- کدام یک از منابع فشار (عینی – ذهنی) مراقبان بیماران مزمن اسکیزوفرنیک برجسته تر است؟
- کدام یک از منابع فشار (عینی – ذهنی) مراقبان بیماران مزمن دوقطبی برجسته تر است؟
۱-۶ تعریف اصطلاحات و واژه ها
- فشار مراقب: تأثیر منفی ناشی از زندگی کردن با یک بیمار روانی مزمن است و این تأثیر در واقع بر روی مراقب میباشد. این فشار به دو دسته عینی و ذهنی تقسیم میشود. دسته اول شامل تأثیرات مشهود مثل از دست دادن درآمد و شغل میباشد و دسته دوم شامل تأثیرات روانی منفی بر روی مراقب است (وب[۱۶]و همکاران، ۱۹۹۷). در پژوهش حاضر شامل نمره ای است که فرد در مقیاس فشار وارد بر خانواده[۱۷](FBIS) به دست میآورد.
- راهبرد مقابله ای[۱۸]: به معنای مدارا کردن، کنار آمدن و برخورد موفقیت آمیز با مشکل تعریف شده است (فرهنگ جامع روانشناسی – روانپزشکی، پورافکاری، ۱۳۷۳) و بر چهار دسته تقسیم گردیده است. شامل روش مقابله ای متمرکز بر حل مسأله، روش مقابله ای هیجان مدار، روش مقابله ای کمتر مفید و روش مقابله ای غیر موثر. در پژوهش حاضر دو نوع آخر (کمتر مفید و غیر موثر) یکجا ارزیابی شده و به صورت روش کمتر مفید – غیر موثر نام برده شده است. راهبرد مقابله ای شامل نمره ای است که فرد در چک لیست مهارت های مقابله ای کارور، اسکیر و وینتراب[۱۹](۱۹۸۹) به دست میآورد.
- بیمار اسکیزوفرنیک مزمن: بیماری است که بر اساس ملاک های تشخیصی[۲۰]DSM. 5تشخیص فوق را توسط روانپزشک دریافت نموده و بیش از دو سال از شیوع بیماری وی گذشته باشد.
- بیمار دوقطبی مزمن: بیماری است که بر اساس ملاک های تشخیصی ۵-DSM این تشخیص را توسط روانپزشک دریافت کرده و بیش از دو سال از شیوع بیماری وی گذشته باشد.
- مراقب[۲۱]: کسی است که در خانواده اطرافیان بیشترین سهم را در مراقبت از بیمار دارد که میتواند شامل پدر، مادر، همسر، فرزند، خواهر، برادر و یا فرد دیگری باشد و در این پژوهش به عنوان مراقب محسوب میگردد.
فصل دوم: ادبیات پژوهش
۲-۱ اختلال روانی
اختلال روانی را میتوان یک سندرم یا الگوی رفتاری دانست که با احساس ناراحتی یا ناتوانی (تخریب در یک یا چند زمینهی کارکردی) همراه است. همچنین سندرم نباید فقط پاسخی قابل انتظار و تایید شده از نظر اجتماعی نسبت به یک رویداد خاص، نظیر مرگ یک فرد عزیز باشد. مطابق تعریف IRـ IVـ [۲۲]DSM رفتارهای انحرافی (مثلا از نظر سیاسی، مذهبی یا جنسی) و تعارضهایی که در درجۀ اول بین خود و اجتماع وجود دارد، اختلال روانی شمرده نمیشوند (کاپلان و سادوک[۲۳]، ۲۰۰۰، به نقل از رضایی).
DSM-V اختلال روانی را بدین گونه تعریف کرده است: «هر اختلال روانی به عنوان نشانگان یا الگوی رفتاری یا روانی قابل ملاحظه بالینی در نظر گرفته شده است که در یک فرد ظاهر میوشد و با ناراحتی فعلی یا ناتوانی و یا از دست دادن آزادی رابطه دارد. بعلاوه این نشانگان یا الگو نباید در واکنش به رویداد خاصی باشد که از لحاظ فرهنگی موجه و مورد انتظار است مانند مرگ یک فرد محبوب، علت اولیه این اختلال هر چه باشد باید آن را در حال حاضر به عنوان جلوه کژکاری رفتاری-روانی یا زیستی در فرد تلقی کرد. رفتار انحرافی و تعارضهایی که به طور عمده میان فرد و جامعه بروز میکند در صورتی اختلال- روانی تلقی میشوند که همانگونه که به آن اشاره شد نشانه ای از یک کژ رفتاری در فرد باشند» (کالاهان[۲۴]، ۱۹۹۱ به نقل از پورافکاری).
«اختلال روانی سندرم (یا مجموعه ای از رفتارهایی نابهنجار) که با ناراحتی، ناتوانی یا افزایش خطر بروز مشکلات همراه است» (کامپتون[۲۵]، به نقل از نیکخو۱۹۹۱). در این تعاریف چند نکته مهم وجود دارد:
- سندرم (مجموعه ای از رفتارهای نابهنجار) باید با ناراحتی، ناتوانی یا افزایش خطر بروز برخی مشکلات توام باشد؛ ۲٫ اختلال روانی معرف بدکاری در فرد است؛ ۳٫ تمام رفتارهای انحرافی یا تعارضهای فرد با جامعه، علامت بیماری روانی نیستند.
۲-۲ طبقه بندی اختلالهای روانی
در DSM-5 دو تعریف تجدید نظر شده از اختلال روانی ارائه شده است، اما تاکنون هیچ یک از این دو تعریف مورد پذیرش گروه کاری DSM-5 قرار نگرفته است. در تعریف نخست اشتین[۲۶] و همکاران (۲۰۱۰) اختلال روانی را به عنوان الگو یا نشانگان روانشناختی یا رفتاری که در فرد رخ میدهد مطرح میکنند. این الگو یا نشانگان منعکس کنندۀ یک بدکارکردی روانشناختی زیربنایی است و پیامدهای آن ناتوانی (برای مثال تخریب در یک یا چند حوزۀ مهم از کارکرد) یا پریشانی (برای مثال یک نشانۀ دردناک) بالینی معنادار است. این نشانگان نباید پاسخی قابل انتظار به یک عامل استرسزای عمومی، فقدان (برای مثال از دست دادن فرد مورد علاقه) یا پاسخ فرهنگی تأیید شده به یک رویداد خاص باشند (برای مثال حالتهای خلسه در آیینهای مذهبی) و اساساً ناشی از انحراف اجتماعی یا تعارض با جامعه نیستند. در تعریف دوم، گروه مطالعاتی DSM-5 در زمینۀ ارزیابی اختلال و ناتوانی نیز در ملاک اول خود اختلال روانی را الگو یا نشانگان روانشناختی و رفتاری معرفی میکند که در فرد رخ میدهند. این الگو مبتنی بر نقصان یا مشکل در یک یا چند حوزه از کارکرد روانی شامل کارکرد عمومی (برای مثال هشیاری، جهتیابی، هوش یا مزاج) یا کارکردهای اختصاصی (برای مثال توجه، حافظه، هیجان، ادراک و تفکر) است، اما محدود به این حوزهها نیست. این نشانگان نباید پاسخی قابل انتظار به یک عامل استرسزای عمومی، فقدان یا پاسخ فرهنگی تأیید شده به یک رویداد خاص باشند و اساساً ناشی از انحراف اجتماعی یا تعارض فرد با جامعه نیستند.(گنجی،۱۳۹۳)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
گروه کاری DSM-5، اختلالات روانی را در ۲۰ طبقۀ تشخیصی شامل:
- اختلالات عصبی- رشدی ۲٫ اختلالات طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک
- اختلالات دو قطبی و اختلالات مرتبط با آن ۴٫ اختلالات افسردگی ۵٫ اختلالات اضطرابی
- اختلالات وسواسی- عملی و اختلالات مرتبط با آن ۷٫ اختلالات مرتبط با ضربه و عوامل تنشزا
- اختلالات تجزیهای ۹٫ اختلالات علائم بدنی ۱۰٫ اختلالات تغذیه و خوردن ۱۱٫ اختلالات دفعی
- اختلالات خواب- بیداری ۱۳٫ اختلالات کنشی جنسی ۱۴٫ ملال جنسی
- اختلالات رفتار ایذایی، کنترل تکانه و سلوک ۱۶٫ اختلالات اعتیادی و مصرف مواد
- اختلالات عصبی- شناختی ۱۸٫ اختلالات شخصیت ۱۹٫ نابهنجاریهای جنسی (گنجی،۱۳۹۳)
۲-۳ اختلال روانی مزمن
شامل گروهی از بیماریها هستند که اولاً «مزمن» هستند زیرا در طول زمان پایدار با مراجعه هستند ثانیاً «روانی» هستند زیرا مغز، عواطف و احساسات و رفتار را تحت تاثیر قرار میدهند و در نهایت توانایی فرد را برای انجام وظایف اساسی اجتماعی، فردی یا شغلی کم میکنند. آنها «بیماری» هستند زیرا همانند سایر بیماریها توسط اختلالات جسمانی، عدم تعادل شیمیایی، مشکلات نورولوژیکال و یا اختلالات روانی-اجتماعی ایجاد میشوند. «بیماری مزمن روانی» شامل عقب ماندگی ذهنی، اعتیاد و یا استرس نمی باشد، اما بیماریهای بیوشیمیایی مغز را که علت ژنتیک دارند، شامل میشوند. این بیماریها مشکلاتی را ایجاد میکنند تخمین زده میشود که از هر چهار خانواده، یک خانواده بیمار روانی دارند. این بدان معناست که بطور متوسط از هر ۱۰۰ خانوار ۲۵ تای آنها حضور بیمار روانی را در خانۀ خود تجربه میکنند. تشخیص اسکیزوفرنیا، سالیانه بطور متوسط تقریبا به صد هزار نفر تعلق میگیرد. سه چهارم افراد اسکیزوفرنیک در سن ۲۵-۱۶ سالگی مبتلا میشوند. ) هالجین و ویتبورن[۲۷] به نقل از سید محمدی۱۳۸۲).
تمایل به درمان مبتنی بر جامعۀ بیماران مزمن روانی نیازمند برنامههایی برای این بیماران است تا بتوان اعتماد به نفس و مهارتهای زندگی مستقلانه را به آنها آموخت. (سایت اینترنتی انجمن ملی تحقیق پیرامون اسکیزوفرنیا و افسردگی )
۲-۳ اختلال اسکیزوفرنیا
بیماری مزمن و ناتوان کننده ای است که تقریباً یک درصد کل جمعیت را تشکیل میدهد معمولاً قبل از ۲۵ سالگی شروع میشود، در تمام عمر ادامه مییابد و تمام طبقات اجتماعی را در بر میگیرد. هم بیماران و هم خانوادهها و مراقبین آنها از مراقبت ناکافی و طرد اجتماعی آنها در رنج و عذاب هستد. اگرچه این بیماری به صورت بیماری واحدی در نظر گرفته میشود. ولی شامل گروهی از اختلالات با ایتولوژی متفاوت میباشد و شامل بیمارانی است که تظاهرات کلینیکی، پاسخ به درمان و سیر بیماری متفاوتی دارند (ساراسون و ساراسون[۲۸]، به نقل از :نجاریان، اصغری مقدم، دهقانی، ۱۳۷۱).
امیل کرپلین اصطلاح demence precoce مورل را به dementia precox ترجمه کرد که شامل روند شناختی (دمانس) با شروع زودرس (precox) بیماری میباشد. او گفت چنین بیمارانی سیر طولانی مدت رو به اضمحلالی دارند و علایم شایع آنها هذیانها و توهمات است.
بلوبر اصطلاح اسکیزوفرنیا را جایگزین dementia precox کرد و از ان به بعد این اصطلاح مقبولیت جهانی یافت (ساراسون و ساراسون، به نقل از: نجاریان، اصغری مقدم، دهقانی ۱۳۷۱).
۲-۳-۱ اپیدمیولوژی
شیوع مادام العمر آن یک درصد است. شیوع آن در مردان و زنان برابر است اما سن شیوع بیماری بر اساس جنسیت متفاوت است. در مردان زودتر از زنان شروع میشود. سن شروع در مردان ۲۵-۱۵ و برای زنان ۳۵-۲۵ سالگی است. بنابراین ۹۰ درصد از بیماران اسکیزوفرنیک سن بین ۵۵-۱۵ سال دارند (ساراسون و ساراسون، به نقل از: نجاریان، م اصغری مقدم، دهقانی، ۱۳۷۱).
۲-۳-۲ عوامل اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی
اسکیزوفرنیا در تمام فرهنگها و گروهای اجتماعی – اقتصادی وجود دارد. شیوع بالاتر اسکیزوفرنیا در طبقات اجتماعی – اقتصادی پایین با فرضیات رانش رو به پایین[۲۹] و علیت اجتماعی[۳۰] توضیح داده شده است. (ساراسون و ساراسون، به نقل از: نجاریان، اصغری مقدم، دهقانی، ۱۳۷۱).
به نظر میرسد علل ژنتیک، محیط اولیه، نوروبیولوژی، و فرایندهای روانی و اجتماعی از عوامل مهم مؤثر باشند؛ به نظر میرسد برخی از مواد مخدر تفریحی و داروها باعث ایجاد یا بدتر شدن علایم میشوند. پژوهش حاضر بر روی نقش نوروبیولوژی متمرکز شده است، اگر چه هیچ علت ارگانیک مجزایی یافت نشد. ترکیب بسیار محتمل علائم بحثهایی را در مورد اینکه آیا تشخیص نشان دهنده یک اختلال واحد است یا تعدادی از سندرمهای گسسته، بر انگیخته شده است. با وجود اینکه ریشه لغت در یونانی«گسستن ذهن»است، اسکیزوفرنی به معنی «ذهن گسیخته» نیست و همانند اختلال شخصیت تجزیه ای نمیباشد- که به عنوان «اختلال شخصیت چندگانه» یا «هویت پریشی» نیز شناخته میشود - شرایطی که اغلب در ادراک عمومی با آن اشتباه گرفته میشود. (سلیگمن و روزنهان[۳۱] ،۱۹۹۸به نقل از سیدمحمدی).
نقطه اتکای درمان، داروهای آنتی سایکوتیک یا ضد جنون است، که عمدتاً فعالیت انتقال دهندۀ دوپامین و گاهی اوقات سروتونین را سرکوب میکنند. روان درمانی و توان بخشی حرفهای و اجتماعی نیز در درمان مهم هستند. در موارد جدی تر – که امکان ایجاد خطر برای شخص بیمار و دیگران وجود دارد – ممکن است به بستری اجباری نیاز باشد، اگر چه ماندن در بیمارستان در حال حاضر کوتاه تر و کمتر از آن چیزی است که زمانی مرسوم بود. (سلیگمن و روزنهان، ۱۹۹۸به نقل از سیدمحمدی).
اختلال عمدتاً ادراک را تحت تأثیر قرار میدهد، اما معمولاً به مشکلات مزمن در رفتار و احساسات نیز می انجامد. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در معرض شرایط اضافی (همراه بیماری) هستند، از جمله افسردگی اساسی و اضطراب؛ احتمال مصرف مواد مخدر در طول زندگی تقریباً ۵۰ درصد است. مشکلات اجتماعی از قبیل بیکاری طولانی مدت، فقر و بی خانمانی، شایع هستند. امید به زندگی متوسط افراد مبتلا به این اختلال به دلیل افزایش مشکلات سلامت جسمی و نرخ خودکشی بالاتر (حدود ۵ درصد) ۱۲ تا ۱۵ سال کمتر از کسانی که مبتلا به آن نیستند. (سلیگمن و روزنهان، ۱۹۹۸به نقل از سیدمحمدی).
۲-۳-۳ علائم
فرد اسکیزوفرن ممکن است دچار توهمهایی شود (که اغلب به صورت شنیدن گزارش شده است)، خیالات (اغلب عجیب و غریب یا سرکوب گرانه در طبیعت) و آشفتگی فکری و کلامی میباشند. مورد دوم ممکن است از از دست دادن قطار اندیشه، تا جملات با اتصال نامنظم در معنی، تا تناقض شناخته شده به عنوان آشفته گویی در موارد حاد متغیر باشد. گوشه گیری اجتماعی، نامرتبی لباس و بهداشت، و از دست دادن انگیزه و قضاوت تماماً موارد عادی موجود در اسکیزوفرنی میباشند. اغلب الگوی قابل مشاهدهای از مشکل عاطفی وجود دارد، برای مثال عدم پاسخگویی به محرکات. اختلال در شناخت اجتماعی با اسکیزوفرنی مرتبط است، همچنین علائم پارانویا؛ انزوای اجتماعی به طور معمول اتفاق میافتد. همچنین معمولاً مشکلات در کار و حافظۀ بلند مدت، توجه، عملکردهای اجرایی، و سرعت پردازش رخ میدهد. در یک زیرگروه غیر معمول، فرد ممکن است تا حد زیادی ساکت باشد، در وضعیتهای حرکتی عجیب و غریب، یا در جلوههای بی موردی از اضطراب قرار بگیرد، که همه اینها نشانههایی از جنون جوانی میباشند. (کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری۱۳۷۶ ).