واقعیت اینست که نمی توان تعریف روشن و جامعی از بحران ارائه نمود. شاید رساترین تعریف از بحران، در زبان چینی ارائه شده است. در این زبان، واژه بحران، معادل فرصت خطرناک، یعنی ترکیبی از تهدید و فرصت تعریف شده است. نویسندگان مزبور، بحران را به مثابه لحظه تصمیم در شرایط فقدان تصمیم (ویا شرایط عدم امکان تصمیم گیری) تعریف می کنند. این تعریف به ما کمک می کند که از منظر مدیریتی (تصمیم سازی) به بحران نگریسته و به دور از مناقشات مفهومی و گونه شناختی، هر بحران به عنوان یک عرصه تصمیم و تدبیر (ترکیبی از تهدیدات و فرصت ها) مورد مطالعه قرار دهیم(مطهرنیا،1381: 1-3). جاناتان رابرتز تصریح می کند که تعریف بحران امر ساده ای نیست زیرا مفهوم بحران از یک خلاء معنایی تکنیکی، عملیاتی و مورد اجماع به سبب ماهیت همه جا حاضری رنج می برد. برخی دانش پژوهان این اصطلاح را به همان معانی فشار، اضطراب، فاجعه، بلا، خشونت یا خشونت احتمالی به کار می برند. در تجزیه و تحلیل تصمیم گیری بحران نوعی وضعیت یا گونه ای رخداد است. در گفتمان سیاسی اواخر قرن هیجدهم میلادی، بحران معانی شناخته شده ای (از قبیل وقت برای تصمیم و تحول سیاسی) گرفت. یک قرن بعد بحران با نگرانی ناشی از ملت سازی، گسترش امپراتوری پیوند یافت. تاریخ نگاران از این لغت به معنای لحظات بحران یعنی هنگامی که نهادی ملی ومنش ملی بطور جدی تهدید می شوند استفاده کردند. در قرن بیستم و با پیروزی علوم اثبات گرا، مفاهیم انضمامی تری از بحران ارائه شد. بحران وضعیتی پویاست یعنی هنگامی است که اختلال شدیدی در تعادل وجود دارد که شتاب وحشتناکی را در فرایند تاریخی بوجود می آورد و بین عناصر جامعه هماهنگی وجود ندارد(میتراف،1388: 74-111).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
دیویدساندرز نیز در کتاب الگوهای بی ثباتی سیاسی، بر تأثیر گذاری مواردی همچون: خشونت سیاسی، محرومیت نسبی، فشار حکومت و میزان تحمل پذیری مردم و جامعه، مشروعیت رژیم و شهر نشینی بر ثبات و بی ثباتی حکومت ها و ار تباط آن با بحران می پردازد.
لذا در یک جمع بندی نهایی می توان مشخصات ذیل را برای مفهوم بحران در نظر گرفت:
- بحران عموما غیر قابل پیش بینی است (یعنی نمی توان پیش بینی کردکه در چه زمان و در کجا اتفاق می افتد).
- ماهیت و آثاری طولانی و استهلاکی دارند.
- در وضعیت بحرانی معمولا تصمیم گیری تحت شرایط وخیم و در زمان محدود و اطلاعات مورد نیاز تصمیم گیرندگان ناقص است.
- زمان موجود برای پاسخدهی پیش از انتقال تصمیم را محدود کرده و اعضای واحد تصمیمگیری را به تعجب و حیرت وا میدارد.
- محدودیت و فشردگی زمان، غافلگیری، استرس و مخدوش شدن اطلاعات(بصیری،1380: 166-173).
بحران شناسي بخش مهمي ازفرآيند مديريت بحران و پژوهش هاي مربوط به آن را تشکيل مي دهد. شناخت هرچه دقيق تر بحران، همچون هرحوزه مديريتي ديگري، به کنترل و هدايت هرچه مؤثرترآن کمک کرده و مديران بحران مي توانند با تفکيک تفصيلي مسئله پيش رو، آن را مديريت پذير گردانند. فرایند پیشبینی و پیشگیری از وقوع بحران، برخورد و مداخله در بحران و سالم سازی بعد از وقوع بحران را مدیریت بحران گویند. مدیریت بحران علمی کاربردی است که به وسیله مشاهده سیستماتیک بحران ها و تجزیه و تحلیل آنها در جستجوی یافتن ابزاری است که بوسیله آنها بتوان از بروز بحران ها، پیشگیری نمود و یا در صورت بروز آن در خصوص کاهش اثرات آن آمادگی لازم امداد رسانی سریع و بهبودی اوضاع اقدام نمود. در فرایند مدیریت بحران، مطالعه بحرانها و بررسی شیوههای مدیریتی و تصمیمسازی درخصوص آنها در نظام جهانی پیچیده کنونی از جهات متفاوت حائز اهمیت است. شناخت و درک ریشهها و علل بروز و ظهور بحرانها، انواع بحرانها و تبعات و پیامدهای آن از یک سو و همچنین شناسایی راههای مدیریتی و تصمیمسازی در مواجهه با بحرانها از سوی دیگر، ضمن آنکه فهم جامعتری از محیط نظام بینالملل فراهم میسازد، میتواند در جلوگیری از بروز بحرانها و به حداقلرساندن آثار منفی آنها یاری رساند. پیشرفت سریع فناوری به ویژه در زمینه صنعت حمل و نقل و ارتباطات در نیمه دوم قرن بیستم، علاوه بر آنکه باعث شد روابط بین کشورها و ملتها افزایش یابد، بر پیچیدگی اوضاع نیز افزود و سبب شد که جنگهای محدود گسترش یافته و حتی به خارج از منطقه نیز سرایت نمایند، به طوری که برخی مخاصمات دو جانبه به درگیریهای چند جانبه و بینالمللی تبدیل گردیدند(تاجیک و رادبوی،1380: 959-962).
به موازات آن، شناخت ریشههای اختلاف و پدیدههای بحرانزا نیز در مرکز دانش روابط بینالملل قرار گرفت و دانشمندان و متفکرین به تحقیق و پژوهش در این عرصه پرداختند. بحرانهای ملی، منطقهای و بینالمللی دارای درجات متفاوتی از شدت و ضعف، گستردگی و نیز عمق میباشند. از اینرو، دلایل بروز بحرانها و عوامل ایجاد آنها نیز متفاوت است. یکی از روشهای پیشگیری از وقوع بحرانها، داشتن معرفت نظری درباره دلایل ایجاد بحران است. هر چه ابعاد مختلف بحرانها بیشتر مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گیرد و عوامل ایجاد آنها عمیقتر ریشهیابی گردد، شناخت بهتر و کاملتری حاصل خواهد شد بنابراین چیستی و چرایی بحران از خاستگاه فلسفی و نظری در خصوص علل و ریشههای بحران و چگونگی وقوع بحران و مکانیسم مدیریت آن از خاستگاه علمی آن ناشی میشود. در واقع، از آنجا که بحران ارتباط تنگاتنگی با مفاهیمی چون جنگ و تعارض دارد، لذا شناخت آن برای فهم سیاست جهانی ضروری است(قلی پور،1383: 43-52).
این حوزه از مطالعات بینالمللی عمدتا از پایان جنگ جهانی دوم به بعد مورد توجه قرار گرفت و تاکنون مطالعات فراوانی پیرامون شناخت ماهیت و ابعاد اختلاف و بحران و دیگر وجوه آن صورت گرفته است. یکی از شاخصههای شناخت بحرانهای بینالمللی، درک شرایط حاکم قدرت در نظام بینالملل میباشد(حسینی، 1384: 192-206). نقش قطببندیهای قدرت در بحرانهای بینالمللی بسیار با اهمیت است. مفهوم قطببندی و توزیع قدرت به تعدد مراکز قدرت و تصمیمگیری در نظام بینالملل دلالت دارد. به لحاظ نظری، یک نظام ممکن است تکقطبی، دو قطبی و چند مرکزی باشد. به عبارت دیگر، بسته به آن که ماهیت نظام بینالملل چگونه است، بحرانها، تبعات آنها و نیز مدیریت آنها تفاوت پیدا میکند(جعفریان طاهری، 1388: 28).
در این میان، نظریه مایکل برچر، در خصوص بحران و مدیریت آن با بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران به نظر دارای انطباق بیشتری باشد. برچر در خصوص مفهوم بحران، در سطح تحلیل از دولت های ملی فراتر می رود و ساختار نظام بین الملل را بررسی می کند. برچر در تحقیقاتش طرفدار حفظ وضع موجود است و در تعریف بحران این موضوع را نشان داده که هر حرکتی که به نوعی در نظام بین الملل تغییر ایجاد کند بحران خواهد بود. برچر انواع بحران ها را در دو سطح بررسی کرده است. سطح اول بحران نازلتر از سطح دولت است که معمولا مربوط به بحران های کوچکی است که توان یک دولت واحد را هم درگیر نمی کند اما سطحی از بحران که برچر بررسی خود را با آن آغاز می کند بحران در سطح دولت است(برچر، 1382: 36-119).
به اعتقاد برچر شرایط بروز بحران ارتباط مستقیمی به درک بازیگران از اوضاع بین المللی به شرح ذیل دارد :
1- تهدید یک یا چند ارزش اساسی بازیگران، در این خصوص می توان به تهدیدات وارد شده به منافع سیاسی، ژئواستراتژیکی و اقتصادی- بازرگانی بریتانیا درخلیج فارس ازدیرباز تا کنون اشاراتی نمود. هنگامی که منافع مذکور بریتانیا از سوی قدرت هایی همچون فرانسه ناپلئون، روس های تزاری (بعدها شوروی کمونیستی) آلمان های نازی و سرانجام آمریکا به خظر افتاد، کشور ایران به دلایل اقتصادی، ژئواستراتژیکی و سوق الجیشی به خوبی بسیاری از نیازهای انگلستان را پوشش می داد، لذا بحران های سیاسی از سوی انگلیس در ایران به وقوع پیوست.
2- عدم تجانس: اینکه چقدر بازیگران بحران با یکدیگر متفاوت باشند.عدم تجانس طیفی از تفاوت ها را از نبود موازنه نظامی تا سیاسی و اقتصادی را در بر می گیرد. به عنوان مثال، یکی از دلایل مهم ایجاد بحران های سیاسی میان ایران و انگلستان از دیرباز، مسئله چالش های سیاسی مهم میان روحانیت در کشور ایران و مبارزه با استعمار انگلیس بوده است. لذا، بنیادگرایی در ایران و لائیک بودن انگلیس، همواره یکی از عناصر مهم بحران میان دو کشور بوده است که دستیابی انگلستان به منافع مورد نظر خود در ایران را با محدودیت های جدی مواجه می نماید. در این راستا می توان، وقوع انقلاب اسلامی را ماحصل چنین عدم تجانسی دانست.
3- برجستگی ژئواستراتژیک: به نظر برچر، این عامل یکی از دلایل مهم بروز بحران به شمار می رود. منطقه خاورمیانه و کشور ایران از دیرباز تا کنون، از لحاظ موقعیت سوق الجیشی و خصوصیات ژئواستراتژیکی، همواره یکی از دلایل مهم و اصلی حضور انگلستان در این منطقه می باشد. بحران در تنگه ها و یا منابع اصلی انرژی و اقتصادی بین المللی می تواند شدت بحران را در همه مراحل بیشتر کند.
4- مقولات: اینکه موضوع بحران چیست؟ ممکن است بحران نظامی، اقتصادی، سیاسی و یا آمیزه ای از آنها باشد. افزایش مقولات بحران می تواند دامنه و شدت آن را افزایش دهد و قدرت های عمده را درگیر کند. پیشینه فعالیت های انگلستان در ایران در ابتدا با ماهیت های بازرگانی و اقتصادی آغاز شد و در ادامه به بحران های سیاسی بعضا تاثیرگذاری منجر گردید. در ادامه، فعالیت های انگلیس در ایران، تلفیقی از موارد فوق را شامل می شد، به صورتی که اقدامات اقتصادی- بازرگانی یکی از عوامل اصلی بحران سازی های سیاسی انگلیس در ایران مبدل گردید.
5- خشونت: میزان خشونت بکار رفته در هر بحران می تواند دامنه و شدت آنرا بیشتر کند وهرچه خشونت بیشتر باشد رسیدن به مرحله آشتی و فروکش شدن بحران سخت تر خواهد بود که در ادامه و درقالب نظریه بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز به تفصیل بدان خواهیم پرداخت. مصادیق بارز خشونت در بحران سازی های انگلیس همچون حمایت های ازنیروهای گریز از مرکز در نواحی جنوبی ایران از گذشته تا حال، کودتای 1299، اشغال ایران در خلال جنگ جهانی دوم، جنگ تحمیلی و ترورهای صورت گرفته در اوایل انقلاب.
6- برون داد: به زبان ساده تلقی از برنده و بازنده بحران است. اینکه یک طرف برنده بحران تلقی شود موجب می شود بحران ادامه پیدا کند که تقریبا در بیشتر بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران، بازنده بحران، رجال سیاسی ایران بوده است. البته باید افزود که مفهوم بازنده در اینجا بیشتر به معنای تاثیرپذیری و بازخورد یک واقعه سیاسی می باشد(برچر،1382: 106- 188).
شاید بتوان نظریه مایکل برچر در خصوص تئوری بحران در روابط بین الملل و ارتباط آن با بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران را در یک جمله مهم خلاصه نمود و آن اینکه نظام سرمایه داری و جامعه صنعتی بریتانیا هنگامی که در راستای منافع سرمایه داری و توسعه صنعتی خود با بحران ها، چالش ها و رویکردهای غیرمنتظره ای مواجه می شود، سعی در رفع و رجوع بحران های مذکور و یا انتقال آن به نقطه ای دیگر برمی آید. از سویی دیگر، کشورهای پیرامونی و یا درحال توسعه همانند ایران که از لحاظ عواملی همچون جغرافیایی و بازرگانی، از جایگاه بسیار مناسبی جهت حل بحران های مختلف جوامعی همچون انگلستان به شمار می روند، مورد هجمه سیاسی کشورهای استعمارگر قرار گرفته که در نهایت، می توان کشورهای تحت سیطره را مهمترین کانون های حل و فصل بحران های داخلی قدرت های برتر نظام بین الملل دانست. در رابطه با مدیریت بحران انگلیس در نظام بین الملل، در ادامه و خصوصا در نتیجه گیری و آینده پژوهی بهتر و با شفافیت بیشتری بدان خواهیم پرداخت.آ
گفتار2- روش تحقيق در پژوهش:
دراین نوشتار با رویکردی تاریخی، در پی چرایی، چگونگی و نهایتا تبیین وقایع بحران ساز منتسب به بریتانیا در ایرانِ دوران معاصر برآمده ایم. روش تاریخی (Historical Research)، هدف را بر مبنای تفحص، جستجو، تجسس و نهایتا واکاوی رویداد و یا مجموعه وقایعی می گذارد که در گذشته به وقوع پیوسته و یا حتی در دوره حاضر و در یک مقطع زمانی مشخص اتفاق افتاده است. از آنجا که در فاصله دو زمان مشخص در گذشته و حال، رویدادهایی به وقوع پیوسته و ابزارهایی تکمیل گشته است، لذا هدف روش تاریخی معطوف به این نکته است که حقایق به وقوع پیوسته را از طریق جمع آوری اطلاعات، ارزشیابی و بررسی صحت و سقم این اطلاعات، ترکیب دلایل مستدل و تجزیه و تحلیل آنها، بهصورتی منظم و عینی ارائه کند و نتایج پژوهشی قابل دفاع را در ارتباط با فرض یا فرضهای ویژه تحقیق نتیجه بگیرد(نادری و سیف نراقی،1385: 66).
روش تاریخی و اهمیت آن در پژوهش :
در یک پژوهش تاریخی، هدف، بهکار بردن دادههای مربوط به واقعیتهای مرتبط با رویدادهای به وقوع پیوسته و تفسیر آنها است. از این طریق میتوان به عوامل موثر در بروز وقایعی که رخ داده اند، پی برد و رویدادهای زمان حال را بهتر شناخت. تحقیق تاریخی کمک میکند تا با تحلیل دادهای مربوط به عادات، رسوم، سنتها و چگونگی انجام اموری که بهنحوی در گذشته و دوران کنونی، درک بیشتری بهدست آوریم(سرمد، بازرگان وحجازی،1385: 122).شناخت پدیده های تاریخی از دو جهت مفید است، نخست آنکه ضرورت شناخت تغییرات اجتماعی، یکی از مهم ترین فواید شناخت تاریخی و پدیدههای تاریخی سنجش و اندازهگیری دگرگونیها، مسیر و آهنگ آنها است. مبحث تغییرات اجتماعی، از مهمترین و فراگیرترین مباحث دانشهای اجتماعی- انسانی است. لذا، تمام اندیشمندان وپژوهندگان علم سیاست و غیره از افلاطون تا هگل (از جمله سن سیمون، بوسوئه، ماکیاول، ویکو، هردر، اگوست کنت، دورکیم و پرودون) مسئله تغییر اجتماعی را آنچنان مورد نظر قرار دادهاند که بهعقیده دورکیم، طرح مسئله تغییر در جامعه و مسیر حرکت جوامع، از جامعهشناسی نیز قدیمتر است. دوم آنکه شناخت و پیشبینی آینده برای هر فرد و هر جامعه ضروری است و در راه تحقق این مهم، شناخت تاریخی گامی اجتنابناپذیر است زیرا برای پیشبینی حرکت پدیدهها باید به عقب بازگشت و گذشته آنان را شناخت، که در اصطلاح بدان” فرافکنی روند” اطلاق میشود(ساروخانی،1380: 195-198). به عبارتی دیگر، در این روش، با مطالعه فرایند تغییرات یا ثبات یک پدیده در گذشته، جهت حرکت و مسیر آینده را پیش بینی می کنند که البته باید افزودپیش بینی در این روش احتمالی است.
خصائص پدیده های تاریخی :
واقعیت این است که مجموعه رویداد های به وقوع پیوسته در گذشته وشرایط حاضرکه همواره اندیشه اندیشمندان را در خصوص علل و چگونگی بروز آن را به خود مشغول نموده است دارای برخی ویژگی هایی است که در ذیل بدان اشاره می گردد.
- غیر زندهاند: حوادث تاریخی مربوط به گذشته دور یا نزدیکاند. از اینرو درک و فهم مستقیم آنها ممکن نیست. پس همواره بهطور با واسطه مطالعه و یا ارزیابی میشوند.
- تکرارناپذیرند: گذشته تاریخی هرگز عینا تکرار شدنی نیست، از اینجاست که مورخ، خواه ناخواه با معیارهای جامعه زمان خود با گذشته مواجه میشود، پس باید ضریب انحراف خاصی را در ارزیابی خود بپذیرد.
- فقط در اسناد و مدارک نیستند: حوادث تاریخی هرگز تماما در اسناد و مدارک جای نمی گیرد و مورخ ناچار است از روشهای استنتاجی جهت تکمیل این خلا استفاده کند که پرواضح است که عنصری تازه بر واقعیت تاریخی میافزاید.
- مجزا نیستند: هیچ واقعه تاریخی بهطور مجزا و در تجرید معنا ندارد و این قاعده کلی پدیدههای اجتماعی در همه زمانها است.
- از ما دورند: در موارد بسیاری، این پدیدهها از ما دورند و به همان نسبت با روشهای محقق و زمان مورخ متفاوتند. از اینرو نیازمند ترک ارزشهای زمانه خویش و جای گرفتن در زمانه خاص حادثه بهمنظور درک درست آن است.
- غیر روشمند هستند: امکان استفاده از روشهایی همچون مشاهده و مصاحبه در آنها ممکن نیست.
با واسطه مطالعه میشوند: در پدیدههای تاریخی، امکان مطالعه بیواسطه آنها نیست و راهی جز مطالعه با واسطه آنها وجود ندارد(ساروخانی،1380: 200-201).
اصول اساسی روش تاریخی :
در استفاده از روشهای تاریخی چند اصل اساسی مورد توجه است:
الف) اصل نسیان یا خود فراموشی و بیطرفی: این اصل، در برابر خودمیانبینی قرار دارد که به چند صورت محقق میشود:
- فرازمانی: محقق نباید ارزشهای زمانه خود را بر زمان تحقیق تحمیل کند.
- فراغت ارزشی: باید از ارزشهای خاص ذهنی خود آگاهی یابد و از تحمیل آنان به موضوع تحقیق اجتناب ورزد.
- فرامکانی:تحقیق تاریخی، معمولا بهنوعی تمایز مکانی را بههمراه دارد. بههمین جهت باید به ضرایب تاثیر مکان بر ارزشها، مراسم و عادات توجه داشت.
ب) اصل تامل و شکگرایی مثبت: محقق باید در پذیرش دادهها بهصور مختلف تامل ورزد و در این راه، از عوامل بسیاری مثل عقل سلیم و شناخت نویسنده مدد گیرد.
ج) اصل استقرا: در این رابطه محقق در اسناد گوناگون سیر و پژوهش می کند، جز جزء حوادث را شناسایی می کند و در هر گام، احتیاط را نصبالعین خود میسازد، تا در نهایت به شناخت جامع دست یابد.
د)اصل جامعیت: بازساخت کلی هر حادثه، در درون مجموعهای یا شبکهای علی جای یافته و در آن معنی پیدا میکند. شناخت مجموعه، بدون شناخت هریک از عناصر ممکن نیست. همچنان که شناخت هر حادثه جزء در کل یا مجموعه بهدست نمیآید(ساروخانی،1380: 227-230).
مراحل تحقیق تاریخی :
- صورتبندی مسئله: در این مرحله مقدماتی به این میپردازیم که چه مسئلهای را باید حل کنیم؟ و به چه مسئلهای باید بپردازیم؟ به دیگر سخن در این قسمت محقق، سوال خود را طرح می کند.
- تدوین فرضیه: باید محقق، مقدمتا بیان کند که چه فرضیهای را برای شروع تحقیق مد نظر قرار داده است؟در این خصوص، محقق با بررسی اسناد و دیگر آثار منتشر شده در این خصوص، در راستای پاسخ به پرسش طرح شده به استدلال متوسل می شود.