بکارگیری دانش : شامل فعالیت هایی می شود که در ارتباط با اجرای دانش در فرآیدهای سازمانی است (نیومن،۱۹۹۳، ۵-۷).
۶-۱۲-۱-۲ مدل مدیریت دانش بویسوت[۷۶]
مدل مدیریت دانش بویسوت(۱۹۹۸) بر مفهوم کالای اطلاعاتی مبتنی است که با دارایی فیزیکی تفاوت دارد. انتقال موثر کالاهای اطلاعاتی تا حد زیادی به فرستندگان و دریافت کنندگانی بستگی دارد که طرح یا زبان کد شده مشترکی را تسهیم می کنند. کالای دانشی، همچنین بافتی دارد که در درون آن می تواند تفسیر شود. پس، تسهیم موثر دانش مستلزم این است که فرستندگان و دریافت کنندگان هم بافت و هم طرح یا زبان کد شده را تسهیم کنند.
مدل مدیریت دانش بویسوت مدلی سه بعدی با ابعاد زیر است : ۱) کدشدنی/ کدنشدنی؛ ۲) انتزاعی/ عینی و ۳) توزیع شدنی/ توزیع نشدنی. فعالیت های کدگذاری، جداسازی، توزیع، جذب، اثرگذاری و بررسی و تحلیل همگی به یادگیری کمک می کنند. بطور تقریبی، بعد کدگذاری به دسته بندی و طبقه بندی، بعد انتزاع به خلق دانش از طریق تحلیل و درک کردن و بعد توزیع به دسترسی و انتقال اطلاعات مربوط است. این مدل به نسبت سایر مدلها از معروفیت کمتری برخوردار است و فهم آن دشوار می باشد و در نتیجه تا کنون به صورت وسیعی اجرا نشده است.
مدل بویسوت، دانش را به صورت رمزگذاری شده یا رمزگذاری نشده و به صورت توزیع شده یا نشده در یک سازمان در نظر می گیرد. او واژه رمزگذاری شده یا کدشده را برای اشاره به دانشی که می تواند به آسانی منتقل شود و واژه رمزگذاری نشده را برای دانشی که نمی تواند به آسانی منتقل شود به کار می برد. همچنین واژه توزیع شده به دانشی اشاره دارد که به آسانی تسهیم می شود و واژه توزیع نشده به دانشی که به آسانی تسهیم نمی شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شکل شماره ۹-۲. مدل مدیریت دانش بویسوت(بویسوت،۱۹۹۸، ۹۵).
اگر دانش به صورت کدشده و توزیع نشده باشد، به عنوان دانش اختصاصی در نظر گرفته می شود. در این موارد، دانش از قابلیت انتقال برخوردار است اما آگاهانه به یک گروه کوچک منتخب با هدف دانستن محدود می شود. دانشی که کدنشده و توزیع نشده است به دانش شخصی اشاره دارد. همچنین دانشی که کدشده و توزیع شده باشد به عنوان دانش عمومی در نظر گرفته می شود. دانش عرفی نیز به دانشی گفته می شود که نسبتاً توزیع شده اما کدنشده است. بویسوت معتقد است این نوع دانش به طور آهسته از طریق فرایند اجتماعی شدن، آداب و رسوم و شهود ایجاد می شود(بویست، ۱۹۹۸، ۸۹-۹۷).
مدل بویسوت[۷۷] از جمله مدلهایی است که روابط میان داده، اطلاعات و دانش را به خوبی ترسیم کرده است. (شکل شماره ۱۰-۲). این مدل توسط ماکس بویست[۷۸] ارائه شده است. مدل از سه قسمت تشکیل شده است. داده ها نقش مواد خام و یا ورودی های این مدل را ایفا می کنند. در این مدل ، اطلاعات الگوهایی هستند که ما آنها را از دل داده ها بیرون می آوریم و نهایتا دانش، مدل ذهنی را در این مدل برعهده دارد. بویست معتقد است که مدلهای ذهنی ما تعیین می کنند که ما چگونه به داده ها و اطلاعات واکنش نشان میدهیم و از طرفی چون هر کدام از ما دانش های متفاوتی داریم پس می توان نتیجه گرفت که مدلهای ذهنی متفاوتی خواهیم داشت. مدلهای ذهنی ما تعیین می کنند که ما چگونه رفتار کنیم و چگونه تصمیمی بگیریم و همچنین آنها به عنوان فیلترهایی عمل می کنند که ما بر اساس آنها اطلاعات و داده های موجود را شناسایی خواهیم کرد (هالس،۲۰۰۱، ۹).
شکل شماره ۱۰-۲. مدل بویسوت،روابط داده،اطلاعات و دانش(بویسوت،۱۹۹۸).
منابع
داده
۷-۱۲-۱-۲ مدل شش بعدی مدیریت دانش
فیل پری و ایلکاتومی (۲۰۰۱) بر این باورند که هرگونه جزئی نگری، موفقیت مدیریت دانش را با مشکلات جدی رو برو خواهد ساخت. آنها بر اساس این نگرش، مدلی شش بعدی را برای به کارگیری مدیریت دانش ارائه کرده اند (شکل شماره ۱۱-۲).
شکل شماره ۱۱-۲. مدل شش بعدی مدیریت دانش(تومی و پِری،۲۰۰۱،۳۱۰).
برای درک به کارگیری دانش ابتدا باید بدانیم دانش چیست؟ چگونه ایجاد می شود؟ چگونه مورد استفاده قرار می گیرد؟ در برگیرنده چه چیزهایی است؟ و اینکه چگونه دانش می تواند باعث بهبود عملکرد و فرآیندها شود؟ لذا اولین بعد دانش، ” مفهومی” است.
دومین بعد، مدیریت تغییر سازمانی است. تغییر دانش یعنی تغییر نگرش و سیستم فعالیت های یک سازمان. به همین علت سازمانها برای به کارگیری مدیریت دانش، نیازمند مدیریت تغییر هستند. بعد سوم در ارتباط ب اندازه گیری دانش است. این سیستم ها ما را قادر می سازد که مشخص کنیم آیا به سمت اهداف مدیریت دانش رفته ایم یا خیر. بعد چهارم در ارتباط با ساختار رسمی یا غیر رسمی سازمان است. برای به کارگیری مدیریت دانش باید سازمان را به عنوان فرآیندهای دانش در نظر گرفت. بعد پنجم ، محتوای دانش است. در این ارتباط فیل پری و ایلکاتومی به تقسیم بندی نوناکا و تاکوچی از دانش که آن را به دانش صریح دانش و نهفته قابل تقسیم دانسته اند، اشاره می کنند. بعد ششم ابزار است. ابزار می تواند در برگیرنده سیستم اطلاعات مدیریت، تکنولوژی اطلاعات نظایر اینها باشد. البته باید توجه کرد که این بعد بخش بسیار کوچکی از مدیریت دانش را به خود اختصاص داده است. زیرا مدیریت دانش بر خلاف مدیریت اطلاعات که بیشتر با این ابزارها سرو کار دارد، با مردم و ارزشهای آنها در ارتباط است(تومی و پری،۲۰۰۱، ۳۶۰-۳۷۰).
۸-۱۲-۱-۲ مدل رن جانستون
رن جانستون[۷۹] نیز مدلی برای به کارگیری مدیریت دانش در سازمان ارائه داده است. این مدل به کارگیری مدیریت دانش را با توجه به درنظر گرفتن دو عامل میزان پیچیدگی کار و میزان مطالعات مورد نیاز برای انجام آن کار، عملی می داند ( جدول شماره ۲-۲).
* جدول شماره ۲-۲. مدل مدیریت دانش با توجه به ساختار کار(جانستون،۲۰۰۰،۶).
این مدل فعالیت های موجود در سازمان را به چهار نوع تقسیم می کند :
در نوع اول فعالیت هایی قرار می گیرند که دارای پیچیدگی کم و سطح بالایی از تعاملات متقابل هستند. رویه های استاندارد، تکای زیاد به فرآیندهای رسمی و از جمله ویژگی های فعالیت های نوع اول به حساب می آیند. در سازمان، فعالیت هایی که ستانده آنها به صورت داده فعالیت های دیگر مطرح می شوند در این طبقه قرار می گیرند. در نوع دوم فعالیت هایی قرار می گیرند که بیشترین شباهت را به فعالیت های نوع اول دارند. مهارتهای هدفمند، آموزش های رسمی، رویه های استاندارد، روتین بودن کار و حداقل وابستگی از شاخص های عمده این فعالیت ها هستند. تمام دانش در این نوع فعالیت ها کدگذاری شده و به شکل صریح وجود دارند. در نوع سوم فعالیت هایی قرار می گیرند که از پیچیدگی بالایی برخوردار بوده و سطح وابستگی برای اجرای آنها پایین است. تکراری نبودن، نیاز به افراد متخصص، تعاملات محدود با طیف خاصی از کارکنان و تشکیل تیم های تخصصی حول محورهای مشخص از جمله شاخص های عمده گونه سوم است و بالاخره در نوع چهارم فعالیت هایی قرار می گیرند که از پیچیدگی بالایی برخوردار بوده و دارای سطح بالایی از وابستگی متقابل هستند. چالشی بودن فعالیت ها، روتین نبودن، نیاز به تخصص های وسیع، وابستگی زیاد، نیاز به کار تیمی و فرآیندهای ارتباطی قوی ازجمله ویژگی های عمده این سطح به شمار می روند. متصدیان انجام این فعالیت ها از دانش نهفته زیادی برخوردارند(جانستون،۲۰۰۰، ۶-۱۰).
۹-۱۲-۱-۲ مدل ادل و گریسون
ادل و گریسون[۸۰] (۱۹۹۸) مدلی را برای مدیریت دانش ارائه داده اند. این مدل مبتنی بر دو رکن اساسی است : فرآیندهای مدیریت دانش و فراهم کننده های مدیریت دانش.
شکل شماره ۱۲-۲. مدل مبتنی بر فرآیندها و فراهم کننده های مدیریت دانش( ادل و گریسون،۱۹۹۸،۱۵۸).
فرآیندهای مدیریت دانش عبارتند از:
ایجاد دانش:که به روش های مختلفی انجام می شود.
شناسایی دانش: شناسایی دانش های مفیدی که در فرآیندها، رویه های کاری و اقدامات سازمان وجود دارد.
جمع آوری: بعد از اینکه دانش های مفید مورد شناسایی قرارگرفتند، کار بعدی جمع آوری این دانش ها می باشد.
سازماندهی: در برگیرنده فعالیت های پردازش دانش است .
توزیع: دانش باید به روش های مختلف بین افراد توزیع شود.
ارزیابی و تطبیق: این مدل قبل از به کارگیری دانش توصیه می کند که آن از لحاظ صحت و سقم مورد ارزیابی و تطبیق قرار گیرد.
به کارگیری دانش: تا زمانیکه دانش مورد استفاده قرار نگیرد افزایش پیدا نمی کند. در این مرحله دانش در فرآیندهای کاری و تصمیمات سازمان جاری می شود.
در این مدل فراهم کننده های مدیریت دانش :
رهبری: حمایت مدیران یا رهبری در سازمان از فعالیت های مدیریت دانش از مهمترین و و وثر ترین عوامل در شکل گیری مدیریت دانش است.
فرهنگ: مدیریت دانش بدون جود یک بستر فرهنگی مناسب و مبتنی بر اعتماد نمی تواند به طور موفق اجرا شود. مدیریت دانش بر خلاف مدیریت اطلاعات با ارزشها و باورها در ارتباط است.
تکنولوژی: تکنولوژی به شکل ابزار و ساز و کارهای مناسب می تواند مخصوصا در ذخیره دانش سازمان نقش مهمی را ایفا نماید.
اندازه گیری دانش : اندازه گیری و سنجش دانش به ما کمک می کند که دریابیم تا چه حد به سمت اهداف مدیریت دانش گام برداشته ایم. از طرفی با سنجش و ارزیابی دانش می توان، دانش های کهنه و قدیمی را نیز از سازمان دور کرد(ادل و گریسون،۱۹۹۸، ۱۵۸-۱۶۰).
۱۰-۱۲-۱-۲ مدل استیوهالس
مدل استیوهالس(۲۰۰۱)، شباهت زیادی به مدل ادل و گرسیون دارد (شکل شماره ۱۳-۲). این مدل نیز تاکید زیادی بر فرآیندهای دانش دارد:
* شکل شماره ۱۳-۲. مدل مبتنی بر فرآیندهای دانش(هالس،۲۰۰۱، ۳).
این مدل استراتژی شش گانه ای را به شرح زیر ارائه کرده است :
جستجوی دانش جدید: در این مرحله مدیریت دانش باید در حوزه های مختلف، دنبال دانش های جدید بگردد. این حوزه ها می تواند در درون سازمان و یا بیرون از آن باشد.
یکی از استراتژی های مهمی که این مدل ارائه می دهد، ایجاد دانش از طریق یادگیری است. یکی از تاکیدات اصلی این مدل، دستیابی به سازمان یادگیرنده است. زیرا سازمان یادگیرنده، به عنوان یکی از ابعاد اصلی مدیریت دانش حائز اهمیت است. باید زمینه ای فراهم شود که افراد از اشتباهات و تجارب خود یادبگیرند.
ذخیره سازی: اگر سازوکاری مناسب برای نگهداری دانش وجود نداشته باشد، بخش عظیمی از آن به مرور زمان از بین خواهد رفت.
توزیع: اجرای موفق این استراتژی تا حدود زیادی به فرهنگ یک سازمان بستگی دارد. اگر توزیع دانش در یک فرهنگ، مورد تاکید قرار نگرفته باشد، تلاشهای مدیریت دانش با شکست مواجه خواهد شد.
حذف دانش های زائد (دور ریختن): تصور گذشتگان بر این بود که هرچه اطلاعات انسان بیشتر باشد راه حل های بهتری را تدوین خواهد نمود. امروزه این تصور مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا اطلاعات زیاد، الزاما باعث بهبود راه حل ها و تصمیمات نمی شود. بلکه اطلاعات و دانش های صحیح و به هنگام مورد تاکید است. این استراتژی بر حذف دانش ها و همچنین نگرش های قدیمی و مخرب تاکید دارد. در مدیریت دانش، تغییری مدنظر می باشد که در راستای اهداف سازمان باشد، لذا دانش های نامناسب و مخرب می تواند مسیر این تغییر را عوض کند.
به کارگیری: دانش به خودی خود ارزشمند نیست. زمانی ارزشمند خواهد بود که به کار گرفته شود ، دانشمندی که از دانش خود هیچ گونه استفاده ای نمی کنند قطعا دانش وی برای دیگران، هیچ ارزشی نخواهد داشت(هالس،۲۰۰۱، ۱-۶).
۱۳-۱-۲ ابزارهای مدیریت دانش
در ارتباط با ابزارهای مدیریت دانش تحقیقات معدودی صورت گرفته است که یکی از کامل ترین این تحقیقات، تحقیقی است که در سال ۲۰۱۰ توسط رونالد یانگ[۸۱]، محقق ژاپنی تحت عنوان ” تکنیک ها و ابزارهای مدیریت دانش” صورت گرفته است. وی در این تحقیق ابزارهای مدیریت دانش را مشتمل بر بیست ابزار ضروری معرفی می کند. هر یک از این ابزارها در یکی از دو گروه، ابزارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات و ابزارهای بی نیاز از فناوری اطلاعات، قرار می گیرند. در ادامه تعدادی از ابزارهای کاربردی معرفی شده توسط این محقق بیان می گردد.
۱-۱۳-۱-۲ ابزارهای مدیریت دانش ] ابزارهای بی نیاز از فناوری اطلاعات [
Brainstorming - بارش افکار
بارش افکار یک رویکرد غیر رسمی حل مسئله است. در این روش از افراد خواسته می شود تا ایدهها و افکاری را مطرح کنند که در ابتدا اندکی غیر عاقلانه به نظر میرسند. ایده اصلی در اینجا آن است که برخی از این ایدهها را میتوان به راه حلهای نو و خلاق برای مسئلهای تبدیل کرد که سعی در حل آن است و بقیه آنها هم میتوانند جرقه ایدههای دیگری باشند. هدف این رویکرد آن است که افراد را از قید و بند شیوه های معمول اندیشیدن خلاص کند. پس در جریان جلسات بارش افکار نباید از ایدههای مطرح شده انتقاد شود، در این جلسات، تلاش میشود شرایطی فراهم شود تا فرضهای غلط در مورد حدود مسئله در هم شکسته گردد. قضاوت و تحلیل در این مرحله مانع تولید ایده های جدید میشود. ارزیابی ایدهها را تنها باید در پایان جلسه بارش افکار انجام داد، یعنی زمان بررسی بیشتر راه حل ها با بهره گرفتن از رویکردهای متعارف.
Learning and Idea Capture - اخذ ایده ها و آموخته ها