سابقه ی مطالعات دقیق انجام یافته در باب ارتباط بین ویژگی های شخصیتی با توسعه علائم وسواس امری است که سابقه ی آن تقریبا به ۱۰۰ سال گذشته برمی گردد. ژانت[۲۱۵] (۱۹۰۳) برای اولین بار گروهی از ویژگیهایی را توصیف کرده است که تصور می شود که با شروع علایم اختلال وسواسی-جبری رابطه دارند. این ویژگیهای روانی احساس ناتمامیت، عدم قطعیت، و یک حس درونی از نقص را در بر می گیرد. همچنین فروید (۱۹۰۸) تأکید کرده است که که لجاجت، خست، و نظم و ترتیب، یعنی تمام اجزای شخصیت مقعدی[۲۱۶]، به نوعی صفات مستعد کننده به روان نژندی وسواس محسوب می شوند. این مفهوم اولیه از آسیب پذیری شخصیت نظریه و تحقیقات تجربی را در طول یک قرن گذشته شکل داده است و هنوز هم نقش مهمی در مفهوم پردازی شخصیت وسواسی بازی می کند. مجموعه ای از صفاتی که اختلال شخصیت وسواسی (OCPD[217]) را شکل می دهند فرض می شوند که احتمال آسیب پذیری به اختلال وسواسی-جبری (OCD) را افزایش می دهند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بر اساس چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV) اختلال شخصیت وسواس- جبری تحت عنون: “الگویی فراگیر از اشتغال ذهنی با نظم و ترتیب، کمال گرایی و کنترل فردی، در غیاب شفافیت، انعطاف پذیری وکارامدی ” توصیف می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا، ص. ۷۲۵ ؛ به نقل از رکتور، هود[۲۱۸]، ریچتر[۲۱۹] و باگبی[۲۲۰]، ۲۰۰۲). اگرچه به طور گسترده ای تاییدشده است ،که “بسیاری از افراد مبتلا به OCD، الگوی رفتارهایی که ملاکهای لازم برای تشخیص OCPD را پر کند را ندارند” (انجمن روانپزشکی آمریکا، ص. ۷۲۷؛ به نقل از رکتور، هود، ریچتر و باگبی، ۲۰۰۲). تحقیقات تجربی درباره ی همپوشی تشخیصی بین OCD و OCP، به عنوان مثال، دامنه ی هم ابتلایی ( %۶۰-۲%) با میانگین %۶ را برای این دو اختلال تخمین زده اند (سامرفلد، هوتا، اسوینیون، ۱۹۹۸ ص .۸۷؛ به نقل از رکتور، هود، ریچتر و باگبی، ۲۰۰۲).
علاوه بر این، مطالعات مختلفی، همپوشانی آیتم های خاص میان این دو اختلال را مورد بررسی قراردادهاند و به این نتیجه رسیده اند که به طور معمول تنها یک یا دو مورد در هر دو اختلال به طور مشترک وجود دارند (دییا فرییا و همکاران ،۱۹۹۷). نشان داده شده است که اختلال وسواسی جبری بیشتر از اینکه با اختلال شخصیت وسواسی مرتبط باشد با سایر اختلالات محور II ازDSM رابطه دارد، که اختلالات مقابل از جمله ی آنها می باشد (نرخ همبستگی در داخل پرانتز ذکر شده است): اجتنابی[۲۲۱] (%۳۰)، وابسته[۲۲۲] (%۲۰-%۱۰)، نمایشی[۲۲۳] (%۲۵-%۵) و اسکیزوتایپال[۲۲۴] (%۱۵) (سامرفلد، هوتا، اسوینیون، ۱۹۹۸). اگرچه اختلال وسواسی جبری با آسیبهای شخصیتی قابل ملا حظهای همراه است، اما ویژگیهای معرف اختلال شخصیت وسواسی- جبری به نظر نمیرسد که ارتباط خاص و نیرومندی با ویژگیهای شخصیتی مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- جبری داشته باشد.
از دیگر مطالعات انجام شده در باب رابطه بین صفات شخصیتی و اختلال وسواسی – جبری مطالعات چندی با بکار گیری مدل سه عاملی آیزنک ([۲۲۵]PEN)، (ایزنک و ایزنک ۱۹۸۵) صورت گرفته است و نتایج این مطالعات نشان می دهد که نمرات بالا درعاملهای نوروتیسم و نمرات پایین دربرونگرایی (درونگرایی) از مدل سه عاملی ایزنگ، احتمال پیدایش اختلالات وسواسی را مطرح می نماید (آیزنک و آیزنک، ۱۹۸۵؛ گری[۲۲۶] ، ۱۹۸۱ ؛ استنلی[۲۲۷] و همکاران، ۱۹۹۱ ؛ زینبارگ و بارلو[۲۲۸] ، ۱۹۹۶). همچنین پنداشته می شود که اجتناب از خطر بالا در مدل زیستی-اجتماعی کلونینجر از شخصیت (کلونینجر[۲۲۹]،۱۹۸۷) و هیجان خواهی پایین در نظریه پنج عاملی زاکرمن (زاکرمن، کوهلمن، جویرمن، تتا و کرفت[۲۳۰]،۱۹۹۳) به شروع و نگهداری افکار و رفتارهای وسواسی کمک می نمایند ( رکتور و همکاران، ۲۰۰۲). صفات شخصیتی سطح پایین از قبیل کمالگرایی و مسئولیت پذیری بیش از حد و نقش آنها در اختلال وسواسی - جبری توجه زیادی را به خود جلب کرده است (فریستون، لادوکر، گگنون[۲۳۱] و سیبودیو[۲۳۲]، ۱۹۹۲،۱۹۹۳؛ فراست، مارتین، لاهارت[۲۳۳] و روزن بلیت[۲۳۴]، ۱۹۹۰؛ فراست، استکتی، کوهن و گریس[۲۳۵]، ۱۹۹۴؛ مک فال و ولرشیم[۲۳۶]، ۱۹۷۹،گروه کاری شناختی اختلال وسواسی جبری، ۱۹۹۷؛ راچمن و هاجسون ، ۱۹۸۰؛ سالکووسکیس ، ۱۹۸۵؛ سامرفلد و همکاران، ۱۹۹۸).
بنا به دانسته های موجود، پژوهش در خصوص ارتباط موجود بین صفات مدل پنج عاملی از شخصیت (FFM) و اختلال وسواسی - جبری، تنها به تازگی در یک مطالعه اپیدمیولوژیک رخ داده است (ساموئلز و همکاران، ۲۰۰۰). در این مطالعه شرکت کنندگان با تشخیص اختلال وسواسی-جبری در طول عمر با شرکت کنندگان در جامعه بدون داشتن سابقه اختلال وسواسی-جبری مقایسه شدند. ،مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری در عامل نوروتیسم و تمامی رویههایش نمرات بالاتری اخذ نمودند. همچنین نمرات این افراد در دو رویه از عامل باز بودن به تجارب (یعنی باز بودن به تخیلات و باز بودن نسبت به احساسات) به شکل برجسته ای بالاتر بود. در حالیکه در دو رویه از عامل با وجدان بودن (یعنی شایستگی و خویشتن داری) به شکل برجسته ای نمرات پایینی اخذ کرده بودند.
با توجه اطلاعات موجود در این زمینه که عامل با وجدان بودن در افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی – جبری (OCPD) به شکل چشمگیری بالا است ولی این در حالی است که یافته های حاصل از این مطالعه نشان می دهد که مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری (OCD) در عامل با وجدان بودن و به ویژه در دو رویه آن یعنی شایستگی و خویشتن داری نمرات پایینتری نسبت به گروه کنترل دارند. توضیحی که در این خصوص وجودارد این است که احتمالا مبتلایان به اختلال وسواس بر این باورند که کارهای خود را مطابق با استانداردهای بالای شخصی خودشان انجام نمی دهند و متناوباً نگرانی و شک و تردید موجود در این افراد به بازده آنها لطمه می زند. همچنین جالب توجه است که مبتلایان به این اختلال در رویه تکانشوری (از رویه های عامل نوروتیسم) و رویه باز بودن به تخیلات نمرات بالاتری دارند که احتمالاً منعکس کننده مشکلات این افراد در کنترل افکار مزاحمشان است.همچنین باید افزود، که مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری در این مطالعه اغلب فاقد تشخیص اختلال شخصیت وسواسی – جبری بودند و بنابراین احتمالا این گروه از نظر ابعاد شخصیتی بهنجار با مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی – جبری متفاوت می باشند.
در مطالعه دیگری که توسط رکتور و همکاران (۲۰۰۲) صورت گرفته، این محققان برای بر طرف نمودن محدودیت ناشی از گذشته نگر بودن تبینهای مطاعه ی ساموئلز تمرکز مطالعه ی خود را روی گروهی از افراد مبتلا به اختلال وسواسی – جبری متمرکز نمودند که به لحاظ علامت شناختی در مرحله ی فعال بیماری قرار داشتند. هدف از این مطالعه بررسی تفاوت های شخصیتی در بیماران با تشخیص اولیه اختلال وسواسی - جبری با مبتلایان به افسردگی عمده بود که با بکارگیری مقیاسها و رویه های مدل پنج عاملی از شخصیت (FFM) انجام یافت. مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری در تمامی حوزه ها (و رویه های) نوروتیسم، برونگرایی و باوجدان بودن و در رویه های باز بودن و توافق متفاوت بودند. علاوه بر این، در مقایسه با مبتلایان به افسردگی، افراد مبتلا به وسواس در عاملهای برونگرایی ، توافق و با وجدان بودن نمرات بالاتر و در عامل نوروتیسم نمرات کمتری داشتند. به جز عامل با وجدان بودن (و رویه هایش)، این تفاوت های معنی دار بین دو گروه، حتی پس از کنترل شدت افسردگی حفظ شد. بنابراین این یافته ها، ارتباطات منحصر به فرد موجود بین عاملها و رویه های مدل پنج عاملی از صفات (FFM) و اختلال وسواسی - جبری را برجستهتر می نماید.
از جمله مطالعات اخیری که در این باب انجام یافته مطالعه ی ریز، اندرسون و اگان[۲۳۷] (۲۰۰۵) می باشد که به نوعی هدف این مطالعه تکرار و گسترش مطالعات رکتور و همکارانش(۲۰۰۲)می باشد. مطالعه ی حاضر به مقایسه ی افرادی با تشخیص فعلیOCD و افرادی با تشخیص فعلی افسردگی یا اضطراب اما در غیاب نشانه های وسواس بکارگیری پرسشنامه نئو فرم بلند (NEO PI-R Form S) پرداخته است. و مطرح نموده است که افراد مبتلا به OCD نمرات پایین تری را دررویههای کنشها، شایستگی و خویشتن داری (از عامل با وجدان بودن) دارند. این یافته ها حمایتهای بیشتری را در اختیار پژوهش های قبلی، که وجود ارتباط منحصر به فردی را بین اختلال وسواسی- جبری و حوزه صفات و رویه های مدل پنج عاملی مطرح کرده بودند، قرار می دهد.
بنابراین با توجه به نقش صفات شخصیت در آسیب شناسی اختلالات روانی و با عطف توجه به مقبولیت مدل پنج عاملی به عنوان مدلی ابعادی درباب صفات شخصیتی بهنجار و با مد نظر قرار دادن ماهیت متناقض اختلال وسواسی- جبری و کمبود بررسیهای موجود در زمینه رابطه بین صفات شخصیتی سطح پایینتر با این اختلال، پژوهش حاضر کوشیده است تا مدلی ساختاری از روابط بین صفات شخصیتی و زیرگونههای شایع علائم وسواسی- جبری ارائه گردد.
فصل سوم
روش پژوهش
۱-۳ مقدمه
در این فصل بررسی نوع پژوهش، جامعه و نمونه آماری، روش نمونه گیری و سپس ابزارهای اندازه گیری و ویژگی های روانسنجی آنها مورد توجه واقع شده است و در پایان روش اجرای پژوهش و روش های تجزیه وتحلیل آماری مورد بحث قرار گرفته است.
۲-۳ نوع پژوهش
در راستای هدف ترسیم شده ( تعیین روابط ساختاری ابعاد شخصیتی نئو با علائم اختلال وسواس- جبری در نمونه های غیر بالینی) از پژوهش توصیفی - همبستگی استفاده شده است. لازم بذکر می باشد که پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع بنیادی و به لحاظ نحوه جمع آوری داده ها، از نوع همبستگی است
۳-۳ جامعه، نمونه و روش نمونه گیری
جامعه پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز در سال تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱تشکیل می دادند، که تعداد آنان قریب به ۱۵۰۰۰ نفر برآورد می شود . از میان جامعه ی آماری، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از میان چهار گروه آموزشی علوم انسانی، فنی، علوم پایه و علوم پزشکی به تصادف سه دانشکده و سپس از این دانشکده ها تعداد ۳۴۰ نفر (۱۸۰ دختر و ۱۶۰ پسر) به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان درخواست شد رضایتنامه پژوهش را مطالعه و در صورت تمایل در پژوهش شرکت کنند. ملاکهای خروج عبارت بود از سابقه بستری در مراکز روانپزشکی و مراجعه به متخصصان به دلیل مشکل روانشناختی.
۴-۳ ابزارهای پژوهش
۱-۴-۳ سیاهه بازنگری شده شخصیت نئو (NEO-PI-R)
فرم تجدید نظر شده سیاهه شخصیتی NEO (NEO PI-R) پنج عامل اصلی شخصیت و شش رویه را در هر عامل را اندازه می گیرد. این دو جنبه سیاهه یعنی پنج عامل اصلی و سی خصوصیت آن ارزیابی جامعی از شخصیت بزرگسال ارائه می دهد. این پرسشنامه دارای ۲۴۰ سوال پنج درجه ای است که توسط مک گری و کاستا (۱۹۹۲) در اصل برای جمعیت بهنجار تهیه شده است. ضریب آلفای گزارش شده توسط آنان ۷۴/۰ تا ۸۹/۰ با میانگین ۸۱/۰ متغیر بوده است. در ایران نیزحق شناس (۱۳۷۸)، بر روی نمونه ی ۵۰۲ نفری جمعیت شیراز به نتایج مشابهی رسیده است: ضرایب آلفای کرونباخ برابر۸۳/۰=C، ۷۱/۰=A، ۵۷/۰=O، ۷۱/۰=E و ۸۱/۰=N متغیر بوده و اعتبار آزمون- آزمون مجدد در فاصله شش ماه برابر با ۵۳/۰=N، ۶/۰=A، ۷۶/۰=O، ۷۴/۰=E بدست آمده است. کاستا و مک کرا، اطلاعات گسترده ای از روایی همگرا و واگرای نئو گزارش کرده اند. در MPPI، در مورد صفات شخصیتی، مقیاس وسواسی با رویهی اضطراب نئو همبستگی ۵۱/۰، مقیاس مرزی با رویهی پرخاشگری ۴۷/۰، مقیاس اجتنابی با رویهی کمرویی ۵۸/۰، و مقیاس اسکیزوئید با گروه گرایی ۶۶/۰ همبستگی نشان می دهد.
۲-۴-۳ سیاهه بازنگری شده وسواسی-جبری (OCI-R)
سیاهه تجدید نظر شده ی [۲۳۸]OCI-R (فوا و همکاران، ۲۰۰۲) یک مقیاس خود سنجی ۱۸ می باشد که میزان رنج روانی ایجاد شده به وسیله ی علائم اختلال وسواسی – جبری را در جمعیت بالینی و غیر بالینی می سنجد. هر کدام از گویه ها در یک طیف لیکرت از به هیچ وجه (که به عنوان ۰ کدگذاری می شود) تا خیلی زیاد (که به عنوان ۴ کدگذاری می شود) نمره گذاری می شوند. این سیاهه دارای ۶ زیرگونه است، که برای هریک از این زیرگونهها، سه ماده در نظر گرفته شده است. این سیاهه ساختار عاملی پایایی دارد، همسانی درونی آن برای مقیاس کلی (بین ۸۱/۰ تا ۹۳/۰) و برای زیرگونهها (بین ۶۵/۰ تا ۹۰/۰، به استثنای آلفای۳۴/۰برای خنثی سازی در گروه کنترل) بالا بود، پایایی آزمون- بازآزمون خوب تا عالی به دست آمد (بین ۵۷/۰ تا ۹۱/۰)، روایی افتراقی خوب و روایی همگرا رضایت بخش بود. تحلیلROC ، برای اندازه گیری قدرت تشخیص OCI-R اجرا شد و نشان داد که OCI–R می تواند بیماران مبتلا به OCD و بیماران مبتلا به سایر اختلالهای اضطرابی، همین طور افراد مبتلا به OCD و افراد عادی را از یکدیگر متمایز کند. نسخه ی فارسی این ابزار همسانی درونی برای کل مقیاس ۸۵/۰ و برای رویه های وارسی، نظم، وسواس فکری، احتکار، شستشو و خنثی سازی به ترتیب ۶۶/۰، ۶۹/۰، ۷۲/۰، ۶۳/۰، ۶۹/۰، و ۵۰/۰ بود. افزون بر این ساختار شش عاملی که در نسخه ی اصلی بدست آمده، در نسخه ی فارسی نیز بوسیله ی تحلیل عاملی به تایید رسده است (محمدی، زمانی و فتی، ۱۳۸۷).
۵-۳ روش جمع آوری داده ها
در راستای جمع آوری داده های مورد نیاز، گام های ذیل به مرحله اجرا گذارده شد:
گام اول : انجام هماهنگی های لازم با امور آموزشی و پژوهشی دانشگاه تبریز
گام دوم : انتخاب نمونه از دانشجویان دانشکده های دانشگاه تبریز
گام سوم : اجرای پرسشنامه
گام چهارم : استخراج دادها
گام پنجم : تحلیل نتایج
۶-۳ روش تجزیه و تحلیل داده ها
در پژوهش حاضر از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی بهره گرفته شده است. در بخش آمار توصیفی از شاخص هایی همچون میانگین، انحراف استاندارد، جهت نشان دادن وضعیت داده ها استفاده شده است. در بخش آماراستنباطی این مطالعه، روش مدل یابی معادلات ساختاری[۲۳۹] برای بررسی روابط بین متغیرها و ارائه مدل ساختاری بکار گرفته شده است. با توجه به اینکه در مدل یابی معادلات ساختاری برای دست یابی به همانندی و کاهش راه حلهای نامناسب، مرجح است حداقل از ۳ یا ۴ شاخص برای هر سازه مکنون استفاده شود (هال، اسنل، و فوست، ۱۹۹۹؛ هومن، ۱۳۸۵؛ به نقل از وثوقی، بخشی پور، هاشمی، فتح الهی، ۱۳۹۱) و از آنجا که از گویه های هر پرسشنامه بهعنوان نشانگرهای آن سازه استفاده شده است، با توجه به زیاد بودن تعداد گویه های هر رویه، روش تحلیل عاملی اکتشافی بهکار رفت تا گویه هایی که بیشترین بارعاملی را بدست آوردند به عنوان نشانگرهای هر رویه انتخاب شوند. گفتنی است برای همه سازهها روش عاملیابی محورهای اصلی ([۲۴۰]PAF) و چرخش مایل کمینه مستقیم[۲۴۱] بهکار رفت. در پژوهش حاضر از رویکرد دو مرحله ای توصیه شده توسط (آندرسون و گربینگ[۲۴۲]، ۱۹۸۸؛ به نقل از محمد خانی، ۱۳۸۶) برای ارزیابی مدل ها استفاده گردید : در گام اول از روش تحلیل عاملی تاییدی[۲۴۳] برای ارزیابی برازندگی مدل های اندازه گیری[۲۴۴] متغیرهای مکنون استفاده شد. به عبارت دیگر، در این گام به بررسی این موضوع پرداخته شد که آیا اندازه های مشاهده پذیر به خوبی و درستی سازه های مکنون را اندازه گیری می نمایند. در گام دوم از روش مدل یابی معادلات ساختاری برای ارزیابی مدل ساختاری استفاده شد. در پژوهش حاضر از چند شاخص برای ارزشیابی و مقا یسهی مدل اندازه گیری و مدل ساختاری استفاده شده است : ۱)مجذور کای[۲۴۵] ۲)نسبت مجذور کا به درجه ی آزادی[۲۴۶] ۳)شاخص نیکویی برازش([۲۴۷]GFI) (جورسکا[۲۴۸]، و سوربن[۲۴۹]، ۱۹۸۱) (۴) شاخص [۲۵۰]NNFI 5) شاخص برازندگی تطبیقی ([۲۵۱]CFI) (6)شاخص برازندگی افزایشی (IFI[252]) و (۷) ریشه ی خطای میانگین مجذورات تقریب ([۲۵۳]RMSEA).
فصل چهارم
یافته های پژوهش
۱-۴ مقدمه
در این فصل داده های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند، ابتدا به بررسی داده های توصیفی پرداخته شده است و سپس داده های استنباطی یعنی تجزیه و تحلیل فرضیه ها و سوالات مورد بررسی قرار گرفته اند.
۲-۴ یا فته های توصیفی
برای بررسی و توصیف داده های بدست آمده از نمونه ی مورد مطالعه، از شاخص های مرکزی و پراکندگی (میانگین و انحراف معیار) استفاده شد تا ازچگونگی پراکندگی نمرات بدست آمده از متغیرهای مورد مطالعه اطلاعات لازم کسب شود. این داده ها در جدول ۱-۴ و ۲-۴ درج شده است.
جدول ۱-۴ : شاخص های مرکزی و پراکندگی متغیر های پیش بین
انحراف معیار | میانگین | تعداد | متغیرهای پیش بین |
۱/۲ |