طی دههی اخیر مطالعات رفتار سازمانی و مدیریتی، بررسی سبکهای تفکر مدیران بهطور قابل ملاحظهای افزایش یافته است (گروز و ونس[۴۸] ۲۰۰۹، ۳۰).
نظریه خود-مدیریتی ذهنی استرنبرگ[۴۹] (۱۹۹۷)، ۹ سبک تفکر را در قالب ۴ بعد شامل: کارکردها، سطوح، حوزه ها و گرایشها از یکدیگر متمایز میکند (ژنگ [۵۰] ۲۰۰۸، ۱۶۶):
۱٫کارکردها: برای خود-مدیریتی ذهنی سه کارکرد میتوان تصور کرد که عبارتند از: قانونگذار، قضایی و اجرایی.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سبک قانونگذار[۵۱] : افراد با سبک تفکر قانونگذار از کار کردن بر روی تکالیفی لذت میبرند که به راهبردهای خلاق نیاز دارند.
سبک قضایی[۵۲] : افراد با سبک تفکر قضایی موقعیتهایی را ترجیح میدهند که نیاز به ارزیابی، تحلیل، مقایسه و قضاوت درباره ایدهها، استراتژیها و پروژه های موجود دارند (ژنگ ۲۰۰۵، ۱۱۸).
سبک اجرایی[۵۳]: افراد با سبک تفکر اجرایی، بیشتر علاقمند به انجام تکالیفی هستند که دارای ساختارهای صریح و روشن میباشد (ژنگ ۲۰۰۶، ۷۰).
۲٫سطوح: خود-مدیریتی ذهنی در دو سطح انجام می پذیرد: کلی نگر و جزئی نگر.
سبک کلینگر[۵۴] : افراد با سبک تفکر کلینگر ترجیح میدهند تا توجه خود را بر روی تصویر کلی یک موضوع معطوف دارند و بر عقاید انتزاعی متمرکز شوند.
سبک جزئینگر[۵۵] : افراد با سبک تفکر جزئینگر تکالیف و موقعیتهایی را ترجیح میدهند که به آنها اجازهی کار بر روی ابعاد ویژه و اصلی یک موضوع و جزئیات عینی آن را میدهد (ژنگ ۲۰۰۸، ۱۶۷).
۳٫حوزه ها: خود- مدیریتی ذهنی شامل دو حوزه میباشد: بروننگر و دروننگر.
سبک بروننگر[۵۶] : افراد با سبک تفکر بروننگر تکالیف و موقعیتهایی را ترجیح میدهند که فرصت لازم برای تعامل با دیگران را در اختیار آنها قرار میدهد.
سبک دروننگر[۵۷] : افراد با سبک تفکر دروننگر تکالیف و موقعیتهایی را ترجیح میدهند که به آنها اجازهی لازم جهت انجام تکلیف به طور مستقل را میدهد (ژنگ ۲۰۰۸، ۱۶۸).
۴٫گرایشها: در خود- مدیریتی ذهنی دو گرایش وجود دارد: آزاداندیش و محافظهکار.
سبک آزاداندیش[۵۸] : افراد با سبک تفکر آزاداندیش تکالیف و موقعیتهایی را ترجیح میدهند که شامل حرکت فراسوی قوانین و روش های انجام کار موجود و حداکثرسازی تغییر میباشند (ژنگ ۲۰۰۵، ۱۱۹).
سبک محافظهکار [۵۹]: افراد با سبک تفکر محافظهکارانه متمایل به رعایت قوانین و روش های موجود در انجام تکلیف میباشند (ژنگ ۲۰۰۸، ۱۷۰).
ژنگ و استرنبرگ[۶۰] (۲۰۰۵): بر مبنای یک سری از مطالعات، سبکهای تفکر را به ۳ نوع، طبقهبندی کردند: سبکهای تفکر نوع ۱ (سبکهای قانونگذار، قضایی، کلینگر و آزاداندیش) اغلب به عنوان سبکهای مولد خلاقیت و پیچیده مورد ملاحظه قرار گرفتهاند و نشانگر سطوح بالای پیچیدگی شناختی میباشند. سبکهای تفکر نوع ۲ (سبکهای اجرایی، محافظهکار و جزئینگر) اغلب به عنوان سبکهای هنجارمدار و ساده درک شدهاند و نشانگر سطوح پایین پیچیدگی شناختی میباشند. سبکهای تفکر نوع ۳ (سبکهای دروننگر و بروننگر) به عنوان سبکهای دارای ارزش خنثی و بیشتر وابسته به موقعیت یا وظایف خاص در نظر گرفته میشوند (فان و ژنگ[۶۱] ۲۰۰۹، ۲۹۹).
استرنبرگ (۱۹۹۷) معتقد است که با به کارگیری مناسب سبکهای تفکر در زندگی اجتماعی و یا با هماهنگ ساختن آنها با توانایی های خود، میتوان بر مشکلات فائق آمد و از قابلیتهای خود حداکثر بهره را برد (رضوی و شیری ۱۳۸۴، ۱۱۱). استرنبرگ هم چنین بیان میکند که سبکهای تفکر بسیار کمتر از آنچه استحقاقش بوده، مورد توجه قرار گرفته است و بیشتر به عملکرد افراد اهمیت داده شده است. از دیدگاه او شکستها و موفقیتهایی که به تواناییها نسبت داده شده، اغلب ناشی از سبکها است (جهان شاد، ابراهیمی قوام ۱۳۸۵، ۵۳). از این رو درک صحیح سبکهای تفکر میتواند در جهت انتخاب فعالیتهای مناسب به مدیران کمک کند. چرا که سبکهای تفکر عامل مهمی در به کارگیری تواناییها است (حسین زاده و اسکندزاده ۱۳۸۷، ۲۷).
۲-۴- پیشینه تحقیقات
۲-۴-۱ پیشینه پژوهش در داخل کشور
فرازجا (۱۳۹۰) به بررسی رابطه بین سبک های رهبری تحول آفرین و تعامل گرا و نگرش به تغییر سازمانی پرداخت. هدف پژوهش وی تحلیل رابطه بین دو متغیر سبک های رهبری تحول آفرین و تعامل گرا و نگرش به تغییر سازمانی از دیدگاه کارشناسان حوزه ستادی سازمان آموزش و پرورش فارس بود. جامعه و نمونه آماری پژوهش، کلیه کارشناسان حوزه ستادی سازمان آموزش و پرورش فارس به تعداد ۲۳۰ نفر در سال ۸۸-۸۷ بود که در این پژوهش مشارکت نمودند. دو پرسش نامه رهبری تحول آفرین و نگرش به تغییر سازمانی برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده واقع شد. پرسش نامه رهبری تحول آفرین دارای پنج بعد رهبری فرمند، توجه و ملاحظه فردی، تحریک ذهنی، پاداش مشروط و مدیریت مبتنی بر استثناء است که، دو بعد آخر مربوط به رهبری تعامل گرا می باشد. پرسش نامه نگرش به تغییر سازمانی دارای سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری می باشد. از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون هم زمان جهت تحلیل داده های به دست آمده استفاده گردید. نتایج پژوهش بیان گر رابطه معنادار رهبری فرمند با نگرش شناختی به تغییر سازمانی؛ تحریک ذهنی با نگرش شناختی و رفتاری؛ پاداش مشروط با نگرش شناختی، عاطفی و رفتاری و مدیریت مبتنی بر استثناء با نگرش عاطفی بود که رابطه ابعاد رهبری تعامل گرا با نگرش عاطفی به تغییر سازمانی، منفی بود. هم چنین نتایج نشان داد که رهبری فرمند دارای قدرت پیش بینی برای ابعاد شناختی و عاطفی و پاداش مشروط دارای قدرت پیش بینی برای بعد رفتاری نگرش به تغییر سازمانی بود.
مهرداد(۱۳۹۰)به بررسی رابطه بین سبک تفکر و پذیرش تغییر مدیران مدارس راهنمایی پسرانه شهر خرم آباد پرداخت. هدف از این پژوهش «بررسی رابطه بین سبک تفکر و پذیرش تغییر مدیران مدارس راهنمایی پسرانه شهر خرم آباد در سال تحصیلی ۹۰-۱۳۸۹» بوده است. جامعه آماری این پژوهش ۷۶ نفر بود که بر اساس جدول مورگان ۶۲ نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده شیوه قرعه کشی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش دو پرسشنامه سبک تفکر استرنبرگ - واگنر و پرسشنامه پذیرش تغییر رابرت هلر بود. برای روایی این دو ابزار از نظر متخصصان و جهت پایایی از آلفای کرنباخ استفاده شد، که مقدار آن برای پرسشنامه سبک تفکر۰٫۹۶ و برای پرسشنامه تغییر۰٫۹۳ به دست آمده است. داده های به دست آمده توسط نرم افزار SPSS و با بهره گرفتن از شیوه های مناسب آماری از قبیل شاخص های مرکزی و پراکندگی، آزمون t تک نمونه ای، تحلیل واریانس، آزمون های تعقیبی و ضریب همبستگی پیرسون به تناسب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد: سبک غالب تفکر در بین مدیران مدارس راهنمایی شهر خرم آباد اجرایی و قضاوت گر است. سبک تفکر قضاوت گر و اجرایی در (طبقه بالا) در بین آنها دیده می شود. در رابطه با میزان پذیرش تغییر بیشتر مدیران ۵۸٫۱ درصد به عنوان عامل تغییر عمل می کنند، ۳۸٫۷ درصد از مدیران ضرورت تغییر را درک می نمایند و ۳٫۲ درصد مدیرانی هستند که در برابر تغییر مقاومت می کنند. همبستگی محاسبه شده بین سطوح مختلف سبک های تفکر و پذیرش تغییر توسط مدیران نشان داد بین سطوح سبک تفکر قضاوت گر، قانون گذار و اجرایی با پذیرش تغییر رابطه معنادار وجود دارد.
کریمیان (۱۳۸۹) به بررسی تاثیر تغییرات سازمانی بر واکنش کارکنان حوزه ستادی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پرداخت. این تحقیق از نوع پیمایشی بود که با هدف تعیین تاثیر تغییرات سازمانی بر واکنش کارکنان حوزه ستادی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال ۱۳۸۴ انجام گرفت.جامعه پژوهش ۷۰۰ نفر بودند که ۱۰۰ نفر آن ها از طریق نمونه گیری طبقه ای تصادفی و با بهره گرفتن از جدول مورگان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه واکنش های کارکنان نسبت به تغییر و پرسش نامه پذیرش تغییر شغل بود.یافته ها نشان داد که ۴۴% افراد در گروه سنی ۳۹-۳۰ سال بودند و توزیع فراوانی زن و مرد یکسان بود. ۵۵% افراد مورد مطالعه کارشناس و ۴۵% کارمند بودند. همچنین میانگین سابقه کاری افراد ۱۲٫۶ سال بود و ۵۴% کارکنان استخدام رسمی بودند. امتیازات کسب شده از پرسش نامه پذیرش تغییر شغل بین۲۵-۵ و میانگین پذیرش تغییر شغل در کارکنان ۱۴٫۴۲ به دست آمد. همچنین امتیازات حاصل از پرسش نامه واکنش کارکنان بین ۲۴-۶ و میانگین واکنش های انکار ۱۴٫۱۲، مقاومت ۱۶٫۳۲، اکتشاف ۱۳٫۹ و تعهد ۱۲٫۱۵ بود. بین متغیرهای سن، جنس، پست سازمانی، سابقه کار و نوع استخدام با میزان پذیرش تغییر شغل و واکنش های انکار، مقاومت، اکتشاف و تعهد رابطه معنی داری وجود نداشت. بین سن و تعهد و همچنین نوع استخدام و پذیرش تغییر شغل رابطه مستقیم وجود داشت. نتایج حاصل از تحقیق حاکی از وجود یک نوع بی تفاوتی در بین کارکنان نسبت به تغییرات سازمانی می باشد که ممکن است ناشی از فرهنگ سازمانی، عدم اطلاع رسانی کافی، عدم مشارکت کارکنان در جریان تغییر و عدم ارائه آموزش های مناسب و … باشد. همچنین افرادی که از امنیت شغلی برخوردار هستند (استخدام رسمی)، واکنش تعهد بیشتری نسبت به سایر کارکنان نشان می دهند.
نیاز آذری نیا و همکاران (۱۳۸۹) پس از انجام تحقیقی با عنوان بررسی نقش مدیریت تحول گرا در ارتقای کارآیی سازمانی در واحدهای بسیار بزرگ دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران دریافتند، که مدیریت تحول گرا بر ارتقای کارایی سازمان، توانمندسازی استادان، شکوفا سازی استعدادهای بالقوه استادان، مشارکت استادان در تحقق اهداف سازمان، پرورش استادان خشنود و اثر بخش و در نهایت ترویج روحیه همکاری در دانشگاه ها موثر بوده است.
هادوی نژاد و همکاران (۱۳۸۸) پس از انجام تحقیقی با عنوان سیاست پیشگی مدیران، ادراک سیاسی کارکنان و مقاومت در برابر تغییر دریافتند، بین ادراک سیاست سازمانی و مقاومتهای شناختی و هیجانی کارکنان در برابر تغییر رابطه مثبت معناداری وجود دارد؛ هر چند مقاومت رفتاری، رابطه معناداری را با متغیر پیشبین پژوهش نشان نمیدهد. با بهره گرفتن از فن رگرسیون سلسله مراتبی تعدیل شده، مشخص شد سیاست پیشگی مدیران، رابطه ادراک سیاست سازمانی و مقاومتهای شناختی و عاطفی کارکنان را در برابر تغییر تشدید می کند.
رحیم زادگان و همکاران (۱۳۸۸) پس از انجام تحقیقی با عنوان. میدان وابستگی مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و مدیریت تغییردر نظام آموزش عالی دریافتند، بین توانایی مدیریت تغییر مدیران میدان ناوابسته و میدان وابسته تفاوت معنیداری مشاهده شد به این صورت که میانگین نمرهی مدیران میدان ناوابسته در مولفه های مدیریت تغییر از میانگین نمره ی مدیران میدان وابسته بیشتر بود اما تفاوت معنی داری بین مدیریت تغییر مدیران بر حسب جنس، رتبه ی علمی و سابقه ی خدمت مشاهده نشد.
رضوی (۱۳۸۴) به بررسی تطبیقی رابطه بین سبکهای تفکر دختران و پسران دبیرستانی با پیشرفت تحصیلی آنان پرداخت. اطلاعات مورد نیاز از میان ۶۰۲ نفر دانش آموز (۲۸۶ دختر و ۳۱۶ پسر) سال دوم و سوم دبیرستانی شهرهای استان فارس با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای – خوشه ای چند مرحله ای و با مقیاس سبک تفکر استرنبرگ (۱۹۹۷) گرد آوری شده است. کمترین همبستگی میان گویه های ابزار ۰٫۳۴ و مقدار آلفای طیفها ۰٫۶۶ مبین معتبر بودن ابزار بوده است. داده های پژوهش با بهره گیری از روش های آمار توصیفی، آزمون t، ضریب همبستگی پیرسون (در آزمون تفاوتها و همبستگیها) و رگرسیون چند متغیری مدل مرحله ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان داده است: ۱- دانش آموزان مورد بررسی غالبا از نظر گرایشی محافظه کار، از نظر تفکر عملکردی، اغلب تابع و مجری دستورات و از نظر سطح، کلان نگر بوده اند۲- ارتباط سبک تفکر کلی دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی و سن، معنادار نبوده اما با جنسیت رابطه ای معنادار داشته است. نمرات سبک تفکر دختران بیش از نمرات سبک تفکر پسران بودهاما پسران کلی نگرتر، محافظه کارتر و قانونگذارتر از دختران بوده اند. ۳- در مجموع دانش آموزان دارای گرایش آزادیخواهانه، پیشرفت تحصیلی بیشتری داشته اند. این نتیجه گیری در مورد پسران صادق بوده اما درباره دختران مصداق نداشته است. همچنین پسرانی که در بعد عملکرد، تفکری تحلیلی تر (قضایی تر) داشته اند در درس موفق تر بوده اند. این امر در مورد دختران صادق نبوده است. ۴- سبک تفکر کلی و ابعاد آن، با پیشرفت تحصیلی دختران همبستگی معنادار نداشته است. قویترین تبیین کننده پیشرفت تحصیلی دختران، سن آنان به گونه منفی بوده است. ۵-دانش آموزانی که سن بیشتری داشته اند، افت تحصیلی آنها بیشتر بوده است ،همچنین با افزایش سن، بر روحیه و تفکر اجرایی (اطاعت پذیری) و گرایش به محافظه کاری آنها افزوده شده است. نکته قابل توجه اینکه در بعد عمل، با افزایش سن، پسران تحلیل گرتر (قضایی تر) اما دختران اجرایی تر (مطیع تر) بوده اند. ۶- عوامل سن، تفکر آزادیخواهانه و جنسیت به ترتیب در پیش بینی وضعیت تحصیلی کل دانش آموزان تاثیر اساسی داشته است.بدین ترتیب دانش آموزانی که جوانتر و در سن آموزشی بوده اند، گرایشی آزادی خواهانه تر داشته و دختر بوده اند، پیشرفت تحصیلی بیشتری داشته اند. ۷- در پیش بینی پیشرفت تحصیلی پسران، سبک تفکر آزادیخواهانه و سن، به ترتیب تاثیر اساسی داشته است و در مجموع با داشتن ۲۷ درصد همبستگی توانسته اند در حدود ۷ درصد از واریانس پیشرفت تحصیلی پسران را تبیین کنند.
یافته های پژوهش سلک و آتشپور (۱۳۸۴)، با هدف بررسی رابطه سبکهای رهبری و سبکهای تفکر مدیران، نشان داد که بین سبک رهبری رابطهگرا با سبکهای تفکر بروننگر و آزاداندیش و همچنین بین سبک رهبری وظیفه گرا با سبکهای تفکر اجرائی و جزئینگر رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بهعلاوه نتایج نشان داد که تنها بین سابقهی کاری با سبک تفکر محافظهکار رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و بین سبکهای تفکر برحسب میزان تحصیلات تفاوت معناداری مشاهده نشد.
یافته های پژوهش جهانشاهی و ابراهیمی قوام (۱۳۸۵) به منظور بررسی رابطه بین سبکهای تفکر با متغیرهای چون جنسیت و میزان تحصیلات، نشان داد که بین جنسیت و سبکهای تفکر اجرایی، قضاوتگر، جزئینگر، کلینگر و محافظهکار، و همچنین بین سطح تحصیلات با سبک تفکر قانونگذار رابطه معناداری وجود دارد.
یافته های پژوهش امیدوار و چاری (۱۳۸۷) به منظور بررسی سبکهای تفکر در دانشجویان نشان داد که در بین سبکهای تفکر، تنها در سبک تفکر قانونگذار برحسب جنسیت تفاوت معنیداری وجود دارد.
نتایج پژوهش پورکیانی و شاهیلو (۱۳۸۸) بهمنظور بررسی سبکهای تفکر مدیران مدارس نشان داد که بین سبکهای تفکر مدیران برحسب سطح تحصیلات تفاوت معنیداری وجود دارد. اما بین سبکهای تفکر برحسب جنسیت و سابقهی خدمت تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
یافته های پژوهش مقتدایی و آتشپور (۱۳۸۲) با هدف بررسی سبکهای تفکر مدیران مدارس، نتایج نشان داد که بین مدیران مرد و زن از نظر سبک تفکر اجرایی تفاوت معناداری وجود دارد. در حالی که بین سبکهای تفکر مدیران با سطوح مختلف تحصیلی تفاوت معناداری مشاهده نشد.
۲-۴-۲ پیشینه پژوهش در خارج از کشور
در پژوهشی توسط چنگ و چن[۶۲] (۲۰۰۱) به منظور بررسی سبکهای تفکر مدیران مدارس، یافتهها نشان داد که سبکهای تفکر مدیران مدارس از نظر کارکرد، بیشتر اجرایی، در سطح بیشتر کلینگر، در حیطه، بیشتر بروننگر و در گرایش، بیشتر آزاداندیش میباشد (جهانشاهی ۱۳۸۷، ۳۵).
اسمیت[۶۳] (۲۰۰۱) در مقاله ای با عنوان «سبکهای تفکر نظریه–عمل در مهندسی وعلم»، دانش را در حکم عنصری که سازنده مجموعه های تفکر هستند، توصیف می کند. وی مفاهیم نظریه ای خود را به دو نمونه جداگانه، اما مرتبط یعنی به جوامع تکنیکی و مهندسان الکترونیک ربط داده است، به گونه ای که مهندسان الکترونیک را مصداقی برای توصیف سبکهای تفکر نظریه مدار وجوامع تکنیکی را نمونه ای برای سبکهای طراح مدار، معرفی کرده است.
شارن رودن[۶۴] (۱۹۹۵) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی سبکهای تفکر وتاثیر محیط گروهی بر بزرگسالان» به این نتیجه رسید که عملکرد افراد در گروه از هنگامی که بصورت فردی کار می کنند، متفاوت است. بعبارت دیگر محیط گروهی بر سبک تفکر افرادتاثیر می گذارد و همچنین یافته دیگر این پژوهش این است که افرادی که در محیط می توانند طبق سبک تفکر خودشان کار کنند رضایت شغلی بیشتری دارند.
ژانگ[۶۵] (۲۰۰۲) پژوهشی برروی ۳۷۱ مرد جوان ۱۸و۱۹ ساله با هدف بررسی رابطه بین سبک تفکر و خلاقیت انجام داد. وی در این پژوهش از پرسشنامه سبک تفکر استر نبرگ و پرسشنامه خلاقیت تورانس استفاده کرد، و نتیجه گرفت که خلاقیت با سبک تفکر رابطه دارد، بدین صورت که با تفکر کل نگری رابطه مثبت و با تفکر جزءنگری رابطه منفی دارد.
چائو و هوانگ[۶۶] (۲۰۰۲) باهدف بررسی مقایسه ای سبکهای تفکر معلمان و دانشجویان رشته ریاضی پژوهشی را انجام دادند. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که معلمان ودانشجویان زن بیش از همتایان مرد خود سبک آرمان گرایی را ترجیح می دهند. همچنین دانشجویان زن بیش از دانشجویان مرد، و معلمان مرد بیش از معلمان زن سبک تحلیل گرایی را ترجیح می دهند. در کل تحلیل گرایی بیشترین و سبک ترکیبی کمترین ترجیح را در این پژوهش داشته اند.
لی فنگ[۶۷] (۲۰۰۴) به این نتایج رسیده که افراد متهور واجتماعی دارای سبک تفکر برون گرایانه و افراد هنر گرا دارای تفکری بوده اند که مستلزم همرنگی با دیگران نبوده است. سبکهای تفکر تیپ اول شامل سبکهای قانونگرا،قضایی، کلی گرا و آزادمنشانه اند که پیچیده و خلاق هستند وتیپ دوم شامل سبکهای تفکر اجرایی، جزیی نگر و محافظه کار است که معمولاً ساده و مستلزم اطاعت از دیگران است، گرایش آنها به وضعیتهای مرسوم است و دارای همبستگی با سبکهای یادگیری بوده اند برای مثال در جایی میان یادگیری و تفکر کلی نگر، همبستگی معنادار مثبت و میان یادگیری و شیوه تفکر تحلیلی، همبستگی معنادار منفی برقرار بوده است. در حالی که لی فنگ در پژوهش دیگر خود، میان یادگیری و تفکر تحلیلی همبستگی معنادار مثبت، اما با تفکر کلی نگر همبستگی معنادار منفی یافته است.
فورد[۶۸](۱۹۹۹) در خصوص بررسی عوامل تاثیر گذار بر نواوری سازمانی به این نتیجه رسید که بین سبک تفکر و نوآوری سازمانی همبستگی معنی داری وجود دارد.
۲-۵- جمع بندی و ارائه چارچوب نظری
هدف پژوهش حاضر نیز بررسی رابطه بین سبکهای تفکر و پذیرش تغییر سازمانی مدیران می باشد. بر این اساس پس از مطالعه مبانی نظری و مدل های ارائه شده و همچنین پیشینه تحقیقات انجام شده پیرامون متغیرهای تحقیق در داخل و خارج از کشور، در یک بررسی کلی، برای متغیر سبک های تفکر مولفه های قانونگذار، قضاوتی و اجرایی براساس مدل سبک تفکر استرنبرگ- واگنر انتخاب شد؛ همچنین برای متغیر پذیرش تغییر مدل، رابرت هلر انتخاب گردید.
تغییر در ابعاد مختلف اتفاق می افتد این ابعاد را به چهار طبقه تقسیم کرده اند که عبارتند از تغییر در ساختار، تغییر در تکنولوژی، تغییر در مکان و تغییر در افراد .مقصود از تغییر در افراد این است که در نگرشها، مهارتها، انتظارات، پنداشت ها و برداشت ها و یا در رفتار افراد تغییراتی ایجاد کنیم (رابینز[۶۹]، به نقل از پارسائیان و اعرابی ۱۳۸۸، ۱۱۲۲).
سازمانی که توان ارائه افکار نو و به کارگیری مناسب آن را در خود داشته باشد،به هیچ وجه از تغییر و تحول رویگردان نبوده بلکه حتی خود می تواند به عنوان عاملی در جهت تغییر در محیط خویش عمل کند (کشتکاران ۱۳۸۸، ۳۴).
رابرت استنبرگ شیوه های متفاوت افراد را در پردازش اطلاعات سبک های تفکر نامگذاری کرده است. از نظر وی سبک تفکر روش رجحان یافته تفکر است. سبک تفکر یک توانایی نیست بلکه چگونگی استفاده فرد از تواناهایی اش است. توانایی به خوب از عهده کاری برآمدن اشاره دارد. در حالی که سبک به اینکه فرد دوست دارد چه کاری انجام دهد اشاره دارد. وی تفکر را از نظر عملکرد به سه دسته تقسیم بندی می کند سبک تفکر قانونگذار یعنی افراد دوست دارد قوانین را خود وضع کنند،سبک تفکر اجرایی یعنی مایلند از قوانین پیروی نمایند و سبک تفکر قضاوتگر یعنی مایلند قوانین و مراحل انجام کار را ارزیابی نمایند (فرخی و سیف ۱۳۸۴، ۲۷۶).
در نهایت، به مدد مدلهای ذکر شده، چارچوب نظری تحقیق که در شکل شماره ۲-۱ نیز نشان داده شده است، تدوین گردید. رابطه بین هر یک از متغیرهای ذکر شده در فصول بعدی از طریق آزمون های مربوطه مورد سنجش و بررسی قرار خواهد گرفت و بدین ترتیب مدلی این چنین خواهیم داشت:
شکل ۲-۱: مدل مفهومی تحقیق
فصل سوم:
روش اجرای تحقیق