¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
____________
¨ آداب و رسوم
___________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
________________
■ عناصر روانشناسی
_____________
■ باورهای عامیانه وخرافی
_____________
■ سایر عناصر
این قصه، فقط در مذمت بخل و تعریف آدم بخیل است و هیچ نکتهی خاصی ندارد.
۳-۸۰-این نمیماند
* خلاصهی قصه
شخصی به نام محمد پیش کدخدایی کار میکرد. روزی یک حاجی با محمد که مشغول کار بود، خواست چایی بخورد؛ اما کدخدا به محمد اجازه نداد. محمد به حاجی گفت: «حاجی ناراحت نشو، این نمیماند». پس از مدتی، حاجی محمد را دید که کدخدا شده بود. محمد دوباره به حاجی گفت: «این نمیماند». حاجی رفت و چندسال بعد آمد. محمد شاه شده بود، این بار هم محمد به حاجی گفت: «این نمیماند». پس از چند سال حاجی از سفر برگشت و سراغ محمد رفت. محمد مرده بود و روی سنگ قبرش نوشته شده بود، این نمیماند. حاجی پیش خود گفت:« اگر هر چیز نماند این سنگ قبر میماند». باز حاجی به سفر رفت و پس از چند سال برگشت، دید قبرستان را خراب کردهاند و جایش خانه ساختهاند. فهمید که توی دنیا چیزی نمیماند.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
____________
¨کنشهای اساطیری
____________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
-باز
باز از پرندههای اساطیری است که با شاهین و عقاب در یک راسته قرار گرفته و نامش در اوستا هم آمده و به دلیل شکوه و تقدس به شاه مرغان شهرت یافته است.
بنابر اساطیر یونانی، شاهین یا عقاب، سلطان پرندگان آسمان و بینهایت مورد علاقهی زئوس بود. رومیان نیز این پرنده را نمایندهی قدرت خارقالعاده میدانستند و روی چوبههای درفش ملی خود پیکرهی او را به عنوان یک قدرت شکستناپذیر نصب میکردند. در اساطیر ایرانی نیز شاهین جایی مخصوص به خود دارد و در افسانههای آفرینش به عنوان پیک خورشید معرفی شده است. فرّکیانی و فرّ ایرانی در اوستای قدیم، همواره به صورت مرغ «وارغن» نموده شده که در واقع نوعی مرغ شکاری از جنس شاهین است» (یاحقی، ۵۰۹:۱۳۸۶-۵۱۱).
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، از قصههای پندآموز و در مذمت دنیا است. تنها نکتهای که از لحاظ اجتماعی میتوان آن را بررسی کرد، سفرهای پیاپی حاجی است. این موضوع به علاوه نام این فرد این را نشان میدهد که شغل وی تجارت و وی فردی ثروتمند است.
¨ آداب و رسوم
یکی از رسومی که از دیرباز در ادبیات دربارهی آن نوشتهاند، رسم انتخاب شاه با نشستن باز شاهی بر شانهی افراد است. بدین ترتیب که وقتی شاهی میمرد و جانشینی نداشت، بازی را در هوا رها میکردند، بر شانهی هرکس مینشست، او را به عنوان شاه برمیگزیدند. در این قصه هم به این رسم اشاره شده و قهرمان قصه از این طریق به شاهی میرسد.
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_______________
■ عناصر روانشناسی
__________
■ باورهای عامیانه و خرافی
در میان باورهای عامیانه، باورهایی نیز پیرامون حیوانات وجود دارد. در مورد باز نیز عوام عقیده دارند که «باز را باید به فال نیک گرفت. هنگامی که باز به آرامی روی دست پادشاه قرار گیرد و سپس رویش را به سوی او گرداند، نشان آن است که پادشاه، سرزمین دیگری را تسخیر خواهد کرد» (ماسه، ۲۵۳۵ (۱۳۵۵): ۳۴۵).
■ سایر عناصر
این قصه تنها برای بیان نکات اخلاقی و ناپایداری دنیا روایت شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۸۱-ای وای
* خلاصهی قصه
مرد بینوایی بود که پسر کوچکی داشت. پسر اصرار کرد که به دنبال کار برود. پسر رفت و رفت تا به چاهی رسید و از شدت گرسنگی گفت: «ای وای». ناگهان آدم کوچولویی از چاه بیرون آمد و گفت: «چه میخواهی؟ من ای وای هستم». پسر ماجرای خود را تعریف کرد. ای وای گفت:« من به تو کار میدهم ولی به تو مزد نمیدهم؛ اما هر چه پیدا کردی مال خودت». با هم به طرف جنگل رفتند. ای وای پسر را به خانهی خود برد و به دخترش سپرد. دختر که از پسر خوشش آمده بود، به پسر یاد داد که هر لحظه به شکلی در آید؛ اما به وی هشدار داد که به ای وای نگوید. بعد از یک سال، که در آنجا سه روز بود، پدر پسر به دنبالش آمد. ای وای پسر را تبدیل به کبوتر کرد، پسر روی پای پدرش نشست و پدرش او را با خود برد. در راه پسر تبدیل به آدم شد و با هم به راه افتادند. پسر هر بار پشتکی میزد و به حیوانی با دهنهای طلایی تبدیل میشد و هر بار پدر او را به بازار میبرد و میفروخت؛ اما دهنه را نگهمیداشتند. روزی پسر تبدیل به اسب شد، ای وای او را شناخت و اسب را با دهنهاش خرید. در راه پسر پادشاه اسب را از ای وای گرفت. ای وای به شرطی اسب را به شاهزاده داد که به آن آب ندهند. شاهزاده هم قبول کرد. روز عروسی شاهزاده، عروس به اسب آب داد و اسب تبدیل به ماهی شد، ای وای که چنین دید تبدیل به ماهی بزرگتری شد و به دریا رفت تا او را بخورد. ماهی به کبوتر تبدیل شد و به اتاق دختر پادشاه رفت. ای وای به شکل عقابی به دنبال او رفت؛ اما نتوانست او را بگیرد. در اتاق، کبوتر تبدیل به انسان و دختر پادشاه عاشقش شد. پسر به شکل حلقهای درآمد و به انگشت دختر رفت. ای وای خود را به شکل بنّا درآورد و در پایان کارش حلقه را به عنوان مزد خود خواست. دختر حلقه را نمیداد تا اینکه پادشاه عصبانی شد. حلقه از دست دختر افتاد و تبدیل به ارزن شد. بنا خود را به شکل خروس درآورد و مشغول خوردن ارزنها شد، یکی از ارزنها بالا پرید و تبدیل به سرباز شد و با شمشیرش سر خروس را برید. پسر، دختر پادشاه را خواستگاری کرد و پادشاه از ترسش قبول کرد. بعد از عروسی پسر جانشین شاه شد.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨کنش اساطیری
- ظهار عشق از سوی دختر
یکی از کنشهای اسطورهای که بارها در قصهها تکرار شده، اظهار عشق و علاقه از سوی دختر است (رجوع شود به قصهی ۶۶). در این قصه هم دختر پادشاه از پسر خوشش میآید و بدون اجازهی پدر تصمیم به ازدواج با پسر میگیرد، این امر که معمولاً مخالفت پادشاه را به همراه دارد، در قصه به صورت عصبانیت پادشاه از وجود حلقه در دست دختر، نشان داده شده است. همچنین ترس پادشاه در هنگام قبول خواستگاری پسر دلیلی دیگر بر این مدعاست. دلیل دیگر
ترس پادشاه «پروا و پرهیز برپایهی پندار انتقال خون شاهی از طریق زنان است. زیرا مطابق این باور، شاه پس از مرگ همسرش باید بیدرنگ آنها را به شوهر دختر خویش بسپارد و اگر داماد مردی بیگانه باشد قدرت و سلطنت نیز از خاندان شاهی بیرون و به شخص دیگر منتقل میشود» (آیدنلو، ۱۳۸۷: ۱۰).
- جادوگری
(رجوع شود به قصهی۳۷)
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- تبدیل شخصیت
تبدیل شخصیت که از آن معمولاً با عنوان استحاله یا پیکرگردانی یاد میشود. امری است که در اساطیر بارها اتفاق افتاده، گاه این تغییر بر اثر خوردن آب یا گیاهی است و گاه بر اثر نیرویی جادویی. در این قصه شاهد تبدیل قهرمان و ضدقهرمان به طور مکرر به حیوانات مختلف هستیم. این تغییر که محصولی جادوگرانه است، قصههای هزار و یک شب را به یاد میآورد.«در دنیای رؤیاوش هزار و یک شب، ظاهر اشخاص و اشیاء دستخوش دگرگونی و استحالهی دائمی است و صورت جسمانی و مادی هیچکس و هیچچیز ثابت و پایدار نیست، چون به آسانی از راه سحر و جادو تغییر میپذیرد» (ستاری،۱۳۶۸: ۲۰۲).
- وای
در میان موجودات اساطیری، ایزدان و فرشتهها نقش مهمی دارند. « فرشتهی ایرانی باد با نام وای vay ایزدی بزرگ، قاهر و قادر، ایزدی ازلی و زندگیبخش و نیز پایاندهنده و مرگآور است. وای ایزدی دو چهره بوده نیکوکار و در عین حال شوم» (باقری، ۱۳۸۸: ۱۳۳).
وای در این قصه نقشی دوگانه دارد، اهریمنی و اهورایی، همچنین در آنجا که وای زندگی میکند، هر سه روز یکسال به حساب میآید، دیگر اینکه وای مانند باد همه جا هست، همهی اینها نشاندهندهی یکسانی وای با ایزد باد هست.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها