والقَهرُ لا یُعدلُ بالصَّاحِبِ
و مَن یکُن مثلَ عَلیٍّ و قد
رُدَّت له الشَّمسُ مِنَ المَغرِبِ
(طبری:۱۳۸۲ه ق،۲۳۴)
پس می بینیم که حسان بن ثابت البته در زمان حیات رسول اکرم(ص) آن زمان که سخنان و سفارش های پیامبر در حق علی،هنوز در گوش جامعه اسلامی و در گوش او طنین انداز بود و تصویر شجاعت و جوانمردی های علی(ع) در بدر،احد،خندق،و تصویر فداکاری او در لیلهالمبیت از مقابل چشمان مسلمانان محو نشده بود و حادثه ی غدیر تحریف نشده بود بارها و بارها زبان به مدح و ستایش علی باز کرد و آنچه را که خود با چشمانش از علی دیده بود و یا گوش هایش شنیده بود به شعر در آورد اشعاری که گوشه ای از فضایل بیکران علی(ع) را برای همگان بیان می کند.پس چرا این اشعار در دیوان حسان موجود نیست چرا در دیوان حسان حتی یک قصیده درباره ی علی(ع) نیست در ذیل دلایلی بر وجود مدائح علوی در دیوان حسان ارائه می شود:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱- مدح حسان در زمان پیامبر اکرم منحصر و محصور است به مدح شخص گرامی حضرت رسول(ص) و بزرگان صحابه،کسانی که در دفاع از اسلام و رسول عالی رتبه اش آزمون نیکو دادند.چطور می شود که در مدح و ستایش ابوبکر و عمر و عثمان و حمزه و زبیر در دیوان حسان اشعاری می بینیم ولی در مورد اولین مومن و بزرگترین صحابی اشعاری نمی یابیم.چگونه است که به وقایعی مثل نبرد خندق وفتح خیبرمی پردازد اما از قهرمان و فاتح آن سخن نمی گوید.به عبارت دیگر برادر و داماد رسول الله چه جایگاه و مرتبتی در نزد آن حضرت داشته که در مدح و ستایش خلفا اشعاری در دیوان هست ولی در زمینه برادر و داماد رسول خدا سکوت حکم فرماست اگر به بلای در راه دین باشد که او نیز بلا دیده و اگر به قرابت و نزدیکی باشد که آن هم برقرار بود.
۲- بنا بر موقعیت حسان و بازتاب شعر وی در امت اسلامی،شعر حسان آیینه حوادث و رویدادهای آن عصر و زمان بود پس چرا و چگونه در مورد امر مهمی چون غدیر خم که از مسلمات تاریخی است و علامه امینی پیرامون آن کتاب وزین الغدیر را نوشته و وجود چنین رخدادی را از طرف علمای شیعه و سنی به اثبات رسانده اشعاری از او نمی بینیم.با توجه به این که این واقعه در حجه الوداع رخ داده و رسول اکرم(ص) اندک زمانی بعد آن رحلت فرمود و بعید به نظر می رسد که شاعر رسول الله در آن صحرای سوزان و آن مراسم سرنوشت ساز در میان جمع عظیم حجاج بیت الحرام نبوده باشد در حالی که حسان به گواهی تاریخ تا زمان حکومت معاویه حیات داشت لذا به گمان قوی همراه آن حضرت بوده است و با عنایت به این که در مواردی همچون هیئت بنی تمیم که قبلاً مطرح شد رسول اکرم(ص) از حسان خواستند تا اشعاری بسراید و او فی البداهه ابیاتی انشاد نمود دیگر جای شک و تردید نیست که عقلاً و منطقاً حسان اشعاری در مورد غدیر خم داشته است و از طرف دیگر اگر آنجا هم نبود باز هم باید اشعاری پیرامون غدیر خم داشته باشد.
۳- دلیل دیگر بر وجود اشعاری پیرامون غدیر خم روایتی است که در شرح دیوان حسان بن ثابت آورده اند که چکیده آن چنین است:
عده ای بدگویی ابوبکر را نمودند پیامبر اکرم بر فراز منبر رفت و حمد خدای گفت و سخنانی فرمود و سپس رو به حسان کرد و فرمود:«هاتَ ما قلتُ فیَّ وفی ابوبکر»حسان نیز گفت:گفتم ای رسول خدا:
«إذا تَذکَّرتَ شَجواً مِن اخی ثقهٍ فاذکُر أخاک أبابکرٍ بِما فَعَلا»
با فرض این که این روایت صحیح باشد چگونه است پیامبر اکرم درباره موضوعی اینچنینی از حسان می خواهد اشعاری بسراید ولی درباره ی روز مهمی چون غدیر خم فرمایشی ندارد!!
۴- حسان بیشتر به دلایل شخصی و خصوصیات ذاتی و پرورشی از جمله مال دوستی و راحت طلبی از امام کناره گرفت اما از زمانی که مسلمان شده بود شعرش را در خدمت اسلام قرار داده بود و شعرش وسیله ی ضبط و ثبت حوادثی بود که در عهد پیامبر واقع شد،فداکاری و دلاوری امام نیز در این دوره بر هیچ کس پوشیده نیست،از طرف دیگر مقام و منزلت علی نزد پیامبر و میزان محبت پیامبر به وی آشکارتر از آن است که نیاز به اشاره داشته باشد در این دوره حسان شاعر پیامبر بود و آن حضرت نیز او را مورد توجه و عنایت خود قرار می داد موضع وی در برابر امام هر چه که باشد مانع از آن نیست که در زمان حیات رسول خدا در مدح علی(ع) قصائد و ابیاتی بسراید اگر از لحاظ قلبی مخالف بود حداقل عقل حکم می کند که برای جلب پیامبر از امام یاد کرده باشد.
۵- دلیل دیگر بر مسأله تحریف اشعار حسان عملکرد امویان و عباسیان بوده که تا سالیان متمادی ذکر و یاد حضرت علی(ع) را ممنوع کردند.در جایی که به فرمان معاویه و جانشینان سیاسی اش اخبار و آثار اسلامی دستکاری و تحریف می شد تا فضایل امیر مومنان(ع) و حقیقت حال آن حضرت حتی المقدور پنهان بماند و محو و فراموش شود پس بعید و دور از انتظار نیست که ابیات مدحیه شاعران نیز از جمله حسان مورد جعل و تحریف قرار بگیرد.شوقی ضیف معتقد است که«بسیاری از اشعاری که با غلظت وشدت درباره قتل عثمان(از طرف حسان بن ثابت)سروده شده وضع امویان است تا به مردم بگویند که مقام شاعر رسول الله در صف آن ها قرار گرفته و به آن ها پیوسته است و تا ننگ و عار شعرهایی که حسان در هجو خانواده آنها هنگامی که ابوسفیان و دیگررؤوسا سربازانشان را بر علیه رسول(ص) رهبری می کردند از دامن خود بشویند.»
(شوقی ضیف:۱۴۲۶ه ق،۲/۸۱)
۴-۳ بررسی مضامین غدیریه ی حسان بن ثابت
۱- یُنادیهم یَومَ الغدیرِ نَبیّهُم بِخُمٍّ و أَسمَعُ بالنبیِّ مُنادیانکات صرفی:یُنادی:فعل مضارع از ثلاثی مزید باب مفاعله از«ندو» که فعلی دو وجهی است یعنی درجایی به صورت متعدی ودرجای دیگربه صورت لازم به کار میرود(کسی را)صدا کردن،فرا خواندن.الغدیر:ال آن عهدیه حضوری است.
اقسام ال:الف ولام بر دو قسم است:اسمیه وحرفیه.
ال اسمیه همان ال موصوله است که بر سر اسم مشتق در می آیدمثل الضارب و المضروب.
ال حرفیه بر دو قسم است:حرف تعریف وحرف زائد.
ال تعریف بر اسم وارد میشود و آن را معرفه میسازد مانند:الرجل والاخبار.ال تعریف خودبر دو نوع است:جنسیه وعهدیه.
ال جنسیه بر سه نوع است:استغراق حقیقی ،استغراق مجازی وماهیت.
ال استغراق آنست که تمام افراد معرف خود را شامل می شودمانند:«إنّ الإنسانَ لَفی خُسرٍ.»
ال استغراق حقیقی آنست که کلمه کل را حقیقتابتوان به جای آن قرار دادمانند:«خُلِقَ الإنسانُ ضَعیفاً »یعنی کل انسان.
ال استغراق مجازی آنست که بتوان مجازا به جای آن کل قرار دادمانند:«أنت الرجل» که به معنی «أنت الکاملُ فی الرّجولیه» است ومجازا میتوان گفت« أنت کلّ رجل»
ال ماهیت بر تعریف حقیقت وماهیت دلالت میکند بدون اینکه توجهی به فرد یا افراد داشته باشدمانند:«وَ جَعلنا منَ الماءِ کلّ شیءٍ حیٍ.»
ال عهدیه نیز بر سه قسم است:
ال عهدی ذکری در موردی است که اسمی ابتدا بدون ال ذکرشده وبعدهمان اسم با ال ذکرشود وال اشاره به اسم مذکور باشدمثلا:«إ شتریتُ کتاباً ثمّ بعتُ الکتابَ.»
ال عهدی ذهنی در صورتی است که امری یا شخصی در ذهن متکلم ومخاطب معهود باشد وبوسیله ال تجدید شود مثل:«جاء الامیر» درباره امیری که بین متکلم ومخاطب آشنا باشد.
ال عهدی حضوری که غالبا بعد از اسم اشاره یا اذا فجاییه ویا ندا و همچنین در زمان حاضربکار برودمانند:«الیوم أکملتُ لکم دینَکم.»
ال زائده و این نیز بر دو نوع است:زائده لازمه و زائده غیر لازمه.
ال زائده لازم مانند الف و لامی که بر موصولات داخل میشود مانند:الّذی.
زائده غیر لازم که بر سر أعلام منقول بعد از نقل داخل شده باشد مانند:الحارث والعین.
با این توضیحات در اینجا ال الغدیر ال عهدیه حضوری است که هم بین گوینده ومخاطب آشناست و هم اینکه در زمان حاضر گفته شده است.
خُمّ:در اصل به معنای قفس مرغ است اما در این جا منظور همان غدیر خم معروف است نام برکه ای در نزدیکی جحفه.
با بخمّ حرف جر و عامل است که در معنی «فی» بکار رفته است.
بین علما نحو اختلاف است که آیا حروف جر که معانی متعدّد دارد و در معانی یکدیگر بکار می رود آیا از طریق اشتراک لفظی است یعنی به عنوان مثال«فی» برای معانی متعدّدی وضع شده یا اینکه به شیوه حقیقت ومجاز است.
مثلا دربارۀ آیه «ولأصلّبنّکم فی جُذوع النّخل» بصری ها معتقدند که«فی» در آیه درمعنای موضوع له خود که همان ظرفیت است بکار رفته است ومصلوب را همچون کسیکه در شاخه درخت جای گرفته قرار داد اما کوفیها «فی» را در آیه به معنای «عَلی» گرفته اند.
کوفیهابرخلاف بصریها معتقدند که یک حرف برای معانی متعدد جدا جدا وضع شده واستعمال لفظ در آن معانی از باب مجاز نیست جز اینکه هر حرفی از حروف جاره در یک معنی بیشتر از سایر معانی بکار رفته استطوریکه در آغاز وقطع نظراز قرائن و موارد خاص از آن حرف همان معنی شایع متبادر به ذهن میشود مثلا از «مِن» ابتدا و از «فی» ظرفیت واز« علی» إستعلاء.
بامفرده از حروف جاره وبه پانزده معنی آمده است مثل سببیت مانند:«قُتِل کُلَیبٌ بالنّاقه.»یکی دیگر از آن موارد،ظرفیت زمانی و مکانی است مانند:«ما بِالبُکاء الکثیرِ بالأطلال.»
بنابر این توضیحات با در بخُمّ به معنی ظرفیت مکانی بکار رفته است.
أسمعُ:فعل مضارع است و از آنجا که بر وزن أفعلُ است نه أفعلَ واز لحاظ معنایی نیز در کل جمله معنای «شنیدم» درست است ونه «شنواتر» فرضیه أفعل تفضیل بودن رد می شود.
منادیا:در آخرهمه ی ابیات این شعر الف را در پایان کلمات قافیه می بینیم که آن الف اطلاق است.
الف اطلاق که به آن الف صله نیز میگویند الفی است که به فتحه قافیه وصل میشود مانند:«بانَت سُعادُ و أمسی حبلُها إنقطعا»که در اصل«إنقطع» بوده و فتحه بنا بر ضرورت شعری بصورت الف در آمده است.الف منادیا اینگونه است.
اعراب:ینادیهم:ینادی فعل مضارع متعدی و هم مفعول به و محلاً منصوب است،یوم:ظرف زمان،مفعول فیه و منصوب لفظاً،الغدیر:ال عهدیه حضوری
غدیر:مجرور بنا بر اضافه،نَبیُّهم:نبی:فاعل برای فعل نیادی از نوع اسم ظاهر و لفظاً مرفوع،هم:محلاً مجرور بنابر اضافه،بخُمٍّ: ب:حروف جر و عامل،خُمٍّ:لفظاً مجرور با حرف جر، و: واو عطف و غیر عامل،أسمعُ:فعل مضارع و متعدی،فاعلش ضمیر مستتر أنا،بالنبیِّ:ب:حرف جر و عامل،ال:ال عهدیه حضوری.