مقصود از این عنوان، تحقق عدالت برای تمامی صحابه می باشد. این مسئله، در میان دانشمندان شیعه و اهل سنت، مورد اختلاف است؛
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بیشتر اهل سنت، به عدالت تمامی صحابه، قائل می باشند. ابن عبدالبر می گوید: «عدالت تمامی صحابه، ثابت شده است».[۴۹]
ابن اثیر، می گوید: «صحابه با بقیه راویان در همه… [خصوصیات] مشترکند به جز در جرح و تعدیل؛[۵۰] زیرا همه آنها عادلند و در آنان جرحی راه ندارد».[۵۱]
ابن حجر به اتفاق اهل سنت بر عدالت صحابه، اشاره نموده است.[۵۲]
اما شیعه، صحابی را مانند سایر راویان می داند که برخی از آنان، عادل می باشند و بر خلاف اهل سنت، صحابی بودنِ شخص را در حکم به عدالتش، کافی نمی داند؛ بلکه معتقد است که باید وثوق و عدالت او بررسی شود.[۵۳]
علمای شیعه، جهت اثبات عدم عدالت تمامی صحابه، به ادله ای استناد جسته اند. از جمله:
الف) آیات قرآن: مانند C…إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا…B[54] که مسئله عدالت صحابه را نقض می کند؛ چراکه به گفته مفسران این آیه در حق ولید بن عقبه نازل گشته که از صحابیان محسوب می شود.[۵۵]
ب) بداهت عقلی: به این مسئله حکم می کند که مصاحبت با پیامبرصلی الله علیه و آله و رؤیت ایشان، اگرچه افتخار و عزتی را برای شخص به همراه می آورد، ولی به هیچ وجه، نمی تواند باعث مصونیت او از گناه و خطا شود.[۵۶]
ج) سنت نبویصلی الله علیه و آله: مانند این روایت که می فرماید:
«یرد علیّ یوم القیامه رهط من أصحابی فیحلؤون عن الحوض، فأقول: یا ربّ أصحابی أصحابی.فیقال: إنّک لا علم لک بما أحدثوا من بعدک، إنّهم ارتدّوا على أدبارهم القهقرى».[۵۷](در روز قیامـــت گـــروهی از اصحــاب من بر من وارد می شوند و از حوض منع می شوند، پس می گویم: ای پروردگار من! اصحاب من! اصحاب من! پس گفتــه می شود: تو نمی دانی که پس از تو چه کردند، آنها به قهقرا بازگشتند و مرتد شدند.)
۱-۲-۵٫ حدیث
در لغت، صفت مشبهه از ریشه «حَدَثَ» و به معنای وجود چیزی است که پیش از این نبوده است[۵۸] و نقیض «قدیم» بیان شده است.[۵۹]
علامه مصطفوی، در تعریف این کلـمه می گوید: «حدیث هر چیزی است با یادآوری نو می شود و روایت و نقل می گردد».[۶۰]
این کلمه، بر خلاف قاعده به «أحَادیث» جمع بسته می شود[۶۱]
در اصطلاح، به معنای گزارش و نقل «قول، فعل و تقریر معصومعلیه السلام» یا همان «حاکی سنت» می باشد[۶۲] و در این تحقیق، به قول صحابی و تابعی نیز اطلاق می شود.
۱-۲-۶٫ سنّت
از لحاظ لغوی به معنای «طریقه»[۶۳] یا «سیرت»[۶۴] می باشد.
سنت، در علوم مختلف، به صورت های گوناگون معنا گردیده است:
در فقه، این کلمه به معنای «مستحب» در مقابل «فریضه» به معنای کار واجب به کار رفته است.[۶۵]
در علم اصول، شیعه آن را «قول، فعل و تقریر معصومعلیه السلام» می داند.[۶۶]
اصولیان اهل سنت، آن را «قول، فعل و تقریر پیامبرصلی الله علیه و آله» تعریف کرده اند.[۶۷] اما محدّثانِ آنان، «سنّت» را با «حدیث» مترادف می دانند.[۶۸]
۱-۲-۷٫ خبر
علامه مصطفوی، در باره ریشه و اصل این لغت می گوید: «اصل دراین ماده، اطلاع نافذ و علم با تحقیق و احاطه و دقت است».[۶۹]
«خُبر»، از نظر لغوی، به معنای «علم به چیزی» یا «دانستن»[۷۰] می باشد.
«خَبَر» به معنای «آن چیزی که نقل یا حکایت می شود» یا «وسیله ای برای انتقال و رسیدن به علم و آگاهی» است.[۷۱]
سید مرتضی، «خَبَر» را این گونه تعریف می کند: «جمله ای که به وسیله آن، اِسناد امری به غیرش دانسته می شود».[۷۲]
در علم منطق و اصول، اصطلاحاً آن را به معنای «آن گزاره ای که احتمال صدق و کذب در آن می رود» می دانند.[۷۳]
در علم حدیث، «خَبَر» مترادف کلمه «حَدیث» می باشد.[۷۴] برخی، آن را اعم از سخنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سخن باقی اشخاص دانسته و حدیث را آنچه از پیامبرصلی الله علیه و آله نقل شده، تعریف کرده اند.[۷۵]
۱-۲-۸٫ خبر متواتر
در لغت، از مصدر «تَواتُر» است که به معنای «پی هم آمدن»[۷۶] و «تتابع»[۷۷] است.
در اصطلاح به این معناست: «خبر گروهی که عقل همدستی آنها را بر دروغ جایز نمی شمرد و این در همه طبقات معتبر است. بنابر این اگر خبرشان به یک نفر منتهی شود این خبر متواتر نیست».[۷۸]
بنابراین تعریف ها، خبر متواتر خبری یقین آور می باشد و در حجّیت آن (در فقه و تفسیر) بحثی بین علما نیست.[۷۹]
۱-۲-۹٫ خبر واحد
در لغت، به معنای «یک» می باشد[۸۰] و در اصطلاح، خبری است که یکی یا سه قید خبر متواتر را – که عبارت است از «کثرت راویان»، «عدم تبانی بر کذب» و «رعایت کثرت در همه طبقات»- ندارد.[۸۱]
این نوع حدیث، با اینکه عنوان واحد یا آحاد را دارد، ولی ممکن است راویان آن بیش از یک نفر باشد. اما تعداد این راویان، به حدی نمی رسد که عنوان خبر متواتر بر آن صدق کند.[۸۲]
به دلیل عدم یقینی بودن این نوع خبر، در حجّیت و میزان آن، اختلاف است.
۱-۲-۱۰٫ روایت
در لغت، به معنای «نقل کردن و گزارش دادن » می باشد.[۸۳] اما اصل آن، معنای «حمل کردن آب» است. چنان که به شتر یا چارپایی که آب را حمل می کند، «رَاویه» اطلاق می گردد.[۸۴]
زبیدی، می گوید: «راویه، شتر یا قاطر یا الاغ است که بر آن آب حمل می شود».[۸۵]
در علم حدیث، این لفظ به دو معنای مصدری و اسمی به کار رفته است. مراد از معنای مصدری آن «نقل کردن حدیث با سند» می باشد.[۸۶] معنای اسمی آن، مترادف حدیث و جمع آن «روایات» است.[۸۷]
طریحی، روایت را به این صورت تعریف می کند:
«خبری که به روش نقل، از ناقلی به ناقل دیگر منتهی می شود تا به گفتار نقل شده از پیامبرصلی الله علیه و آله یا امامعلیه السلام می رسد. البته حدیث متواتر و مستفیض بر اساس مراتب خود و خبر واحد نیز بر طبق مراتبش».[۸۸]
۱-۲-۱۱٫ مرفوع
در لغت، اسم مفعول از ریشه «رَفَعَ»، متضاد کلمه «وضع» می باشد ، و به معنای «بالابرده شده» است.[۸۹]
اما در اصطلاح شیعه به حدیثی اطلاق می شود که طی آن، قول، فعل یا تقریر معصومعلیه السلام گزارش می گردد.[۹۰]
در اصطلاح اهل سنت نیز، به همین صورت تعریف گردیده، جز این که آن را فقط به پیامبرصلی الله علیه و آله منسوب کرده اند.[۹۱]
۱-۲-۱۲٫ موقوف