضیه مورد استفاده قرار می دهیم.
فصل دوم: وضعیت اجتماعی- اقتصادی نمایندگان
در این فصل به بررسی اطلاعات آماری شاخص های پایگاه اجتماعی نمایندگان مجلس هفتم شورای اسلامی می پردازیم . این شاخص ها عبارتند از شغل نمایندگان پیش از انتخاب شدن به عنوان نماینده مجلس، حرفه پدر نمایندگان، محل تولد و میزان تحصیلات نمایندگان .به منظور دستیابی به این اطلاعات از منابعی که روابط عمومی مجلس شورای اسلامی منتشر کرده بود و همچنین مصاحبه حضوری و تلفنی با نمایندگان به علاوه پرسشنامه استفاده شده است.
شغل نمایندگان:
در مطالعه و بررسی نقش و جایگاه نخبگان سیاسی، دستیابی به منشا اجتماعی و خاستگاه طبقاتی آنان یکی از مهمترین اهداف هر محقق و جامعه شناس است. در واقع میزان موفقیت و کارآمدی هر نخبه سیاسی به وابستگی طبقاتی و پایگاه اجتماعی او مربوط می شود، چراکه منشا طبقاتی و کارکرد اجتماعی فرد نخبه، نقش مهمی در مشارکت مردم و رای دهندگان در فرایند توسعه سیاسی دارد. ضمن اینکه نخبگان و شخصیت هایی که به نمایندگی از اقشار و طبقات گوناگون انتخاب می شوند، می توانند بنیادهایی هنجاری را برای سیاستگذاری های عمومی فراهم آورند .
و اما اینکه چگونه باید به جایگاه طبقاتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی پی برد، می توان از مطالعه و بررسی شغل پدران نمایندگان و شغل قبل از نمایندگی بدست آورد.که در این قسمت به بررسی شغل نمایندگان می پردازیم.
یکی از شاخص های شناخت منشا اجتماعی نمایندگان مجلس و نخبگان سیاسی جامعه ایران شغل شخص نماینده و نخبه قبل از حضور در مجلس است . از تعداد ۲۹۱نفر نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، ۴۹ درصد مسئولیت های دولتی داشته و در پست های اجرایی، کشوری و لشکری مشغول بوده اند. ۲۱ درصد (۶۵ نفر) نمایندگان به تدریس در دانشگاههای کشور اشتغال داشتند، ۵/۶ درصد نمایندگان در مدارس مشغول به تدریس بوده اند، ۲/۷ درصد حدود ۲۱ نفر از ۲۹۱ نفر نماینده در بخش خصوصی فعالیت داشتند، ۸ نفر از نمایندگان پزشک بوده، ۸ نفر نظامی، ۳ نفر روزنامه نگار، ۴/۳ درصد حدود ۱۰ نفر امام جمعه یا مشغول به کار در حوزه بوده اند، ۶ نفر به امر وکالت یا قضاوت مشغول بوده اند، ۴ نفر به امور فرهنگی می پرداختند و ۴ نفر شغل پیشین خود را تحقیق و پژوهش ذکر کرده اند.
در مجموع آنچه در نمودار شماره یک بیش از همه خودنمایی می کند درصد بالایی مسئولیت های دولتی،پست های اجرایی، کشوری و لشکری است که نمایندگان این دوره قانون گذاری پیش از حضور در این مجلس بر عهده داشته اند. در واقع مشاغل حدود ۱۴۳ نماینده قبل از ورود به مجلس هفتم عبارت بود از وزارت، معاونت و مشاورت وزیر، مدیریت کل ادارات، مامور عالی رتبه حکومتی و امرای لشکری .هر چند از لحاظ جامعه شناسی قرار دادن این نوع نمایندگان در طبقه فرادست و یا متوسط بالا جای بحث دارد و بدون تردید نیازمند بررسی دقیق تر آماری _ تحلیلی است، در عین حال می توان نمایندگان مجلس را جزو گروه ها و نیروهای اجتماعی رسمی حکومتی تلقی کرد. به عبارت دیگر کسی خارج از حاکمیت امکان ورود به مجلس را پیدا نخواهد کرد .لذا رفتار سیاسی نمایندگان در جهت هماهنگی و همگرایی با سیاست های جمهوری اسلامی امری دور از انتظار نیست.
جدول شماره ۱- شغل نمایندگان پیش از ورود به مجلس
دوره هفتم مجلس شورای اسلامی | شغل | |
درصد | فراوانی | |
۴۹ | ۱۴۳ | بخش دولتی |
۲/۷ | ۲۱ | بخش خصوصی |
۲۲ | ۶۵ | دانشگاه |