حتى یک نفر ازصحابه، تابعین ویا دیگر مسلمانان، شفاعت پس از مرگ را از پیامبر درخواستنکردهاند وبلکه هیچ چیزى را از پیامبر طلب نکردهاند. وهیچ یک از ائمه مذاهباین مطلب را در کتب خود نقل نکردهاند.
این چنین درخواستی نزد ابن تیمیه و پیروانشان شرک و کفر محسوب می شود زیرا وقتی فردی بین خود و خدایش واسطه قرار می دهد (و خودش مستقیما از خداوند طلب نمی کند) و از کسی غیر از خدا طلب شفاعت می کند در حقیقت این فرد را معبود خود قرار داده و او را شریک خداوند خوانده است . اما اگر کسی اینگونه دعا کند : پروردگارا پیامبرت را در روز قیامت شفیع من گردان (و بواسطه او گناهان مرا ببخش) از نظرسلفیه بلا مانع است.
دلایل ابن تیمیه و شاگردانش درانکار شفاعت:
الف) نهى صریح قرآن از عبادت و پرستش غیر خدا و اینکه نام کسانى را همراه نام خدا ببریم، « فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ احد» (سوره جن آیه ۱۸) و اینکه تقاضاى شفاعت یک نوع عبادت است.
نقد:
در تفسیر نمونه در مورد معنای عبادت آمده است: تفسیر عبادت به هر گونه خضوع و احترام مفهومش این است که هیچ کس براى هیچ کس خضوع و احترامى نکند و احدى این نتیجه
را نمىپذیرد. همچنین تفسیر آن به هر گونه درخواست و تقاضا معنیش این است که: تقاضا و درخواست از هر کس شرک و بت پرستى باشد، این نیز بر خلاف ضرورت عقل و دین است.” عبادت” را به تبعیت و پیروى انسانى از انسان دیگر نیز نمىتوان تفسیر کرد، زیرا پیروى منطقى افراد از رئیس خود در سازمانها و تشکیلات اجتماعى جزء الفباى زندگى بشر است، همانطور که پیروى از پیامبران و پیشوایان بزرگ از وظائف حتمى هر دیندارى محسوب مىشود.
بنابراین” عبادت” مفهومى غیر از همه اینها دارد و آن آخرین حد خضوع و تواضع است که به عنوان تعلق و وابستگى مطلق و تسلیم بى قید و شرط” عابد” در برابر” معبود” انجام مىگیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
این کلمه که با واژه “عبد” ریشه مشترک دارد، توجه به مفهوم عبد (بنده) روشن مىسازد که در حقیقت عبادت کننده با عبادت خود نشان مىدهد که در برابر معبود تسلیم محض است، و سرنوشت خود را در دست او مىداند، این همان چیزى است که از لفظ عبادت در عرف و شرع فهمیده مىشود. آیا در تقاضاى شفاعت از شفیعان هیچگونه اثرى از عبادت و پرستش با این مفهوم دیده مىشود؟
و اما در مورد” خواندن غیر خدا” که در آیات متعددى از آن نهى شده است شک نیست که مفهومش این نیست که مثلا صدا زدن و خواندن کسى به نامش و گفتن یا حسن و یا احمد ممنوع است یا شرک.
در این نیز نباید تردید کرد که خواندن کسى و درخواست انجام کارى که در قدرت و توانایى او است نیز نه گناه است و نه شرک، زیرا تعاون یکى از پایههاى زندگى و حیات اجتماعى است، تمام پیامبران و امامان نیز چنین کارى داشتهاند.
بنا بر این ما هم مىگوییم اگر براستى کسى کار خدا را از غیر خدا بخواهد و او را مستقل در انجام آن بداند مشرک است، ولى اگر از او شفاعتى بخواهد که کار خود او است و خدا به او داده، نه تنها شرک نیست، بلکه عین ایمان و توحید است، کلمه” مع” در آیه« فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً» نیز گواه بر این مدعاست که نباید کسى را در ردیف خداوند مبدء تأثیر مستقل دانست
غرض از اصرار و تاکید روى این بحث آنست که تحریف و مسخ مفهوم شفاعت نه تنها بهانهاى به دست خردهگیران بر مذهب داده است بلکه سبب تفسیرها و نتیجهگیریهاى نادرست از ناحیه بعضى از طوائف اسلامى شده و عاملى براى تفرقه و پراکندگى صفوف گردیده است. در حالى که تفسیر صحیح شفاعت، علاوه بر اینکه موجب رشد و تکامل اخلاقى جامعه، و عاملى براى اصلاح افراد فاسد است، سبب قطع زبان بدخواهان، و وحدت کلمه در جامعه اسلامى خواهد بود. [۲۵۷]
علامه طباطبایی(ره)دراین باره می گوید:[سلفی ها] از فرقى که بین شرک و استشفاع هست غفلت ورزیدهاند، و به عبارت سادهتر اینکه؛ نتوانستهاند فرق بگذارند بین اینکه کسى غیر خدا را بپرستد تا او نزد خدا شفاعتش کند و یا به خدا نزدیکش کند و بین اینکه تنها خدا را بپرستد و غیر خدا را شفیع درگاه او قرار دهد و با دوستى کردن به غیر خدا به درگاه خدا تقرب بجوید، که در فرض اول به غیر خداى تعالى استقلال داده و عبادت را خالص براى غیر خدا کرده که این خود شرک ورزیدن در عبودیت است و در صورت دوم استقلال را فقط و فقط به خداى تعالى داده و او را مخصوص به عبادت کرده و احدى را شریک او قرار نداده است.
و اگر خداى تعالى مشرکین را مذمت فرموده، براى این است که گفته بودند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى»: ما غیر خدا را مىپرستیم تا آنها ما را به خداى تعالى نزدیک کنند. [۲۵۸]
که این گفتارشان ظاهر در این است که به غیر خدا استقلال داده اند و در عبادت تنها همان غیر خدا را در نظر مىگیرند نه خداى تعالى را و اگر گفته بودند: ما تنها خدا را مىپرستیم و در عین حال از ملائکه و یا رسولان و اولیاى خدا امید داریم که با اذن خدا ما را شفاعت کنند و کمبود ما را جبران نمایند. … هرگز مشرک نبودند بلکه شرکاى آنان همان جنبه را مىداشت که کعبه در اسلام دارد یعنى وجهه عبودیت آنان واقع مىشد نه معبود، همانطور که کعبه وجهه عبودیت مسلمین است نه معبود آنان بلکه مسلمین خداى تعالى را روبروى آن عبادت مىکنند. [۲۵۹]
ب) ادعای اینکه در سیره صحابه و ائمه مذاهب،چه در زمان حیات پیامبر(ص) و چه بعد از آن، این عمل-طلب شفاعت از پیامبر(ص)- وجود نداشته است.
نقد:
قرائن و شواهد تاریخی خلاف مدعای مذکور را به اثبات می رساند. تا آن جا که برخی از یاران پیامبر(ص) از خود آن حضرت در زمان حیات و یا پس از درگذشت ایشان، درخواست شفاعت میکردند، اینک نمونههایی را یادآور میشویم:
-
- حدیث انس بن مالک:
ترمذی یکی از نویسندگان سنن چهارگانه، از انس بن مالک چنین نقل میکند:«سالت النبی ان یشفع لی یوم القیامه، فقال: انا فاعل، قلت: فاین اطلبک، فقال: علی الصراط»[۲۶۰] : از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت درباره من شفاعت کند، وی پذیرفت و گفت: من این کار را انجام میدهم. به پیامبر گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود: در کنار صراط.
انس با الهام از فطرت خود که درخواست شفاعت جز درخواست دعا چیز دیگری نیست، از پیامبر گرامی صلیاللّهعلیهوآله درخواست شفاعت میکند، و پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نیز به او قول مساعد میدهد و هرگز تصور نمیکند که درخواست شفاعت، نوعی شرک است، و نیز او را از این درخواست باز نمیدارد.
-
- حدیث سواد بن قارب:
سواد بن قارب از یاران رسول خداست، درباره پیامبر صلیاللّهعلیهوآله اشعاری سروده و از او درخواست شفاعت میکند و میگوید:
و کن لی شفیعاً یوم لاذو شفاعه بمغن فتیلاً عن سواد بن قارب[۲۶۱]
ای پیامبر گرامی، در روز قیامت شفیع من باش، روزی که شفاعت دیگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط هسته خرما، سودی نمیبخشد.
-
- حدیث ابوبکر:
وقتی پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) درگذشت، بدن مبارک او را با پارچهای پوشانیده، منتظر بودند که مسلمانان در کنار مسجد گرد آیند تا مراسم تجهیز و تغسیل و نماز و تدفین انجام گیرد. در این شرایط، وقتی ابوبکر وارد خانه پیامبر(صلیاللّهعلیهوآله)شد، پارچه را از چهره پیامبر برگرفت، خود را روی پیکرش افکند، او را بوسید و چنین گفت:«بابی انت و امی طبت حیّاً و میّتاً، اذکرنا یا محمّد عند ربّک ولنکن من بالک” پدر و مادرم فدای تو باد! تو در زندگی و پس از مرگ پاک و پاکیزه هستی، ما را ای محمد نزد خدایت یاد کن، و ما را به خاطر داشته باش. [۲۶۲]
جملههای “اذکرنا عند ربّک” جز درخواست شفاعت چیزی نیست.
-
- حدیث امام علی (علیهالسلام):
محدثان نقل میکنند آنگاه که پیامبر(ص)درگذشت، علی علیهالسلام مشغول تغسیل پیامبر گشت، به هنگام غسل دادن چنین گفت: “بابی انت و امی اذکرنا عند ربک واجعلنا من بالک” پدر و مادرم فدای تو باد! ما را نزد خدایت یاد کن و ما را به خاطر داشته باش! [۲۶۳]
-
- حدیث نوجوان:
مصعب بن اسلمی نقل میکند: نوجوانی از خاندان ما به سوی پیامبر(صلیاللّهعلیهوآله) آمد و به او گفت: من از تو چیزی میخواهم.
پیامبر(ص) فرمودند: آن چیست؟ نوجوان گفت:«اسالک ان تجعلنی ممن تشفع له یوم القیامه» از تو میخواهم مرا از کسانی قرار دهی که در روز قیامت درباره آنان شفاعت میکنی. پیامبر(ص) فرمودند چه کسی تو را به این کار راهنمایی کرده است؟ نوجوان عرض کرد: هیچ کس. خودم به این فکر افتادم.پیامبر(ص) فرمودند: من در روز قیامت در حق تو شفاعت میکنم.[۲۶۴] نمونههای این نوع قضایا فراوان است که نقل بیشترین آنها موجب اطاله سخن میگردد.
-
- ماجرای اعرابی:
مفسر بزرگ اهل سنت، ابنکثیر، در ضمن تفسیر آیه ۶۴ سوره مبارکه نساء، این حکایت-
-مشهور را نقل کرده است که شیخ ابومنصور صباغ از عتبی نقل میکند. او میگوید: من نزدیک قبر نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) نشسته بودم که مردی اعرابی آمد و گفت: السلام علیک یا رسول الله. من این قول خدا را شنیدهام که میفرماید: ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک…. آمدهام در حالی که از گناهم طلب آمرزش کرده، تو را در پیشگاه خداوند عالم شفیع خود قرار میدهم.