۴-۳- شرایط نقد در قرآن
الف. در قرآن نقد و انتقاد باید آگاهانه باشد نه جاهلانه مبتنی بر شایعات و توهمات نیز نباید باشد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: اینکه چیزی را شریک او قرار دهید، و به او مطلبی نسبت میدهید که نمیدانید «أتَقُولُونَ عَلی اللهِ مَا لاتَعْلَمُونَ» حرام کرده است (اعراف/ ۲۸).
و از کسانی که جاهلانه نقد و انتقاد میکنند، شدیداً انتقاد نموده است. آنجا که میفرماید: «وَلَولَآ أَذ سَمِعتُمُوهُ قُلتُم مَّایَکُونُ لَنَا أن نَّتَکَلَّمَ بِهَذا سُبحَانَکَ هَذَا بُهتَانٌ عَظِیمُ»؛ و با دهان خود سخنی میگفتید که به آن علم و یقین نداشتید و آن را کوچک میپنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است (نور/ ۱۶).
ب. نقد باید عاقلانه باشد.
«سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّئهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیهَا قُل لِلَّهِ المَشرِقُ والمَغربُ یَهدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُستَقِیمٍ»؛ بزودی سبک مغزان از مردم میگویند چه چیز آنها را از قبلههای که بر آن بودند بازگردانید؟ ! بگو مشرق و مغرب از آن خدا است (بقره/ ۱۴۲).
ج. نقد باید مستدل و منطقی باشد
و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. «ادعُ إِلَی َسبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَه وَالمَوعِظَۀ الحَسَنَۀِ و جَادِلهُم…» (نحل/ ۱۲۵). حتی نقد و انتقاد از مخالفین، و غیر مسلمانان هم باید منطقی و مستدل باشد، چنان که میفرماید:«وَلا تُجَادِلُوا أَهلَ الکِتابِ إِلا بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ…»؛با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید (عنکبوت/ ۴۶).
د. انگیزه نقد و انتقاد، ارشاد، و رسیدن به حرف نیکو «احسن» و بهترین سخن باید الهی باشد نه خلاف اخلاق، حسادت و سوء ظن، خیانت، خباثت و تهمت. «وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفَی بِاللهِ شَهِیدَا بِینِی وَ بَینَکُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ» (رعد / ۴۳).
هـ. نقد و انتقاد غیر از انتقام است
در نقد صفا و صمیمیت حاکم است نه کینه توزی و همچنین انتقادها و نقدها به تجسس کشیده نشود و در زندگی خصوصی افراد، و در سخنان پنهانی آنها راه پیدا نکند. «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ المُومِنیِنَ اقتَتَلُوا فَأصلِحُوا بَینَهُمَا فَإِن بَغَت إِحدَئهُمَا عَلَی الأُخرَی فَقَتِلوُا الَّتِی تَبغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمرِاللَّهِ…» (حجرات/۹).
و همچنین در انتقاد و نقد از توهین به دیگران باید پرهیز شود و احترام افراد، یا مکتب را باید نگهداریم، از نقد و انتقاد نرنجیم، نقد دیگران را با آغوش باز بپذیریم.
۴-۴- گروههای مورد خطاب نقدی در قرآن کریم
الف) یهود و نصاری: در قرآن کریم حدود هشت بار کلمه «الیهود»، ذکر شده است و همچنین سه بار نیز از کلمه «هودا ً» استفاده شده، امّا پرشمارترین کلمه نام «بنی اسرائیل» میباشد که حدوداً چهل و یک بار در قرآن آمده است. این موارد غیر از اشارههایی است که قرآن نسبت به حضرت موسی، یوشع، جالوت، داوود، سلیمان و سایر پیامبران بنی اسرائیل دارد و همچنین غیر از مواردی است که به کتابهای مقدس یهود و احبار و بزرگان این قوم اشاره میکند. دین یهود و نصاری که توسط حضرت موسی و عیسی (علیهم السلام) آورده شده است، از دیدگاه اسلام و قرآن یک دین الهی است ولی بعد از رحلت حضرت موسی و عروج حضرت عیسی به آسمان مردم لجوج یهود و نصارا کتاب مقدسشان را به میل خودشان تحریف کردند (طباطبایی ۱۳۸۵).
قرآن کریم اخلاق و عملکرد بیمارگونه و گنهکارانه بنی اسرائیل را با ملتهای دیگر و با انبیا و خودشان مطرح میکند، تا آنجا که سخنان نفرت آوری را بر زبان جاری، و خداوند قادر و توانا را به ضعف و ناتوانی متهم کردند، لذا قرآن کریم این گفتار و کردار آنان را به عنوان جرم کافرانه علیه آنان به ثبت رساند: «وَ قالَتِ الیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغلُولَهٌ غُلَّت اَیدیهِم وَ لُعِنُوا بِما قالُوا. بَل یَداهُ مَبسُوطَتانِ یُنفِقُ کَیفَ یَشاءُ، وَ لَیَزیدَنَّ کَثیراً مِنهُم ما اُنزِلَ ِالَیکَ مِن رَبِّکَ طُغیاناً وَ کُفراً وَ اَلقَینا بَینَهُمُ العَداوَهَ وَ البَغضاءُ اِلی یَومِ القِیامَهِ، کُلَّما اَوقَدُوا ناراً لِلحَربِ اَطفَاها اللهُ. وَ یَسعَونَ فی الاَرضِ فَساداً وَ اللهُ لا یُحِبُّ المُفسِدینَ» یهودیان گفتند: که دست خدا بسته است، دست خود آنها بسته باد! و آنان به خاطر آنچه گفتند، لعنت شدند، و بلکه دستان خدا باز است و هرگونه که اراده کند، انفاق میکند و میبخشد، و همانا قرآنی که برتو نازل شد، بر کفر و طغیان بسیاری از مردم بیفزود و ما در بین آنان (بنی اسرائیل) دشمنی و کینه توزی را تا روز قیامت قرار دادیم، و هرگاه برای جنگ با مسلمانان آتشی را برافروختند، خداوند آن را خاموش کرد، اما آنان در زمین به فساد و تباهی میکوشند، و خداوند قوم فاسد و مفسد را دوست ندارد» (مائده /۶۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
این گفته زشت، گنهکارانه و پلید آنان بود که خداوند متعال را با این اوصاف که نشان از عقب ماندگی فکری و خبائث ذات و روانشان دارد، خطاب میکنند؛ چرا که گفته بودند: «خداوند فقیر و تهیدست است و ما غنی و ثروتمند». این پاسخ را زمانی مطرح کردند که از آنها خواسته شده بود که از اموال خود انفاق کنند! و نیز گفتند که دست خدا بسته است، که پاسخ آنان از طرف خداوند اینگونه آمده که همین صفت «بخل» را برای خود آنها به اثبات میرساند. از این رو خداوند آنها را مورد لعن و نفرین قرار داده و از رحمت و رأفت خود دور کرده است، و این عقوبتی است که برای آنها که جسارت کردند و گفتند: «یَدُ الله مَغلوله!».
خداوند متعال پس از این «تجاسر» و «گستاخی» این تصور غلط، بیمارگونه و فاسد آنان را تصحیح میکند و به آنان یادآوری میکند که دست خود آنها بسته است: «غُلَّت ایدِیهم»، بلکه فیض نعمتهای الهی بر سر بندگان خود همیشه جاری است (سید قطب ۱۹۷۱، ۷۹۱). «بَل یَداهُ مَبسُوطَتانِ، یُنفِقُ کَیفَ یَشاءُ» آن گاه نوبت خطاب باری تعالی با حبیب خود، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله میرسد) که میفرماید:
«وَ لیَزیدَنَّ کَثیراً مِنهُم مَا اُنزِلَ الَیکَ مِن رَبِّکَ طُغیاناً وَ کُفراً»، البته آیه یاد شده حکایت از بیماریها و رنجهای روانی یهود دارد چرا که وقتی مطلع میشوند آیات خدا نازل شده به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابلاغ شده است، کفر، طغیان و ظلم و ستمشان بیشتر میشود؛ آنان یقین داشتند که آن سخنان، همان وحی مُنزل خداوند است که در نهایت رازهای خبیثانه، پیچیدگیهای روانی، انحرافهای فکری، کینه توزی و دشمنیشان را نسبت به مسلمانان آشکار خواهد کرد، لذا قرآن کریم با این نگاه روحیات یهودیان را مورد تجزیه و تحلیل صادقانه قرار میدهد تا نفوس مریض و افکار پلید مغزها و سینههای آنان را که مذبوحانه در تلاشند تا آنها را مخفی کنند، به آنان بشناساند.
و اینگونه است که هرگاه آیات جدیدی به سمعشان میرسید، غضبشان و کینه توزی و خشمشان نسبت به قرآن کریم و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر میشد: «وَ اَلقَینا بَینَهُم العَداوَهَ وَ البَغضاءَ اِلی یَومِ القِیامَهِ»، آری این حقیقت قرآنی، با بیان و گزارشی روشن و واضح از سلوک ناهنجار، بحرانی و رفتار آشفته و پریشان اجتماعی یهود است؛ چرا که رقابت جنون آمیز و حذفی بین گروه ها، قبایل و طوایف مختلف یهودیان همواره و در هر زمان و مکان وجود داشته و تا روز قیامت ادامه خواهد داشت (الخالدی ۱۹۹۹، ۶۲).
لذا قرآن کریم میفرماید: «کُلَّما اَو قَدُوا ناَرَاً، اطفَاَها اللهُ» و این خود حقیقت دیگری است که قرآن از آن پرده بر میدارد و تحلیل صادقی را از شخصیت عجیب یهودیان در زمینه جنگها و درگیریها نقد میکند و ثابت میکند که این قوم عاشق جنگ و ستیزهگری هستند و به قتل و کشتار و نبرد پیوسته عشق میورزند و همیشه در پی توطئه چینی برای بر افروختن جنگ هستند. اما با این وصف، یهودیان دلاور و قهرمان نیستند و نمیتوان آنان را شجاع و جنگاور شمرد، بلکه در طول تاریخ خود همواره به ترس و بُزدلی معروف بودند؛ چرا که این ترس و جُبن در سرشت آنان نهفته است. اما قرآن کریم در بیان اعجاز انگیز خود و با بلاغت و فصاحت منحصر به فرد و دقیق، طریقه مشارکت یهودیان در جنگها و نزاعها وکشمکشها را به درستی مشخص کرده، و آن را «اَوقَدوا ناراً» میداند، یعنی به وسیله «آتش افروزی» نه اینکه خود قهرمانانه در جنگها مشارکت داشته باشند، بلکه سعی بر این داشتند، طرفهای نزاع را از طریق اختلاف افکنی و دشمنی آفرینی، تحریک و آتش جنگ را شعله ورتر کنند.
از این گذشته، قرآن کریم در ارتباط با شخصیت بنی اسرائیل میفرماید: «بَأسُهُم بَینَهُم، شدیدٌ، تَحسَبُهُم جَمیعاً وَ قُلُوبُهُم شَتَّی…» (حشر/۱۴) «نیرویشان بین خودشان شدید است و لذا شما میپندارید که آنان متحد هستند، در حالی که دلهایشان متفرق میباشد». در اینجا قرآن کریم یک بار دیگر بر اخلاق بد، رفتار ناهنجار و مشخصه دشمنی، کینه ورزی و تفرقه افکنی گروههای مختلف یهود، تأکید میکند؛ چرا که اینان دائم، هم با خود در نزاع و کشمکشند و هم با همسایگانشان در جنگ و درگیری هستند، زیرا این رفتار ستیزه جویانه از آغاز پیدایش تاکنون، در سرشت و طبیعت آنها نهفته بوده است.
البته منظورمان از «ستیزه جویی» آن اختلافاتی نیست که از تناقضهای مذهبی و عقیدتی آنان ناشی میشود و تاریخ یهودیت به آن شهره شده است و نیز مقصود، آن نزاعهای سیاسی نیست که آشکار است و در حیات ملتها تکرار میشود، بلکه توجه ما به آن پدیدهای معطوف است که پیوسته، مستمر و لاینقطع در تاریخ یهودیت دیده میشود، که خود درد و مرض ویژهای است که منحصراً یهودیان به آن متصف اند. از این رو، استاد عباس العقّاد، در کتاب خود (الصهیونیه و قضیه فلسطین)، همین موضوع را اینگونه نقد میکند که این دشمنی برخاسته از ساختار ناهنجار آنان در رفتارها و مؤلّفههای اجتماعی آنان است؛ چرا که این ساختار باید رشد میکرد و به مرور زمان، آنها را از یک سلوک قبیلهای بدوی خارج میکرد و به تولد یک «امت متمدن» میرساند. اما این سیر و حرکت به رغم پیشرفتهایی که در علم و مدنیت به دست آوردند، در فرهنگ و تمدن و سلوک و خلقیات از ساده به پیچیده، ناقص و متوقف و ابتر ماند، لذا نتوانستند با آن دید و افق محدود از آن روحیه تنگ و تاریک قبیلهای نجات پیدا کنند، بلکه همچنان بر ذهن، فکر، اندیشه، رفتار و تصمیم گیری هایشان حاکمیت دارد چرا که موضوع ایمان به «دیانت اسرائیلی» نزد آنان، حکم گوشت «و خون» تن و بدنشان را دارد و به عنوان «آزادی نژادپرستانه» به شمار میآید، نه این که این اعتقاد به یهودیت ناشی از موضوع هدایت بشری است که همه انسانها در آن مشترک و سهیم هستند (العقاد وسعدالدینی ۱۹۸۴، ۲۲۳).
از این عبارت استاد عباس العقّاد میفهمیم که دیانت یهودی توراتی منحرف، سمات و صفات ملل و اُمم دیگر را بر جامعه یهود حاکم نکرده است؛ یعنی همان ملتهایی که با دیگران رابطه دوستی و اُنس و اُلفت برقرار میکنند و نیز از طرف دیگران مورد محبت، دوستی و اُنس و اُلفت برقرار میکنند و نیز از طرف دیگران مورد محبت، دوستی و انس و اُلفت قرار میگیرند، اما چنین ساختار درون گرایانه و منزویانه در بین یهود، آنان را دچار عقدههای روحی و وضعیت فیزیولوژی منحرفانه و بسیار منحطّ میکند، که نه در بین خودشان به تفاهم و انسجام میرسند و نه با دیگر ملتها سازگاری پیدا میکنند. آن گاه «العقّاد» اضافه میکند که «همین حالت استثنایی و خارج از عرف بودن، آنان را در هر محیط و منطقهای که باشند، به گونهای روشن، شاذّ و منحرف نمایان میکند، تا آنجا که آنان، نه از قبایل بدوی محسوب میشوند، و نه به عنوان افرادی متمدن و با فرهنگ دنیا به شمار میآیند» (سعدالدینی ۱۹۸۴، ۲۲۴).
در یک نگاه کلی آیات مربوط به یهود و نصاری را میتوان به دو گروه تقسیم نمود: الف) عقاید و باورهای یهود و نصاری؛ ب) کارشکنیها و فعالیتهای تخریبی علیه مسلمانان.
الف) عقاید و باورهای یهود و نصاری
-
- دشمنی با مؤمنین:«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا..» (مائده/۸۲).
به طور مسلّم (ای پیامبر) دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت.
-
- اذیت و آزار مؤمنین: «لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور» (آل عمران/۱۸۶)
به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش میشوید و از کسانی (یهودیان) که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده است و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید (شایستهتر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.
-
- عقیده یهود در مورد خودشان:«وَ قالَتِ الْیهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاوُهُ». یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستیم (مائده /۱۸).
-
- عقیده یهود درباره خداوند:«وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ ایدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یداهُ مَبْسُوطَتانِ»؛ و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است». دستهایشان بسته باد! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است (مائده/۶۴).
-
- طغیان و سرکشی یهود: «وَ قَضَینا إِلی بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی اْلأَرْضِ مَرَّتَینِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیرًا، فَإِذا جاءَ وَعْدُ أ ُولَهُمَا بَعَثْنا عَلَیکُمْ عِبادًا لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْدًا مَفْعُولاً».
ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد و برتری جویی بزرگی خواهید نمود. هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضد شما بر میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند، حتی برای به دست آوردن مجرمان) خانهها را جست وجو میکنند واین وعدهای است قطعی (اسراء/۵-۴).
-
- قساوت و سنگدلی:«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِی کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَه»؛ سپس دلهای شما (خطاب به یهود) بعد از واقعه سخت شد، همانند سنگ یا سختتر (بقره/۷۴).
-
- ایمان نداشتن به نبوت:«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ». و (نیز به یاد آور) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکار ببینیم». پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا میکردید (بقره/۵۵).
-
- کفران نعمت:«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ اْلأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها»؛ و (نیزای یهود! به خاطر آورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی ! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم. از خدای خود بخواه که از آنچه زمین میرویاند؛ از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیازش برای ما فراهم سازد (بقره/۶۱).
-
- کشتار انبیا: «وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّهُ وَ الْمَسْکَنَهُ وَبَآءُ و بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یکْفُرُونَ بِایاتِ اللّهِ وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ».
و مُهر ذلت و نیاز بر پیشانی آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چون آنان به آیات الهی، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند، اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند (بقره/۶۱).
- انداختن نارساییها و مشکلات به گردن رهبری:«وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَهٌ یطَّیرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ».