۱۵) کفایت نفس (شایستگی)
شایستگی یا کفایت نفس، اعتقاد فرد به توانایی و ظرفیت خود برای انجام کارهای مهارتی است(Guist,1984). شایستگی چیزی شبیه اعتقادات عامل، توانایی شخصی و یا انتظار تلاش-عملکرد است(Bandura,1989).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
توانمندسازی به عنوان یک ساخته انگیزشی با افزایش کفایت نفس افراد آنها را ترغیب می کند که انگیزه، منابع شناختی و مجموعه اقدامات لازم برای اعمال کنترل در رویدادها را در خود بسیج کنند(Koberage & etal,1999). بر خلاف اعتماد به نفس که ارزیابی فرد از قابلبیتهای خود برای تمامی موقعیت ها می باشد، کفایت نفس ارزیابی فرد از قابلیتهای خود برای انجام یک وظیفه خاص است. همانطور که باندورا[۹۱] بیان می دارد کفایت نفس عبارت است از حدودی که افراد فکر می کنند از قابلیتها و تواناییهای لازم برای انجام یک وظیفه خاص برخوردارند می باشد. باندورا در تئوری کفایت نفس خود بیان می دارد که کفایت نفس عامل انگیزشی مهمی است که در موفقیت عملکرد وظیفه ای افراد نقش مهمی ایفا می کند(Gist & Mitchel,1992).
باندورا در تحقیقات خود دریافت کفایت نفس پایین مانع از آن می شود که فرد به قابلیتهای خود اعتماد کرده و آنها را بهبود ببخشد. برعکس کفایت نفس بالا منجر به ابتکار عمل فرد در انجام وظایف، تلاش زیاد و مقاومت در برابر موانع خواهد گردید(Thomas &Velthouse,1990).
گیکاس[۹۲] در مطالعات خود به این نتیجه رسید که کفایت نفس منجر به ابتکار عمل، تلاش و پشتکار در برابر موقعیتهای چالشی خواهد شد.(Spritzer,1995)
۱۶) معنی دار بودن شغل
عبارت است از ارزش اهداف شغلی که در ارتباط با استانداردها یا ایده آلهای فردی مورد قضاوت می گیرد .(Thomas&Velthouse,1990) یعنی اینکه فرد وظیفه ای که انجام می دهد با ارزش تلقی کند.
در واقع معنی دار بودن شامل تطابق بین الزامات نقش و شغل از یک طرف و اعتقادات و ارزشها و رفتارها از طرف دیگر است. بدون در نظر گرفتن اجبارهای سازمانی افراد تمایل به تلاش برای اهدافی دارند که برای آنها دارای مفهوم باشد. در واقع کارکنان ترجیح می دهند با کسانی کار کنند که ارزشهای مشابهی با آنها داشته باشند. این امر به دلیل اطمینان خاطر افراد نسبت به حمایتهای اجتماعی از سیستم ارزشی شان صورت می گیرد. متشابهاً زمانی که زیردستان با اهداف بی معنی مواجه می شوند شروع به دفاع از منافعد کوته بینانه خود می نمایند(Bradford&etal,1984).
۱۷) اعتماد
افراد توانمند دارای حسی به نام اعتماد هستند مطمدن هستند که با آنان منصفانه و یکسان رفتار خواهد شد. این افراد این اطمینان را حفظ می کنند که حتی در مقام زیردست نیز نتیجه نهایی کارهایشان نه آسیب و زیان که عدالت و صفا خواهد بود. معمولا معنی این احساس آن است که آنان اطمینان دارند که متصدیان مراکز قدرت یا صاحبان قدرت، به آنان آسیب یا زیان نخواهد زد و اینکه با آنان بی طرفانه رفتار خواهد شد. با وجود این، حتی در شرایطی که افراد قدرتمند درستی و انعطاف نشان نمی دهند، افراد توانمند باز به گونه ای احساس اعتماد شخصی را حفظ می نمایند. به بیان دیگر، اعتماد به معنی داشتن احساس امنیت شخصی است. اعتماد همچنین به طور ضمنی، دلالت بر این دارد که افراد خود را در یک موقعیت آسیب پذیری قرار می دهند. با این همه، افراد توانمند ایمان دارند که در نهایت هیچ آسیبی در نتیجه آن اعتماد متوجه آنان نخواهد شد.
غنی سازی شغل
ایده غنی سازی شغل بر پایه این فرض استوار است که افزایش تخصصی و ساده سازی کارها در صنایع نوین موجب یکنواختی، خستگی، بیحالی و نارضایی عمومی شده و رفتارهای کاری نامطلوب از قبیل غیبت، کم کاری و جابه جایی شغلی را در پی داشت غنی سازی شغل با توسعه و گردش شغلی تلاش می کنند تا روند تخصصی سازی را از طریق واگذاری وظایف مختلف بیشتری که کارکنان مدعی آن هستند و منجر به اثر بخشی شان خواهد شد، دگرگون سازند(Hespe & Little,1984). در غنی سازی شغلی، مشاغل به گونه ای طراحی می گردند که انجام آنها مستلزم سطوح بالاتر مهارت و دانش بوده و به کارکنان آختیارات، کنترل و مسئولیت بیشتری در حیطه کاری داده می شود.
پژوهشهای انجام شده حکایت از آن دارند که غنی سازی شغلی می تواند افزایش انگیزش، نشاط شغلی، بهبود کیفیت عملکرد و رشد و پرورش کارکنان را به همراه داشته باشد.(محمدی،۱۳۸۱)
در مدل توانمندسازی نیلسن و پدرسن در مرحله اول طبیعت و ساختار کار از ابعاد صلاحیت تصمیم گیری نیروی انسانی، غنی سازی شغل و استقلال موجود در کار مورد بررسی قرار میگیرد (Nielsen & Pedersen,2003)
مشارکت
بدون شک، توانمندسازی کارکنان بدون اجرای برنامه های مدیریت مشارکتی غیر ممکن است. سازمانها زمانی می توانند نسبت به استفاده بهینه از استعدادها و نیروی خلاق کارکنان امیدوار باشند که کارکنان نسبت به اهداف سازمان و نقش خود در تعیین آن اهداف شناخت و آگاهی داشته باشند(Caslano & et al,1998).
به اعتقاد رابینز مدیریت مشارکتی دارای ویژگیهای خاصی است که در اجرای آن افراد تصمیم گیری مشارکت می کنند. یعنی زیردستان در تصمیم گیری سهم به سزایی دارند و در زمینه با رئیس مستقیم خود در قدرت شریک هستند (رابینز،۱۳۷۶).
بر اساس نظریه هدفگذاری، مشارکت کارکنان در هدفگذاری، تعهد کارکنان نسبت به آن اهداف را در پی خواهد داشت. این تعهد باعث خواهد شد که آنها در جهت دستیابی به اهداف، حتی اهداف مشکل، از خود تلاش بیشتری نشان دهند .(Gordon,1991) مشارکت در هدفگذاری به آنها احساس غرور بخشیده و این احساس را در آنها بوجود خواهد آورد که مالک سازمان هستندCaslano & et al,1998)).
جدول ۲-۲٫ عوامل موثر بر توانمندسازی بر اساس ادبیات تحقیق
ردیف | متغیر | صاحبنظران |
۱ | تفویض اختیار | کونزاک(۲۰۰۰)، بورک (۱۹۸۵)، باون و لاولر(۱۹۹۲)، باندورا(۱۹۸۶)، رابینز و کرینو و فردندال(۲۰۰۲)، فیشر، تابس و موس(۲۰۰۰) |
۲ | دسترسی به اطلاعات | کونزاک(۲۰۰۰)، باون و لاولر(۱۹۹۲)، باندورا(۱۹۸۶)، کوئین و اسپریتزر(۱۹۹۷)، راندلف(۱۹۹۵)، رابینز و کرینو و فردندال(۲۰۰۲)، فیشر، نیلسن و پدرسن(۲۰۰۳)، تابس و موس(۲۰۰۰) |
۳ | آموزش | کونزاک(۲۰۰۰)، باون و لاولر(۱۹۹۲)، باندورا(۱۹۸۶)، بلانچارد و زیگارمی و زیگارمی(۱۹۹۵)، رابینز و کرینو و فردندال(۲۰۰۲)، نیلسن و پدرسن(۲۰۰۳)، کیرکمن و روزن(۱۹۹۷)، تابس و موس(۲۰۰۰) |
۴ | شیوه رهبری | کونزاک(۲۰۰۰)، بلانچارد و زیگارمی و زیگارمی(۱۹۹۵)،استاینر(۲۰۰۰)، کیرکمن و روزن(۱۹۹۷)،کانگر و کاننگو(۱۹۸۸)، ویلیام(۱۹۹۵)، باندورا(۱۹۸۶)، کوئین و اسپریتزر(۱۹۹۷) |
۵ | مسئولیت |