۲)- مالکیت نخستین و شاید مهمترین محور این است که اعضای اجتماع باید مالک موفقیت یا شکست خود در حل مسائل جمعی پیش روی خودشان باشند برای آن که اعضای اجتماع مالک ثمرات موفقیت تلاش خود باشند لازم است که همگی مالک دارایی هایی باشند که با آن کار می کنند یا ارزش آن دارایی از کاری که جامعه انجام می دهد تأثیر می پذیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳)- شرایط حقوقی و دولتی اجتماعاتی که خوب کار می کنند نیازمند محیط مساعد حقوقی و دولتی اند این واقعیت که دخالت دولت در مواردی ، ظرفیت های حاکمیت اجتماع را نابود کرده است باعث توجیه عدم دخالت دولت نمی شود .بدین ترتیب تعاملات محلی و رو در رو در اجتماع ،جایگزینی برای دخالت مؤثر دولت نیست بلکه مکمل آن است .بنابراین هم شرایط حقوقی و هم شرایط دولتی ای که مکمل توانایی های خاص اجتماعات در اعمال حاکمیت هستند توزیع حقوق مالکیت که باعث می شود اعضای اجتماعات تبدیل به کسانی شوند که از عضویت در آن نفعی ببرند کلید سیاست ترغیب حل مسائل به روش اجتماعات است .در سناریوی کلی حل مشکل به روش حاکمیت اجتماعی ،یک عنصرثابت نیز وجود دارد : دفاع فعالانه از اخلاق متعارف لیبرالی در برخورد برابر و تقویت سیاست های ضد تبعیضی که جنبهْ متعارف دارد .اگر اجتماعات بتوانند با کارایی اعمال حاکمیت کنند بی آن رفتا ر نفرت انگیز نادیده گرفتن دیگران را از خود نشان دهند ;مثال های بسیاری از کارکرد خوب اجتماعات وجود دارد که نفاق طلبی و تفرقه افکنی های زشت محلی را به نمایش نمی گذارند.
راه دیگر برای تقویت اجتماعات ،سیاست هایی که هدفشان توزیع برابرتر در آمد است به بهبود حاکمیت اجتماع منجر خواهد شد .اما در مناطقی که به لحاظ نژادی و قومی متنوع ترند ،میزان مشارکت به طور معنی دار کم تر است .(تاجبخش ، ۳۶۶:۱۳۸۵)
۴)- آیندهْ حاکمیت اجتماعات در اقتصادی که بیش از پیش مبتنی بر کیفیت است و نه کمیت ،برتری های حاکمیت اجتماعی ، احتمالاً از طریق اتکاء بیشتر بر انواع نظارت های چندجانبه و پایین آوردن ریسک ظاهر می شود اما تقسیمات سلسله مراتبی و نابرابری اقتصادی در میان اعضای اجتماع می تواند به ظرفیت های اجتماعات برای حل مشکلات آسیب رساند و آن را با مشکل روبرو کند بسیاری از ناظران معتقدند که نابرابری محدود بین مدیران و کارگران در بنگاه های ژاپنی عامل اصلی توفیق شرکت های ژاپنی است .اگر نابرابری های طبقاتی و منزلتی محدودتر شود اعضای اجتماعات با احتمال بیشتر با یکدیگر همکاری خواهند نمود ساختارهای مخدوش امتیاز دهی و پاداش مادی ،توان حاکمیت اجتماعی را در تسهیل روابط کیفی که سنگ بنای اقتصاد مدرن است ،محدود می کند .( تاجبخش ، ۳۶۶:۱۳۸۵).
۲-۱-۱۶- ایجاد سرمایه اجتماعی در سازمان امروزه سرمایه اجتماعی به عنوان یک شایستگی برای سازمانها امری ضروری محسوب می شود تغییرات فراگیر ،نیازهای رو به رشد برای اطلاعات و آموزش ،نیازهای ضروری را برای نوآوری و خلاقیت ،پیشرفت مداوم ،تغییر به سوی طراحی سازمانی مسطح و منعطف و ارتباط تنگاتنگ بین سازمان و شبکه های مشتریان ،تأمین کنندگان و رقبا ایجاب می نماید که رهبران سازمانها ،سرمایه اجتماعی را به عنوان یک شایستگی مشخص سازمانی ایجاد کنند.
پرفسور جفری پفر[۴۶] از دانشکده بازرگانی دانشگاه استانفورد نتیجه گیری می کند که بیشتر رهبران “در مکانی اشتباه به دنبال موفقیت هستند” فرهنگ و توانایی های سازمان شما که از روش ،مدیریت افراد ، توسط شما حاصل می شود ،از منابع واقعی نهفته در اهرم رقابت هستند که نادیده گرفته خواهند شد این منبع از موفقیتها ،بسیار مهمتر از آنهایی است که عموماً ذکر می شود ،زیرا پیروی ودرک توانایی و سیستم های مدیریت ،بسیار مشکلتر از تقلید استراتژی ،فنآوری یا حتی حضور جهانی است . و چگونگی قرار گرفتن مدیران در مکانی مناسب با ساختن شبکه های فردی و شغلی در میان افرادی که هدایت می کند بستگی دارد نقش رهبری این است که به عنوان معمار سرمایه اجتماعی ،و با کمک به دیگران برای ساخت سرمایه اجتماعی شان به گونه ای شبکه ها را طراحی کند که در آینده به موفقیت منتهی شود و کمک به دیگران برای این امربدون سعی در وادار کردن دیگران ،باید تلاش های آنها را برای انجام این کار تسهیل نمود سرمایه اجتماعی جوهره ای از علاقهْ خالصانه به دیگران و روابط صادقانه در خود دارد و به این منظور باید شرایط مناسب را برای ارتباطاتی که موجب تسریع پیشرفت سرمایه اجتماعی شود ،پدید آورد.( بیکر، ۲۲۰:۱۳۸۲)
مدیران با معماری اجتماعی (نزدیکی فیزیکی) روابط دوستانه را معین می کنند و روابط دوستانه مشخص می کند که چگونه اطلاعات تقسیم می شود .
نزدیکی شبکه ها عملکرد مشابه و اطلاعات مشترک |
ارزش ها و نگرش های مشابه شبکه ها فعالیت های مشترک
وقتی که سازمان به هدف می رسد نتیجه چه موفقیت باشد یا چه شکست ،افراد دانش خود را در میان گروه ها منتشر کرده اند یا به عبارتی در سازمان مفهوم یادگیرنده نهادینه شده است .
مدیر با ایجاد یک سیستم انگیزاننده بر مبنای پاداش های جمعی ،ایجاد و استفاده از سرمایه اجتماعی را تشویق می کنند درحالی که پاداش های فردی ،مانعی برای سرمایه اجتماعی محسوب می شود سیستم انگیزانندهْ نامناسب می تواند بزرگترین مانع برای ساخت اجتماعی باشد. (بیکر ، ۲۲۷: ۱۳۸۲)
یک سازمان یک ساختار موقعیت ساز است که به افراد اجازه می دهد وآنها را تشویق نموده و به روابط خاصی نیاز دارد و همچنین یک ساختار محدود کننده است زیرا از برخی فعالیت ها ممانعت می نماید کارهایی را ممنوع می سازد و مانع برخی از روابط می شود .هر سازمانی فعالیت های مشترکی را برنامه ریزی می کند که در یک محیط سه بعدی عمودی ،افقی ،عمقی می باشند واحدهای عمودی ،سطوح قدرت و مسئولیت را تعریف می کنند و تقسیمات عمقی ،مکان های مشترک فعالیت ها را نشان می دهند در مجموع این مشخصه ها ماهیت شبکه های اجتماعی را در یک سازمان مشخص می کنند .جامعه شناس اسکات فلد مشاهده نمود ،افرادی که فعالیت های آنان حول یک محور خاص متمرکز است عاقبت به یکدیگر متصل شده و یک خوشه را تشکیل می دهند این خوشه ها باعث پدید آمدن دنیای بزرگ یک سازمان می شوند اگر مدیر به فکر اثر طبیعی تمرکز طرح سازمانی نباشد وقت ، توجه و ارتباطات او به دایره توجهات دسته ای از فعالیتهای سازمان یافته کشیده می شود و شبکه های او کوچک و بسته می شود مثلاً مدیری که تمام روابط او با واحد مالی سازمان محدود است و هیچ کس را از خارج نمی شناسد و به قطع خارج از شرکت نیز با کسی آشنا نیست ممکن است کارش را از دست بدهد چون هیچ شبکه ای ندارد. (بیکر،۱۴۱:۱۳۸۲)
اگر بافت سازمانی یک دانشگاه را در نظر بگیریم در محیط دانشگاهی ،پلهای ارتباطی بین دسته ها ی دانشجویی توسط باشگاهها ،انجمنها و شکل های دانشجویی ، ورزش و غیره ایجاد می شود.
یا در شرکت های چند بخشی ،مدیران کارآفرین ،محورهایی هستند که سطوح ،بخشها ،عملکردها ،و مکانها را به یکدیگر متصل می سازند مهم نیست که شما در چه محیط سازمانی قرار دارید ،هدف یکی است ;تبدیل به یک محوریت که روش های کم و بیش پر قدرتی برای انجام آن وجود دارد همانند هر دنیای بزرگ ،محوریت ها (روابط اجتماعی) برای کوچکتر کردن آن ،میان برهایی را در اختیار ما قرار می دهند.(بیکر،۱۴۲:۱۳۸۲)
افرادی که صلاحیت احراز نقشهای دوگانه یا چندگانه را در سازمان دارند در اطراف مرزهای محیط سازمان پیوندهایی را به وجود می آورند جایی که یک فرد واحد بین واحد تولید و واحد مهندسی ، پل ارتباطی به وجود می آورد و به هماهنگی فعالیت های آنان کمک می کند و نقش میانجی را در بین آن دو واحد ایفا می نماید و شبکه های کارآفرین خلق می نماید مثلاً مدیری که علاوه بر نقش مدیریتی نقش طراحی سخت افزارو نرم افزار شرکت را نیز بر عهده دارد نقش او ایجاب می کند که با مدیریت تولید ،توسعهْ نرم افزاری ،و بخش تولید ارتباط داشته باشد .اوهمچنین با ارتباط با پیمان کاران تولید که با شرکت همکاری می کنند ،با خارج از شرکت نیز ارتباط دارد با توجه به نقش مدیریتی او در یک شرکت متوسط ،او با قسمتهای یگر سازمان مانند فروش ،بازار یابی ،حسابداری ، خرید ،اختراع ،منابع انسانی و خدمات ارتباط مؤثر دارد و چنین وضعیتی به شخص امکان می دهد تا کل ساختار سازمان را پوشش دهد .نقشهای دوگانه ،شبکه سازهای طبیعی هستند .امروزه نقش های دوگانه در سازمان ها به وفور یافت می شود مانند همکاران رئیس در کمیته ها ،رهبران تیمهای چندگانه ،مدیر منابع انسانی منطقه ای و …(بیکر، ۱۴۷:۱۳۸۲)
چرخش مشاغل این فرصت را در اختیار مدیران قرار می دهد که شبکه ای از همکاران خویش بسازند که قسمتهای مختلف سازمان را در بر گیرد .ژاپنی ها برنامه چرخش مشاغل را برای مدیران و مدیران اجرایی سازمانها به خوبی اجرا می کنند و آنان را در موقعیت های مختلف شغلی قرار می دهند ایجاد سرمایه انسانی ،یکی از اهداف بزرگ برنامه های چرخش شغلی است و ساختن سرمایه اجتماعی هدف دیگر.
و پیوستن به کمیته ها ،نیروهای کاری و تیم های چند وظیفه ای به طور طبیعی شبکه های کارآفرین یا سرمایه اجتماعی پدید می آورد زیرا با توجه به نوع طراحی آنها ،افراد با تنوعی از عملکردها و از ،بخش ها و سطوح مختلف در آنها عضو هستند وآنها ابزارهای محوریت (شبکه ها) می باشند و با فعالیت در این کمیته ها و ملاقات با افرادی که از سراسر سازمان می باشند ،شبکه ها متنوع خواهند شد .ماهیت این کمیته های چند وظیفه ای ممکن است کسالت بار و اتلاف وقت باشد ولی همواره فرصت های بیشماری که برای ایجاد شبکه در چنین گروه هایی وجود دارد باید مد نظر قرار داد و انجام وظیفه و کمک به دیگران باید علاوه بر دستیابی به اهداف شبکه سازی مدنظر باشد یا به عبارتی کمک کردن و شبکه سازی باید با هم در نظر گرفته شود.(بیکر،۱۴۸:۱۳۸۲)
سازمان هایی که برای فعالیت های جهانی داوطلب می شوند مانند مأموریت های خارجی کوتاه مدت و بلند مدت ،کار کردن برای یک شرکت خارجی مستقر در کشور خود فعالیت در تیمهای چند ملیتی و مذاکره با نمایندگان از شرکت های خارجی هدف از این فعالیت ها بسط دادن دانش فرهنگی و تجاری که باعث ایجاد سرمایه انسانی سازمان می شود و شبکه های سازمان را نیز جهانی می نماید و یا به عبارتی شبکه های کار آفرین و با جهانی کردن شبکه های کارآفرین مدیر در رأس این جریان قرار می گیرد و قابلیت های خود را برای کمک به سازمان ،همکاران و مشتریان ارتقاء می دهد.
و قرار دادن فرصت های آموزشی در اختیار کارکنان باعث ایجاد سرمایه انسانی و سرمایه های اجتماعی به طور همزمان می شود مانند کارگاه های آموزشی کوتاه مدت تا برنامه های بلند مدت .برنامه های آموزشی در درون شرکت ،برای ملاقات و تعامل با همتایان از گوشه و کنار شرکت ، فرصت های مناسبی را در اختیار مدیر خواهد گذاشت کسانی که در شرایطی غیر از این هیچ گاه یکدیگر را ملاقات نمی کردند این برنامه ها مدیران را قادر می سازد ارتباطاتی پدید آورند که تا به تنوع شبکه های خویش در خارج از شرکت بیافزایند و معمولاً ترکیبی از برنامه های خارجی و داخلی ، مطلوب تر از یکی از آنها ست و باعث ایجاد شبکه های کار آفرین با اعضایی برونگرا خواهد شد.
یک سازمان نمونه باید در شبکه ای برونگرا با مشتریان ،تأمین کنندگان ،سرمایه گذاران ،مشارکت های خاص ،ائتلاف های استراتژیک وغیره درگیر باشد و با ایجاد ارتباط بین دسته ها ی مختلف و جدا از هم سازمان ،در شبکه خارجی ائتلافی شرکت ،به یک سازمان کارآفرین تبدیل شود. (بیکر ، ۱۳۸۲ : ۱۴۹-۱۵۱)
ریچارد فلوریدا[۴۷] و رابرت کاشینگ در تحقیق خود به این نتیجه رسیده اند که روابط اجتماعی قوی می تواند باعث رشد،نوعی همسانی شود که نوآوری را کاهش می دهد .از این رو مناطقی که از سطوح سرمایه اجتماعی کمی برخورداند ،رشد و نوآوری بالاتری دارند .به طور فزاینده ای افراد خلاق از زندگی در مناطقی با سرمایه اجتماعی بالا دوری می جویند .
در مقابل به سمت محیط ها، شهرها،و دانشکده ها و سازمان هایی روی می آورند که در آنها سرمایه اجتماعی پایین است تا بتوانند با سرعت با این جوامع هماهنگ شوند و در هر زمینه عقایدشان را در تجارت و هنر حفظ کنند. طبق نظریه پیوندهای ضعیف ،هرچه شدت و استحکام روابط میان اعضای یک شبکه بیشتر باشد ،ارزش سرمایه اجتماعی کمتر است و بالعکس هر چه شدت و استحکام این روابط ضعیف تر باشد ،نشان دهنده سرمایه اجتماعی بیشتر است.(رحمانپور،۱۳۸۳: ۱-۱۵)
سرمایه اجتماعی ایجاد شده از جمله روابط و پیوندها،هنجارها و اعتماد در یک محیط خاص،اغلب می تواند از یک محیط اجتماعی به محیِط اجتماعی دیگری ،انتقال داده شود و به این ترتیب بر الگوهای تبادل اجتماعی تأثیر گذارد.سازمان های اجتماعی مناسب می توانند ِیک شبکه بالقوه دسترسی به افراد و منابع شان از جمله اطلاعات و دانش را فراهم کنند و از طریق ابعاد شناختی و رابطه ای سرمایه اجتماعی ،ممکن است انگیِزش و قابلیت را برای تبادل تضمین کنند(مشبکی،۱۳۸۳: ۲-۲۸)
۲-۱-۱۷- سازمان های دولتی و سرمایه اجتماعی سرمایه اجتماعی در یک جامعه به شدت متأثر از عملکرد دستگاه های دولتی است مهمترین عوامل عملکردی دستگاه های دولتی که می توانند برسرمایه اجتماعی اثربگذارند عبارتندازمشارکت جویی ،احساس مسئولیت اجتماعی ،خصوصی سازی ،ساختارهای منعطف وغیردیوانسالارانه ،تعقل جوهری در ارائهْ خدمات ،اطلاع رسانی شفاف،قابلیت پاسخ گویی ،رفتار عادلانه با کارکنان ،پای بندی به ایدئولوژی مردم سالاری ،آموزش و توانمندسازی کارکنان ،پای بندی به منشور اخلاقیات.
بررسی عوامل عملکردی یازده گانه سازمان های دولتی نشان می دهدکه عملکرد سازمان های دولتی در زمینهْ فعالیت مشارکت جویانه ،مسئولیت اجتماعی،پای بندی به ایدئولوژی مردم سالارانه ،پای بندی به منشور اخلاقیات ،توجه به آموزش و توانمندسازی کارکنان ،کمتر از سطح متوسط است و در زمینه ساختارهای منعطف و غیر دیوانسالارانه ،تعقل جوهری در ارائه خدمات ،اطلاع رسانی دقیق و شفاف به کارکنان ،قابلیت پاسخگویی و رفتار عادلانه با مردم تقریباً در سطح متوسط ،فقط در زمینه خصوصی سازی بیشتر از سطح متوسط بوده است . شرایط کنونی و با توجه به گستردگی و پیچیدگی فعالیت های کنونی و با توجه به گستردگی و پیچیدگی فعالیت های دولت ،جز از طریق مشارکت و هم اندیشی با شهروندان در یک ساختار مشارکتی راه دیگری برای ادامهْ حیات مدیریت دولتی وجود ندارد.
آموزش و توانمندسازی ،فرایند طرح ریزی شده ای است که شهروندان ،مشارکت خود را درجوامع مختلف احساس و نتایج حاصل را مشاهده کنند هدف از آموزش و توانمند سازی ایجاد فرصت دسترسی به ساختار اصلی و کسب اطلاعات است شهروندان و مدیران بخش عمومی می باید همانند دو شریک در راه تأسیس نهادهای آزاد منش با مراکز یادگیری همت گمارند با تحصیل دانش ، شهروندان و مدیران می توانند بهتر با یکدیگر کار کنند و از ابتدای کار در اجرای اموری که تعیین و مشخص گردیده اند مشارکت ورزند .یکی از مهمترین فرایندهای موجود در جوامع برای ایجاد سرمایه اجتماعی آموزش است گذر افراد از آموزش های عمومی در تمامی سطوح و نیز آموزش های دانشگاهی ،نقش اصلی را در ایجاد سرمایه اجتماعی باز می کنند .مؤلفه های فرهنگی در سطح جامعه به شدت متأثر از عملکرد نظام های آموزشی و تربیتی هستند .در سطح سازمانی نیزمؤلفه های فرهنگی در سطح جامعه به شدت متأثر از عملکرد نظام های آموزشی و تربیتی هستند .در سطح سازمانی نیز دوره های آموزشی کارکنان می توانند بسترمناسبی برای تقویت سرمایه اجتماعی باشد( و شیروانی،۱۳۸۳: ۱-۷)
مؤسسات آموزشی سرمایه اجتماعی را به شکل قواعد و هنجارهای اجتماعی منتقل می سازند پزشکان تنها پزشکی نمی آموزند بلکه سوگند بقراط را نیز فرا می گیرند .یکی از بزرگترین راه های جلوگیری از فساد این است که کیفیت آموزش حرفه ای دیوان سالاران عالی رتبه را افزایش بدهند و روحیهْ گروهی را بین این نخبگان به وجود آورند.(تاجبخش، ۱۹۷:۱۳۸۵)
شاید مهمترین بعد کیفیت در بخش دولتی ،رفتار مناسب و عادلانه با ارباب رجوع آنها باشد .یکی از مسائل که موجب از میان رفتن سرمایه اجتماعی می شود رفتار عادلانه با مردم توسط سازمان های دولتی است .برای ایجاد سرمایه اجتماعی کارگزاران با بخش دولتی باید بر این عارضه غلبه کرده و نوعی رفتار تؤام با عدالت با دیگران برقرار سازند .سازمان های دولتی با سلوک و رفتار عادلانه با مردم قادر خواهند بود تا اعتماد شهروندان را به خود جلب نموده و در نتیجه سرمایهْ اجتماعی ایجاد نمایند .سازمان های دولتی باید به فعالیت هایی دست بزنند که مورد قبول جامعه و منطبق با ارزش های آنها باشد آن دسته از دستگاه های دولتی که بتوانند خود را با این مهم تطبیق دهند در عرصهْ عمل موفق نخواهند بود .و تعهدات خود را نسبت به شهروندان به درستی ایفا نمایند.
بدیهی است که اگر شهروندان از سازمانهای دولتی سلب اعتماد نمایند در یک فضای بی اعتمادی هم سازمان ها و هم شهروندان متضرر شده و خسارت خواهند دید.
دستگاه های دولتی وقتی بخواهند وظایفی را که بهتر است به جامعهْ مدنی سپرده شود در دست گیرند سرمایه اجتماعی را تهی می کنند بنابراین نخستین اصل برنامه ریزی اجتماعی این است که آسیبی به سرمایه اجتماعی وارد نکنند .یعنی بنگاه های دولتی باید مصممانه آن اقدامات و فعالیت هایی را انجام دهند که از عهدهْ آنها بر آیند و در عین حال ،این سازمانها باید وظایفی را به جامعه مدنی بسپارند که نهادهای کوچکتر و کمتر متمرکز می توانند اجرا نمایند .(الوانی و شیروانی،۱۳۸۳: ۱-۷)
اگر دولت در سازماندهی همه چیز دخالت نماید ،مردم به دولت وابسته می شوند و توانایی های خود جوش خود را برای کارکردن با یکدیگر از دست می دهند ،جامعهْ فرانسه در پایان قرون وسطی سرشار از مدنیت بود ،ولی نتیجهْ متمرکز شدن دولت اعتماد افقی در بین افراد به سستی گرایید .همین اتفاق در پی انقلاب بلشویک در اتحاد شوروی سابق رخ داد: حزب کمونیست ،آگاهانه تلاش نمود تا همهْ اشکال به هم پیوستگی افقی مردم را به سود پیوندهای عمودی در بین “حزب – دولت” با فرد متزلزل نماید .این سبب شد که جامعه پس از فرو پاشی ،هم از اعتماد و هم از مدنیت پایدار بی بهره شود.(شارع پور، ۸۲:۱۳۸۵)
سازمانهای دولتی باید در جهت کنش های مثبت با اجرای مستمر و خوب با کارکردهایی آغاز نمایند که دقیقاً متناسب با وظایف آنهاست فقط در این صورت است که می توان به تولید سرمایه اجتماعی در سازمان های دولتی امیدوار بود .
۲-۱-۱۸- سرمایهْ اجتماعی و نقش آن در ایجاد دانش
دانش ماهیتی اجتماعی دارد و این ویژگی بر پیچیدگی مفهوم آن افزوده است و به دلیل ماهیت اجتماعی دانش و آمیخته بودن آن با ارزش ها و باورها و تجارب انسانی ،بسیار انتزاعی است و درک آن مستلزم تعمق در مفهوم و عناصر تشکیل دهندهْ دانش است که عبارتند از :
تجربه دانش با گذشت زمان از راه تجربه کسب شده است از دوره های آموزشی ،مطالعهْ کتاب ها ، آموزش غیر رسمی گسترش می یابد یکی از فواید اصلی تجربه ،ایجاد تصویر تاریخی است و به وسیلهْ این تصویر می توان شرایط و اتفاقات جدید را مشاهده و درک نمود .دانش نقش یا نقوشی آشنا در ذهن به وجود می آورد که با بهره گرفتن از آنها می توان بین آنچه در حال شکل گرفتن است و آنچه قبلاً اتفاق افتاده ارتباط برقرار نمود .
حقیقت زمینی به این معنی که دانش از طریق تجزیه و تحلیل اطلاعات واقعی ایجاد و ارتباط بین متغیرها و در ذهن بشر به وجود می آید و بدون توسل به مفاهیم خیالی و کلی گویی های اثبات نشده به ذخایر دانش بشری افزوده می شود.
پیچیدگی دانش به دلیل ماهیت اجتماعی داشتن ،قدرت برخورد با پیچیدگی ها را را نیز دارد و این ویژگی دانش است که می تواند با بهره گرفتن از روش های پیچیده با پیچیدگی برخورد نماید و ویژگی قضاوت و داوری دانش را می توان به نظام های زنده و طبیعی تشبیه نمود که ضمن تعامل با محیط ، رشد نموده و بهبود می یابد و ارزش ها و باورها زوایای نگرش ما را به وجود می آورند و در واقع حکم می کنند که چه چیزهایی را مشاهده و جذب نماییم و از این فرایند به چیزهایی برسیم .انسان ها دانش های خود را بر اساس باورهای خویش سازماندهی می نمایند.(ابطحی، ۲۵:۱۳۸۵)
بسیاری از صاحب نظران وقتی از دانش صحبت می کنند به دانشی اشاره دارند که در ذهن انسان نهفته است و به راحتی قابل شناسایی و انتقال از فردی به فرد دیگر نیست این نوع دانش در تجارب ، باورها ،ارزش ها ،و فرهنگ یک فرد یا سازمان نهفته است این نوع دانش ،دارای قلمرویی وسیع و بسیار ارزشمند است و دارایی های منحصر به فردی هستند که به ندرت توسط دیگران کپی می شوند و ایجاد کنندهْ مزیت رقابتی برای افراد و سازمان ها هستند.(ابطحی، ۱۹:۱۳۸۵)
مک دموت [۴۸]در مورد ویژگی های دانش می گوید دانش یک پدیدهْ اجتماعی است (رایانه ،فن آوری اطلاعات ایجاد دانش نمی کند ) دانش قبل از این که یک پدیدهْ فنی و تکنولوژی باشد یک پدیدهْ اجتماعی است یعنی انسانها مهمترین عامل شکل گیری و انتقال آن هستند (ابطحی، ۲۷:۱۳۸۵)