تعاریف گردشگری
تفاوت جهانگردی و گردشگری
ضرورت و اهمیت گردشگری
شاخص های تعریف گردشگری
انواع گردشگری
پیشینه تحقیق
مقدمه
یکی از دستاورد های فناوری مدرن ، تولید وقت اضافی یا اوقات فراغت است . امروزه ساختار مدیریتی وتعطیلات تمامی کشورهای پیشرفته به نحوی است که پر کردن اوقات فراغت منجر به یک عمل اقتصادی می گردد ؛ لذا گردشگری با همه مضامین علمی و فلسفی ای که در آن نهفته است، یک عمل اقتصادی است و پیش بینی می شود که یکی از بزرگ ترین محرکه های اقتصادی قرن حاضر باشد. گردشگری در جهان به همراه آغاز مدرنیته شکل گرفت.
گردشگری مجموع پدیده ها وارتباطات ناشی از کنش متقابل میان گردشگران ، سرمایه ، دولتها و جوامع میزبان ، دانشگاهها و سازمانهای غیر دولتی ، در فرایند جذب ، حمل ونقل ، پذیرایی و کنترل گردشگران و دیگر بازدیدکنندگان است.
بازاریابی کارآفرینانه با تلفیق جنبه های زیربنایی بازاریابی و کار آفرینی به هدایت و راهبری مشتریان به سمت ایجاد بازار های جدید به جای خدمت رسانی صرف در بازار های موجود نیز می پردازد.
با توجه به تغییرات سریع که به واسطه ی تکنولوژی های ارتباطی در بستر اقتصاد مبتنی بر دانش ایجاد شده است، تفکر سنتی جای خود را به قدرت دانش و فکر داده است و مدیریت فکری انسانها بیش از هر زمان دیگری از ارزش برخوردار شده است. در این دنیای در حال تحول، کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معناداری برقرار سازند. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانهایی می توانند در مسیر توسعه، حرکت رو به جلو و با شتابی داشته باشند که با ایجاد بسترهای لازم، منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کنند تا آنها با بهره گرفتن از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند. موفقیت شرکتها و مؤسسات امروزی در گرو شناخت هر چه بیشتر از مشتریان و رقبا و سایر عوامل تأثیرگذار بر بازار است. نیازها و خواسته های مشتریان همواره درحال تغییر هستند و تنها در صورت شناخت این تغییرات است که شرکت می تواند موفق شود. از طرفی رقبا نیز به دنبال جذب مشتریان بیشتر برای خود هستند و در این راه از هیچ کوششی چشم پوشی نخواهند کرد. گرایش به بازار و نیازهای مشتریان اولین ویژگی بازاریابی جدید است. مدیران کامیاب کسانی هستند که سازمان خود را با شرایط روز همگام می سازند. این همگامی زمانی امکان پذیر است که کارکنان و مدیران گرایش به بازار را به عنوان یک فرهنگ و بینش بپذیرند. در بازارگرایی رضایت مشتریان هسته فعالیت شرکت را تشکیل می دهد و کلیه فعالیتهای شرکت باید در راستای ارضای نیازهای مشتریان باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بخش اول
۲-۱بازاریابی کارآفرینانه
۲-۱-۱مفهوم شناسی اصطلاح “بازاریابی کارآفرینانه”
همان گونه که بیان شد به دلیل نوظهور بودن مفهوم بازاریابی کارآفرینانه، مبانی نظری محدودی در این رابطه وجود داشته و به همین دلیل به منظور فهم بهتر موضوع، موارد قابل ملاحظه در مفهوم شناسی بازاریابی کارآفرینانه از مطالعات پیشین آورده شده است.
این واژه به طور عمده برای توصیف تلاش های بدون برنامه، غیر خطی و بلندپروازانه ی فعالیت های بازاریابی کارآفرینان به کار می رود(هالتمن۱،۱۹۹۹،۷۱-۵۴؛کاتلر۲،۲۰۰۳؛لودیش و دیگران۳،۲۰۰۱). اما ژرف اندیشی در معنای دو اصطلاح “بازاریابی” و” کارآفرینی"، دو گونه(معنا)کاربرد برای تفسیر اصطلاح “بازاریابی کارآفرینانه ” به دست می دهد:از بازاریابی کارآفرینانه اغلب - و البته در معنای حداقلی - معنای بازاریابی کسب وکارهای نوپا با رشدسریع دریافت می شود(بجرکی و هالتمن۴، ۲۰۰۲،۲۵۸-۲۳۵ ؛گاردنر۵، ۱۹۹۴،۵۴-۳۵؛گروبر۶،۱۶۴،۲۰۰۴). اما در معنای حداکثری ، اصطلاح بازاریابی کارآفرینانه به عنوان تصوری نو و در عین حال روشن از فلسفه ی بازاریابی فهمیده می شود و عبارت است از “رفتاری که از سوی یک فرد یا سازمان یا هر دو انجام شده و طی آن با به چالش کشیدن قواعد جا افتاده و تثبیت شده در بازار، به عنوان یک خط مشی در فرایند ایجاد راه حلهای جدید اتخاذ می شود “(چاستون۷،۶،۲۰۰۰). در دیدگاه اخیر،بازاریابی کارآفرینانه، نوعی مبنا و الگوی رفتاری در بازاریابی همه ی انواع کسب و کارها به دست داده و آن را به یک موضوع عینی خاص کسب وکارهای جدید محدود نمی کند. دو معنای یاد شده ریشه در مفهوم کارآفرینی دارند . بدین معنی که از یک سو به کارآفرینی به عنوان فرایند راه اندازی کسب وکار توجه می شود و از سویی دیگر به عنوان یک شم مدیریتی فراگیر که فارغ از انداز ه ای بنگاه و ماهیت صنعت مورد فعالیت،فرصت های تاز ه باید به سرعت شناسایی شده و از آن ها حداکثر بهره برداری انجام شود (کالینسون۱، ۲۰۰۲ ،۳۳۷-۴۰).البته هدف نهایی هر دو خلق ارزش بیش تر برای مشتریان بوده و این هدف ریشه در مفهوم بازاریابی دارد(شاو۲،۱۹۴،۲۰۰۴).
۲-۱-۲وجه اشتراک بازاریابی و کارآفرینی
سابقه ی تحقیقات انجام شده درباره ی تعامل دو رشته ی بازاریابی و کارآفرینی مربوط به کنفرانس علمی سال ۱۹۸۷ است که با همکاری انجمن بازاریابی امریکا و انجمن بین المللی کسب و کارهای کوچک برگزارشد(هیلزوهالتمن،۱،۲۰۰۵؛شاو،۱۱۰،۲۰۰۴؛کارسون وکوئیلیو۳،۱۹۹۷،۶۷-۵۹؛گروبر،۲۰۰۳،۶۲۰-۶۰۰؛بجرکی و هالتمن،۲۰۰۲؛موریس و دیگران۴،۲۰۰۲،۱۹-۱). در واقع مقصود اصلی از خلق مفهوم “بازاریابی کارآفرینانه “رسیدن به فهم مناسبی از وجه اشتراک رشته های بازاریابی و کارآفرینی و درک تأثیر رفتار کارآفرینانه روی بازاریابی در مقابل آن اتخاذ رویکردهای نوآورانه در بازاریابی بوده است(کارسون،۲۰۰۵،۷-۵؛کالینسون،۲۰۰۲،۳۳۷-۴۰). با این حال مطالعات انجام شده در این باره هم چنان در مراحل آغازین قرار داشته و با خلأی جدی در مبانی نظری موضوع مواجه هستیم.
بازاریابی کارآفرینانه با تلفیق جنبه های زیربنایی بازاریابی و کار آفرینی به هدایت و راهبری مشتریان به سمت ایجاد بازار های جدید به جای خدمت رسانی صرف در بازار های موجود نیز می پردازد(شاو،۱۱۰،۲۰۰۴). از این رو می توان گفت هسته ی اصلی تفکر بازاریابی کارآفرینانه این است که بنگاه باید بتواند قبل از دیگران و به دست خود محصول خود را از رده خارج کند(چاستون،۶،۲۰۰۲). به برخی از نظریات مطرح در بازاریابی کارآفرینانه پیش تر در مبانی کلاسیک کارآفرینی و بازاریابی توجه شده است(کادیاکس۵،۳۱۰،۲۰۰۰؛کارسون و گیلمر۶، ۳۱،۱۹۹۹). در واقع کارآفرینی به مثابه ی منشی موثر برای ایجاد ارزش برتر در بازار با اهرم کردن نوآوری برای ایجاد محصول، فرایند و راهبردهایی که پاسخ گوی بهتر نیازهای مشتریان و ذی نفعان باشد مدنظر قرار می گیرد(فیلیس۱،۲۰۰۶،۲۱۲-۱۹۸). بازاریابی قلب کارآفرینی و عامل ایجاد مزیت رقابتی در بنگاه محسوب می شود(شاو،۱۱۰،۲۰۰۴).
برخی صاحب نظران بر این باورند که دو موضوع بازاریابی و کارآفرینی در دو حالت دارای وجه اشتراک هستند؛ حالت اول زمانی که شرایط حاکم بر بازار از ثبات نسبی برخوردار بوده و کارآفرینی به شناسایی نیازهای شناخته نشده، منجر می شود . حالت دوم در بازارهای پویا و متحول اتفاق می افتد، که در آن ها کارآفرینی، راهبرد بازاریابی را برای توسعه ی نیازهای موجود و کشف نیازهای جدید راهنمایی می کند(مانکلو و مریلیس،۲۲۱،۲۰۰۱؛چاستون، ۶،۲۰۰۲ ؛ هیلز و هالتمن، ۱،۲۰۰۵ ؛ کالینسون و شاو، ۲۰۰۱،۷۶۶-۷۶۱).
با این وجود سه گروه به نسبت متمایز از زمینه های کاربرد بازاریابی کارآفرینانه در تحقیقات گذشته قابل تشخیص است:
اول این که بازاریابی کارآفرینانه در بنگاه های کوچک و متوسط و در مراحل ابتدایی رشد بنگا هها تصور می شود. در این حالت، بازاریابی کارآفرینانه و بازاریابی کسب وکارهای کوچک و متوسط مترادف خواهند بود . این شیوه، اغلب اوقات و نه همیشه، خلاقانه و فرصت طلبانه است(چاستون و مانگلس،۲۰۰۰،۱۲-۱۰). با این وجود اختلافی اساسی میان بنگاه های کارآفرین و بنگاه های کوچک و متوسط از حیث رفتار کارآفرینانه وجود دارد. به عبارت بهتر بازاریابی کارآفرینانه با رشد و رفتار کارآفرینانه ارتباط دارد . در حالی که بازاریابی کسب وکارهای کوچک با رفتار بازاریابی در آن بنگاه ها صرف نظر از موقعیت کارآفرینانه ی آن ها مرتبط است(بجرکی و هالتمن،۲۰۰۲،۲۵۷-۲۳۵؛موریس و دیگران،۲۰۰۲،۱۹-۱؛لودیش و دیگران، ،۲۰۰۱،۱۷-۱۵) این گونه تحقیقات دارای اساس و پایه ای در رفتار کارآفرینانه بنگاهها هستند.
دوم آن که بازاریابی کارآفرینانه به عنوان مکمل و چتری برای برخی از تکنیکها و روش های مرسوم بازاریابی درنظر گرفته می شود. در این حالت بازاریابی کارآفرینانه،به عنوان یک مفهوم یک پارچه، جنبه های راهبردی و عملیاتی بازاریابی را با وجوه کارآفرینی در یک ساخت جامع ترکیب می کند(موریس و دیگران،۲۰۰۲،۱۹-۱).و بالاخره ای نکه به بازاریابی کارآفرینانه به مثابه ی یک رویکرد راهبردی برای کسب مزیت رقابتی صرف نظر از اندازه ی بنگاه، توجه می شود. در این راستا می توان از نظرات کرزنر،شومپیتر، انسف و پورتر برای فهم چگونگی تبدیل قابلیت های درونی به موقعیت رقابتی در بازار استفاده کرد(بجرکی و هالتمن،۲۰۰۲،۲۵۷-۲۳۵).
بخش دوم
۲-۲کارآفرینی
مقدمه
امروزه نظامهای مختلف با چالشهای پیچیده و فزایندهای روبرو هستند، تغییرات با سرعت زیادی روی می دهد، افراد ارتباطات جدیدی با یکدیگر برقرار می کنند و شکلهای مختلفی از رقابت در حال پیدایش است. با توجه به تغییرات سریع که به واسطه ی تکنولوژی های ارتباطی در بستر اقتصاد مبتنی بر دانش ایجاد شده است، تفکر سنتی جای خود را به قدرت دانش و فکر داده است و مدیریت فکری انسانها بیش از هر زمان دیگری از ارزش برخوردار شده است. در این دنیای در حال تحول، کامیابی از آن جوامع و سازمانهایی است که بین منابع کمیاب و قابلیتهای مدیریتی و کارآفرینی منابع انسانی خود رابطه معناداری برقرار سازند. به عبارتی دیگر جامعه و سازمانهایی می توانند در مسیر توسعه، حرکت رو به جلو و با شتابی داشته باشند که با ایجاد بسترهای لازم، منابع انسانی خود را به دانش و مهارت کارآفرینی مولد تجهیز کنند تا آنها با بهره گرفتن از این توانمندی ارزشمند، سایر منابع جامعه و سازمان را به سوی ایجاد ارزش و حصول رشد و توسعه، مدیریت و هدایت کنند. کارآفرینی قابلیتی است که میتواند نظامهای امروزی را در این برهه ی حساس نجات داده و بقای آن را تضمین کند. اهمیت کارآفرینان به خاطر ارزشی است که توسط آنها ایجاد میشود، این ارزش ممکن است کشف دانشی جدید، ایجاد تکنولوژی جدید، بهبود تولیدات و یا خدمات موجود، یافتن راه های گوناگون برای تولید کالا یا خدمات، صرف منابع کمتر و … باشد. در واقع پیدا کردن راه های جدید ارضای نیازهای مشتریان و ایجاد نگرشی جدید نسبت به تولیدات و خدمات موجود، از مهمترین کارهای کارآفرینان محسوب می شود.
۲-۲-۱سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی
موضوع کارآفرینی در طول زمان همراه با تحول شیوه های تولید و ارزشهای اجتماعی دچار دگرگونی فراوان شده است. بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه می تواند تا حد زیادی در راستای توسعه ی نظریه ی کارآفرینی و شناخت جوانب مجهول آن، امری مفید باشد (احمدپور،۱۳۸۱،۱۸).
دوره ی اول
اولین تعاریف از کارآفرینی در این دوره یعنی قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی، با ویژگی وجود صاحبان پروژه های بزرگ ارائه شده است. این دوره همزمان با دوره ی قدرتمندی مالکین و حکومت های فئودالی در اروپا است. در این دوره، اعتقاد بر این بود که کارآفرین کسی است که مسؤلیت اجرای پروژه های بزرگ را برعهده می گیرد و البته در این راه مخاطرهای را نمی پذیرد، زیرا عموما منابع توسط حکومتهای محلی تأمین میشود و او صرفا مدیریت می کند. نمونه ی بارز کارآفرینی در این دوره، معماران مسؤل ساخت کلیسا، قلعه ها و تأسیسات نظامی هستند.
دوره دوم
طی این دوره یعنی قرن هفدهم میلادی و همزمان با شروع انقلاب صنعتی، بعد جدیدی به نام مخاطره یا همان ریسک به کارآفرینی اضافه شد. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرین را اینگونه تعریف میکند: کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت مشخص میخرد، روی آن کارآفرینی انجام می دهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده می فروشد. از این رو وی ریسک پذیر است. کارآفرینان در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی بوده اند.
دوره سوم
این دوره یعنی قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی و اوایل قرن بیستم، با ویژگی تمایز کارآفرینان از دیگر فناوری جدید شناخته می شود.وی سرمایه ی مورد نیاز فعالیتهای خود را از طریق اخذ وام از سرمایه گذاران خصوصی تأمین می کرد. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیر کسب وکار نیز تفاوت گذارده می شود. یعنی کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت می کند تفاوت دارد.
دوره چهارم
در این دوره یعنی دهه های میانی قرن بیستم، مفهوم نوآوری به یک جزء اصلی تعریف کارآفرین تبدیل می شود. از جمله تعاریف کارآفرینی ارائه شده در این دوره، میتوان موارد زیر را نام برد. کارآفرین فردی نوآور و توسعه دهنده ی فناوری به کار گرفته نشده است. کارآفرینان کسب وکار جدید را شروع می کنند درحالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی در محصولات موجود می دهند. مفهوم نوآوری میتواند شامل همه چیز از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات، تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب وکارهای موجود و بقاء آنها است.
دوره پنجم
در این دوره یعنی دوران معاصر (از ۱۹۸۰ تا کنون) با ویژگی رویکرد چندجانبه، همزمان با موج جدید ایجاد کسب وکارهای کوچک، رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریع کننده ی این سازوکار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار می گرفت ولی در این دوره، توجه جامعه شناسان و روانشناسان و به خصوص مدیران نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگیهای کارآفرینان، علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است. جدول ۲-۱-۱ فرایند توسعه مفهوم کارآفرینی را در دوره های مختلف نشان می دهد.
جدول ۲-۱ فرایند توسعه ی کارآفرینی در دوره های مختلف (فیض بخش و نقی یاری،۱۳۸۵،۶).
ردیف | سال-دوره | نام نویسنده | تعریف کارآفرین و کارآفرینی |
۱ |