حافظ گوید:
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح | هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
خرمشاهی در شرح بیت علاوه بر ذکر داستان نوح و چند شاهد شعری دیگر از حافظ، به نقل از علامه قزوینی مینویسد: «در این بیت تلمیح است به قصّهی مشهور جسد آدم که نوح برای مهار کردن طوفان، که طغیانش از حد نگذرد، تبرکاً آن را همراه کشتی خود داشت. پس خاک در مصراع دوم جسد آدم است و طوفان هم طوفان نوح»[۳۲۳] و کلاغ نفرین شدهی نوح است.[۳۲۴] (طبری و سیوطی) مولانا گوید:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نگارا مردگان از جان چه دانند | کلاغان قدر تابستان چه دانند کلیات شمس، ج۲، ب۷۰۷۴ |
در فرهنگ تلمیحات، ص۵۸۷ اشاره شده است: «اهل کشتی از موش به نوح، علیه السّلام، بنالیدند که توشهی ایشان میخورد و ایشان توشهی یک ساله در آن کشتی نهاده بودند، نوح دعا کرد، جبرئیل، علیهالسّلام، آمد. گفت: یا نوح، دست به پشت شیر فرو آر. فرو آورد شیر عطسهای بزد، گربه از بینی او فرو آمد و در آن موشان افتاد…»[۳۲۵]
دی مرا پرسید لطفش کیستی؟ | گفتم: ای جان! گر به در انبانِ تو |
ـ تحلیل نهایی
داستان نوح و کشتی و حوادث آن در قرآن به اختصار آمده است، امّا در کتاب مقدّس و تلمود با ذکر جزئیات مکانها و نامها و حوادث دیگر مانند گفتگوی شیطان با نوح و شراکت آن در نشاندن درخت انگور مشروح بیان شده است. حتّی موضوع فرزندان نوح و دو پرندهی کلاغ و کبوتر هم در تورات هست و با مقایسهی تفاسیری چون طبری و درّالمنثور سیوطی این جزئیات هماهنگ است و نشان از تأثیر اسرائیلیات فراوان در این تفسیرهاست و به طور پراکنده در ادب فارسی هم نمایان است، امّا در آثار عطار بیشتر از کشتی، گریه و رنجهای نوح، طوفان و تنور، گاه کبوتر نوح و کلاغ اشاراتی صورت گرفته است. علاوه بر آن عطّار، داستان جعلی «دستور خدا بر کوزهشکستن کوزهگر» را به نوح نسبت میدهد.
بخش هفتم:
روایات مجعول و اسرائیلیات در داستان هاروت و ماروت
ـ هاروت و ماروت در قرآن
در قرآن کریم، تنها موردی که به هاروت و ماروت مربوط است قسمتی از آیهی ۱۰۲ سورهی بقره است که فرمود: «وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هاروتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآَخِرَهِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛ (و گروهی از احبار یهود) به آنچه از شیطانصفتان و گناه پیشهگانشان دربارهی سلطنت سلیمان میخواندند، باور داشتند و از آن پیروی نمودند و حال آن که سلیمان هرگز کفر نورزیده بلکه شیطانصفتان گناهپیشه، کفر ورزیدهاند؛ جادو و (خرافات و آثار به جای مانده) آنچه در بابل بر دو فرشتهی هاروت و ماروت نازل گردیده بود، میآموختند (دو فرشتهای که طریق سحر کردن را برای آشنایی به طرز ابطال آن به مردم یاد میدادند) و به هیچ کس چیزی نمیآموختند، مگر اینکه پیشاپیش به او میگفتند: ما وسیلهی آزمایش هستیم کافر نشو. (ما مردم) از ایشان چیزهایی آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکندند و حال آنکه با چنین جادویی نمیتوانند به کسی زیان برسانند مگر اینکه با اجازه و خواست خدا باشد و آنان قسمتهایی را فرا میگرفتند که برایشان زیان داشت و بدیشان سودی نمیرساند و مسلماً دانستند هر کسی خریدار اینگونه متاع باشد بهرهای در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند است آنچه خود را بدان فروخته، اگر میدانستند.[۳۲۶]
با تأمّل در آیه، ملاحظه میشود از هاروت و ماروت نام برده شده، امّا دو فرشته خوش نام بوده و برای هدفی مثبت و مأموریت الهی به زمین آمده و دچار اشتباه و گناهی نشدهاند.
ـ هاروت و ماروت در کتاب مقدّس
در نامهی دوم پطروس بند ۳و۴ آمده است: «این معلمنماها از روی طمع، با هرگونه سخنان نادرست خواهند کوشید پول شما را به چنگ آورند امّا خدا از مدتها پیش ایشان را محکوم فرموده؛ پس نابودیشان نزدیک است.
خدا حتی از سر تقصیر فرشتگانی که گناه کردند نگذشت، بلکه ایشان را در ظلمت جهنّم محبوس فرمود تا زمان داوری فرا رسد.»[۳۲۷]
در نامهی یهودا بند ۵و۶و۷ میآید: «گرچه این حقایق را به خوبی میدانید، امّا میخواهم برخی نکات را بار دیگر یادآوری نمایم. همانگونه که میدانید، خداوند پس از آن قوم اسرائیل را از سرزمین مصر رهایی بخشید، تمام کسانی را که بیایمان شده بودند و از خدا سرپیچی میکردند هلاک ساخت.
همچنین یادآوری میکنم که خدا فرشتگانی را که زمانی پاک و مقدّس بودند ولی خود را به گناه آلوده ساختند، در تاریکی مطلق محبوس فرموده تا روز داوری فرا برسد، در ضمن شهرهای سلدوم و عموره را نیز به یاد داشته باشید. اهالی آنجا و شهرهای مجاور، به انواع شهوات و انحرافات جنسی آلوده بودند. بنابراین همهی آنها نابود شدند تا برای ما درس عبرتی باشد و بدانیم که جهنّمی وجود دارد که در آنجا گناهکاران مجازات میشوند.»[۳۲۸]
اگرچه نامی از دو فرشته هاروت و ماروت نیست امّا توصیفها با داستان افسانهای هماهنگی دارد.
ـ هاروت و ماروت در تفاسیر
در تفسیر الدرّ المنثور و طبری و.. روایات شگفتانگیزی دربارهی این داستان نقل شده است. «سیوطی از ابن عمر، ابن مسعود، علی، ابن عباس، مجاهد، کعب، ربیع و سدی روایت کرده و ابن جریر طبری از حاکم، ابن منذر، ابن ابیالدنیا، بیهقی و خطیب در تفاسیر و کتابهایشان آنها را روایت کردهاند.»[۳۲۹]
خلاصهی آن از ترجمهی تفسیر طبری: «وقتی که انسانها در روی زمین به فساد و تباهی مشغول شدند و فرشتگان اعتراض کردند، خداوند فرمود اگر شما هم مانند آدمیان دارای شهوت و هوای نفس باشید نمیتوانید معصوم بمانید و تباهی میکنید و برای اثبات خداوند غریزهی هوای نفس را به هاروت و ماروت(دو فرشته) عطا کرد وقتی که به زمین آمدند هر دو شیفتهی زنی زیبا شدند. زن برای آن دو، سه شرط گذاشت: قتل کودک بیگناه، قرآن سوختن و نوشیدن شراب. هاروت و ماروت، نوشیدن شراب را انتخاب کردند و پس از مست شدن کودک را هم کشتند و قرآن هم سوختند. پس از درخواست دعوت زن، آن زن از آنان اسم اعظم را به او آموزند و پس از آموختن، زن به آسمان رفت.
آنگاه خداوند به هاروت و ماروت فرمود: حال عذاب در دنیا میخواهید یا آخرت؟آنها عذاب دنیا را انتخاب کردند و خداوند ایشان را در چاه بابل تا روز قیامت نگونسار آویزان کرده و گویند هر کس جادوگری آموزد چون ایشان باشد.»[۳۳۰]