- به طور کلی، آسیب پذیری نسبت به اسکیزوفرنی، موضوعی کاملاً فردی است، اما به نظر می رسد که چهار عامل مهم در پدیدآیی آن سهیم باشند؛
۱- عوامل ژنتیکی: اسکیزوفرنیا در بین دوقلوهای یک تخمکی (MZ) به مراتب بیشتر از دوقلوهای دو تخمکی (DZ)، ودر بین خویشاوندان زیستی بیشتر از خویشاوندان غیر زیستی رخ می دهد.
۲- عوامل زیستی: به نظر می رسد که بیماران اسکیزوفرنیک تیپ I به اختلال انتقال دهنده های عصبی به ویژه دوپامین مبتلا باشند و بیماران اسکیزوفرنیک تیپ II به نارسایی مغزی ساختی، از جمله قطعه های پیشانی کوچکتر، بطن های بزرگتر (متسع) و کاهش جریان خون در مغز مبتلا هستند.
۳- ارتباط های معیوب خانواده، طبقه ی اجتماعی- اقتصادی: اسکیزوفرنی، افراد فقیر را بیشتر مبتلا می کند.
۴- عوامل فرهنگی: اسکیزوفرنی در کشورهای توسعه یافته پیش آگهی بدتری دارد (سلیگمن،۱۳۷۹). در کشورهای در حال توسعه، بیماران اسکیزوفرنیک بیماریشان آغاز حاد دارد و سیر بیماری مطلوب تر است (دیویسون ونیل،۲۰۰۰).
۲-۱۶- ساختار مغز در بیماران اسکیزوفرنی
طی بیست سال گذشته شواهد فزاینده ای حاکی از آن است که بیماران اسکیزوفرنی که نشانه های تیپ II را آشکار می سازند(به ویژه هیجان سطحی، فقدان انگیزش و نارسایی گفتار) ممکن است به یک یا چند نابهنجاری در ساختار مغز مبتلا باشند. تا کنون به نظر می رسد که سه نوع نابهنجاری مکان یابی شده اند. نابهنجاری اول مربوط به قطعه ی پیشانی است که معلوم شده برای توجه، انگیزش و برنامه ریزی و سازمان دهی رفتار اهمیت دارند. ممکن است بیماران اسکیزوفرنیک تیپ II قطعه های پیشانی بعلاوه مخ و جمجمه کوچکتری از افراد بهنجار داشته باشند(آندرسون، نصرالله، دان، السون، گروو، ارهارت، کافمن و کروست، ۱۹۸۶). اسکنهای PET و سایر بررسیهای جریان خون در مغز، کاهش کارکرد قابل ملاحظه، به علاوه کاهش سوخت و ساز در مناطق پیشانی مغز بیماران اسکیزوفرنیک را تایید کرده اند(باشزبام، ۱۹۹۰). اختلال در طرز راه رفتن، حالت بدن و حرکات چشم، که علایم عصب شناختی مهمی در اسکیزوفرنی هستند، اغلب از کژکاری قطعه ی پیشانی ناشی می شوند(وین برگر، ۱۹۸۸؛ رابینز، ۱۹۹۰؛ سووینی، ولی، ۱۹۹۰). در واقع، چون نسبت قابل ملاحظه ای از بیماران اسکیزوفرنیک نابهنجاریهایی را در انواع خاصی از حرکات چشم نشان می دهند، این نابهنجاریها شاخص های ژنتیکی اسکیزوفرنی شده اند( کلمنتز، سووینی، هیرت، وهاس، ۱۹۹۰، ایاکونو، موریو، بیسر، فلمینگ، ولین، ۱۹۹۲). دیگر اینکه، کاهش گنجایش حافظه در اسکیزوفرنی مربوط به نابهنجاریهای قطعه ی پیشانی دانسته شده است (گلد، راندولف، کانپتر، گلدبرگ و وینبرگر، ۱۹۹۲).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نوع دوم نابهنجاری به اندازه و تناسب بطن های مغز مربوط می شود. بطن ها حفره هایی در مغز هستند که پر از مایع اند. بطن های بیماران اسکیزوفرنیک بسیار بزرگتر از بطن های افراد بهنجار هستند. به علاوه، بطن های سمت چپ مغز این بیماران از بطن های سمت راست بسیار بزرگتر هستند(لوسونزی و همکاران، ۱۹۸۶). بزرگ شدن بطن حاکی از فرایند تخریب یا پلاسیدگی در بافت مغز است که درباره ی آثار دقیق آن فقط می توان به گمانه زنی پرداخت(براون، گولتر، کورسلیس، کرو، فریت، جاگو، جانستون و مارش، ۱۹۸۶؛ بوگرتس، ۱۹۹۳). اما در مورد اینکه آیا این پلاسیدگی علت یا پیامد اسکیزوفرنی است، هنوز تردید وجود دارد (سودات، کریستیسون، توری، کازانووا و واینبرگ، ۱۹۹۰).
۲-١٧- کارکرد لوب پیشانی
لوب پیشانی یکی از چهار لوب مغزی است که در جلوی شیار مرکزی و بالای شیار طرفی قرار دارد این لوب، بزرگترین لوب مغر به حساب می آید به شکل هرم مثلث القاعده ای است که راس آن در جلو می باشد این قسمت ناحیه نسبتا وسیعی است که حدود ٢٠٪ از قشر مخ را تشکیل می دهد(داود معظمی،١٣٨٢). لوب های پیشانی یعنی ناحیه ای که نحوه عمل کردن مغز را بر اساس اطلاعات خود تعیین می کنند و در مجموع یک مقوله را تشکیل می دهند. بزرگی لوب های پیشانی خصیصه ی عمده ای است که مغز انسان را در مطالعات کالبد شناسی عصبی مقایسه ای از مغز سایر نخستی ها (پریمات ها) متمایز می کند و ویژگی های انحصاری او را موجب می شود. در لوب های پیشانی چهار بخش وجود دارد. سه بخش آن یعنی نوار حرکتی ، ناخیه حرکتی تکمیلی و ناحیه بروکا. بخش چهارم یعنی قدامی ترین بخش های لوب پیشانی، قشر جلوی پیشانی است. این قسمت خود شامل سه ناحیه است که ضایعات هر یک سندرم های جداگانه ای ایجاد می کند: ناحیه حدقه ای - پیشانی ، ناحیه خلفی - جانبی و ناحیه میانی (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷).
معمولاً قطعه پیشانی به عنوان محل استقرار کنشهای ذهنی و مرکز فعالیتهایی که ویژه انسان هستند، به شمار می آید. قسمتی از عملکرد عصب-روانشناختی در این ناحیه از مغز به شیارها و جیروسها(چین ها) مرتبط می شود (حجازی ،١٣٨٧).
۲-١٨- جایروس ها ی لوب پیشانی
-
- جایروس پیشانی بالایی: این جایروس در قسمت بالای لوب پیشانی قرار دارد قسمتی از منطقه حرکتی مکمل نام دارد که حرکات ظریف و هماهنگی عضلات را به عهده دارد.
-
- جایروس پیشانی میانی: در سطح خارجی بین شیارهای پیشانی بالایی و پائینی قرار دارد. قسمتی از جایروس پیشانی میانی مسئول برنامه ریزی حرکات می باشد و حرکات را تند یا کند می کند که آن را منطقه حرکتی ثانویه می گویند.
٣- جایروس پیشانی پائینی: در سطح خارجی بین شیار طرفی و شیار پیشانی پائینی واقع شده است جایروس پیشانی پائینی بوسیله یک شیار عمودی و یک شیار افقی که از شیار طرفی منشعب شده است از جلو به عقب به سه قسمت تقسیم می شود:
قسمت کاسه چشمی: که در پایین شیار افقی قرار دارد.
قسمت مثلثی: در بین شیار افقی و عمودی قرار دارد.
قسمت اپرکولار: در عقب شیار عمودی قرار دارد و مرکز چشایی می باشد. قسمتهای مثلثی مرکز تکلم می باشند و آنها را ناحیه بروکا می نامند.
جایروس جلو مرکزی: در جلو شیار مرکزی قرار دارد. کورتکس آن دارای نورونهای حرکتی اولیه می باشد. حرکت هر قسمتی از بدن به ناحیه خاصی از این جایروس مربوط است.
جایروس پهلوی مرکزی: این جایروس در سطح داخلی نیمکره مغزی و در دو طرف شیار مرکزی قرار دارد و انتهای داخلی جایروسهای جلو، مرکزی و عقب مرکزی را می پوشاند(حجازی ،١٣٨٧).
کنشهای عصب – روانشناختی اساسی در این ناحیه از مغز در نتیجه روابط بین مناطق فوق با دیگر مناطق مغز می باشد(اسنل ریچارد،٢٠٠٧). در مطالعات انجام شده با بهره گرفتن از ردیابی رنگ معلوم شده که ارتباط دو طرفه ی متراکمی بین قشر جلو پیشانی و همه ی نواحی دیگر مغز وجود دارد. بنابراین تا آنجا که کاربردها به کالبدشناسی مربوط می شود، قشر جلو پیشانی چنان ارتباط مطلوبی با بقیه مغز دارد که استفاده ی پیاپی از مجموعه ی کامل کارکردهای مغز را در هنگام انجام فعالیت های اجرایی هدفمند امکان پذیر می سازد. در واقع صدمه ی لوب پیشانی، معمولاً کارکردهای اجرایی یعنی انگیزش، توجه و انجام پیاپی اعمال را مختل می کند.
مشخصات ضایعات دو طرفه لوب پیشانی، تغییر شخصیت – یعنی تغییر در نحوه ی تعامل افراد با جهان است. سندرم لوب پیشانی که بیش از همه بر اثر آسیب دیدگی(تروما)، سکته، توده، قطعه بری(لوبوتومی)، تصلب متعدد(MS)، یا بیماری پیک ایجاد می شود، شامل کندی تفکر، قضاوت ضعیف، کاهش جستجوگری، گوشه گیری از اجتماع و تحریک پذیری است. این بیماران نوعاً بی اعتنایی توام با بی احساسی به تجارب نشان می دهند که می تواند ناگهان به مهارگسیختگی توام با تکانشگری تبدیل شود. ضایعه ی یکطرفه ی لوب پیشانی ممکن است اغلب مورد توجه قرار نگیرد، چون لوب طرف سالم می تواند این نقص را به خوبی جبران کند. ممکن است تشخیص کشف کژکاری لوب پیشانی با بهره گرفتن از آزمون های عصبی-روانی بسیار ساخت یافته ی تصنعی، دشوار باشد. هوشی که در ضریب هوشی(Q.I) تجلی می یابد، ممکن است طبیعی باشد و در مطالعات تصویر برداری کارکردی اعصاب نیز نشان داده شده که ضریب هوشی ظاهراً بیش از همه مستلزم فعالیت لوب آهیانه است. مثلاً دیده شده که در حین انجام ( مقیاس تجدید نظر شده ی وکسلر برای سنجش هوشی بزرگسالانWAIS)، بیشترین افزایش فعالیت متابولیسمی در حین انجام تکالیف کلامی، در لوب آهیانه ای چپ و بیشترین افزایش فعالیت متابولیسمس در حین سنجش مهارت های عملی، در لوب آهیانه ای راست پیدا می شود. در عرض، آسیب لوب پیشانی صرفاً در موقعیت های ساختار نیافته و پر فشاری خود را نشان می دهد که در زندگی واقعی رخ می دهد.
۲-١٩- نظریه های عملکرد لوب پیشانی
اکنون برای مشخص کردن عوامل مستدل و عقلانی که این پژوهش را از بعد علمی حمایت می کند ،نظریه های را در این حیطه بطور خلاصه بیان می کنیم.در تحقیق حاضر عمدتا تلفیقی از نظریه های لزاک[۷۲] ،سولبرگ[۷۳] ،گیر[۷۴] ،نورمن[۷۵] وشالیس[۷۶] می باشد ؛که هسته اصلی تئوری با هم همپوشانی دارند ولی در عین حال این نظریه ها ارکان و عناصر مختلفی را نیز شامل می شوند که این ارکان از چشم اندازهای متفاوت شرح داده شده اند.
لزاک بر روی فاکتورهای مربوط به ارزشیابی نوروسایکولوژی تمرکز دارد و از واژه"عملکردهای اجرایی” برای تشریح عملکرد لوب پیشانی استفاده می کند(هانری،٢٠٠۵).
نخست اراده ،که توانایی ایجادو انتخاب مناسب در موقعیتهای آتی می باشد .عدم این عملکرد در واقع بدین معناست که افراد درباره هر چیزی که انجام می دهند،فکر نمی کنند .
دوم طراحی رفتار،شامل انتخاب مراحل ،عناصر و توالی مورد نیاز برای دستیابی به هدف
می باشد .این امر مستلزم توانایی شناخت وارزیابی انتخابهاست.
سوم مرحله اعمال هدف مدار که شامل توانایی آغاز،توقف،حفظ و تعویض میان اعمال برنامه ریزی شده می باشد.اختلال در این عملکرد می تواند اجرای برنامه های تعیین شده را که فاقد رفتارهای تکانه ای مختل کننده هستند را تحت تاثیر قرار دهد.چهارم عملکرداثربخش ()که شامل توانایی باز بینی و اصلاح فعالیتها می باشد(لزاک،٢٠٠۴).
عملکردهای اجرایی به فرآیندهای پیچیده ای اطلاق می شوند که در حل مسایل جدید به کار می روند . این فرایند شامل آگاهی از مسأله موجود و ارزیابی آن، تحلیل شرایط مسأله وفرمول بندی هدف های خاص، ایجاد مجموعه ای از طرح ها ونقشه هایی که فعالیت های موردنیاز برای حل مسأله را مشخص می کند، ارزیا بی میزان تأثیر بالقوه این نتایج، انتخاب و شروع طرح مورد نیاز برای حل مسأله، ارزیابی پیشرفت در جریان حل مسأله وتغییر طرح در صورت مؤثر نبودن، تغییر طرح های غیرمؤثر درجهت اجرای طرح های مؤثرتر و مقایسه نتایج به دست آمده با نتایج قبلی(درصورتی که از طرح جدیدی متناسب با موقعیت مسأله استفاده شده باشد ) اتمام طرح هنگامی که نتایج رضایت بخش است و در نهایت حفظ طرح و بازیابی آن برای مواجهه با همان مسأله یا، مسأله ای مشابه در آینده( گراث و مارنات،٢٠٠٠).
سولبرگ وگیر بر روی توانبخشی شناختی عملکردهای لوب پیشانی تمرکز دارند.آنها مدلی را بسط می دهند که بر پایه مشاهده مشکلات بیمارانی است که از ناحیه لوب پیشانی رنج می برند .
در این نظریه اولین فاکتورانتخاب و اجرای برنامه های شناختی ، شامل توانایی شرح اهداف وشیوه ها،تعیین توالی مناسب عمل ،آغاز فعالیت ،اصلاح برنامه ها وادامه تلاش مستمر تا زمان اتمام فعالیت می باشد.
دومین فاکتور،مدیریت زمان می باشد که شامل توانایی ایجاد برنامه های زمانی واقع گرایانه و انجام فعالیتهای زمان بندی شده بدون اتلاف وقت می شود.
سومین فاکتورخود گردانی است شامل استفاده ازعکس العمل جهت کنترل رفتار است.این فاکتور مستلزم توانایی جهت سازگاری تکانه های درونی وبیرونی است که ماشه چکانی در واکنشهای نامناسب خواهد بود. اختلال در خود گردانی باعث وابستگی های محیطی می شود مخصوصا زمانی که محرک بیرونی قوی باعث ایجاد رفتار واکنشی نا مناسب شود.بعنوان مثال این چنین بیماری درهر زمان ،با دیدن فرشروع به آشپزی می کند.
اختلال متداولی که در این نظریه شاخص است در جاماندگی(٨) می باشدکه به تکرار فکر،کلمه،یا صدایی یکسان می گویند که توقف وتعویض میان پاسخها دشواری می باشد(حسنلو،١٣٨٨).
نورمن وشالیس اساس مدل خود را در آسیب لوب پیشانی برپایه سیستم نظارتی توجه قرار دادند. واظهار کردند که لوبهای پیشانی قادرند که :١)از پاسخهای قدیمی نا مطلوب باز داری کنندو٢)پاسخهای جدید مطلوب را ایجاد واجرا نمایند( شالیس و بورگس،٢٠٠١).
استدلال آنها این است که صدمه به سیستم نظارتی توجه می تواند موجب ایجاد دو نوع تاثیر عمده برآسیب لوب پیشانی شود.چنانچه سیستم نظارت بر توجه در بازداری از پاسخهای تحریک شده توسط تکانه های قوی نا کام باشد ؛در آن صورت بازداری زدایی رخ خواهد داد.یا اینکه اگر سیستم نظارت بر توجه در ایجاد پاسخ های جدید در غیاب تکانه های محرک نا موفق باشد،بی تفاوتی یا بی علاقگی رخ خواهد داد( شالیس و بورگس،٢٠٠١)..
این خلاصه ای از نظریه های موجود در رابطه با این پژوهش بود .در این زمینه تحقیقاتی نیز انجام شده است که در زیر به آن می پردازیم.
۲-٢٠- پیشینه پژوهش
۲-٢٠-۱-تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
- در مطالعه ای که توسط اسمیت[۷۷] و همکاران (۲۰۱۱) انجام شد، آنها به بررسی مورفولوژی تالاموس در اسکیزوفرنی و اسکیزوافکتیو پرداختند. نتایج نشان داد در هر دو اختلال حجم تالاموس یکسان بوده و تغییر شکل در مناطق مدیودورسال[۷۸] و ونترولاترال [۷۹] در هر دو اختلال مشاهده شد. با این تفاوت که در اسکیزوافکتیو تغییر شکل مجزا در مناطق میانی و جانبی تالاموس وجود داشت.
- در مطالعه ای که توسط فیزدان[۸۰] و همکاران(۲۰۰۷) انجام شد، آنها به مقایسه شناخت پایه و اجتماعی در دو اختلال اسکیزوفرنی و اسکیزوافکتیو پرداختند. برای این هدف ۱۹۹ بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی ۳۷ بیمار مبتلا به اسکیزوافکتیو انتخاب و از جهت عملکرد اجرایی، حافظه شفاهی و غیر شفاهی، سخت پردازش و همچنین شناخت اجتماعی با هم مقایسه شدند. نتایج نشان داد که اختلالات شناختی قابل توجهی در اقدامات پایه شناختی در بین دو اختلال وجود دارد.
- در مطالعاتی که توسط هاریسون(۲۰۰۸) بر روی بیماران سایکوتیک انجام شد وی گزارش کرد که علائم منفی در بیماران سایکوتیک با ضایعه قطعه پیشانی همخوانی دارد(هاریسون ،٢٠٠٨) گلدنبرگ (به نقل از سایکین و همکاران ٢٠٠٣) نیز همچنین با توجه به تحقیقاتی که دراین حوزه انجام داده است نارسایی عصب – روانشناختی قطعه پیشانی را در بیماران سایکوتیک بارزتر از نارسایی دیگر مناطق مغز، در بیماران شدید روانی می داند.
- گودینگ [۸۱]و تالنت[۸۲](۲۰۰۲) طی مطالعه ای به بررسی عملکرد حافظه در بیماران سایکوتیک با دو دسته اختلال اسکیزوفرنی و اسکیزو افکتیو پرداختند. برای این کار، از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی(۳۴=N) و اسکیزو افکتیو (۲۳=N) و گروه شاهد(۳۰=N) آزمون های عملکرد اجرایی[۸۳] ( حافظه فعال فضایی[۸۴] و تست طبقه بندی کارت ویسکانسین[۸۵]) به عمل آمد. نتایج به دست آمده نشان داد که تفاوت معناداری بین دو اختلال اسکیزوافکتیو و اسکیزوفرنی یافت نشد و عملکرد اجرایی در هر دو اختلال پایین بود.
- در مطالعه ای که توسط بنابار[۸۶] و همکاران (۲۰۰۱) انجام شد، آنها به بررسی اپیدمیولوژیک، پیش آگهی و تفاوت های اختلالات اسکیزوافکتیو، دوقطبی و اسکیزوفرنی پرداختند. آنها پژوهش را با این پیش فرض آغاز کردند که، اسکیزوافکتیو نوعی اختلال دو قطبی است. در این راستا ۱۳۸ بیمار سرپایی (۶۷ نفر با اختلال دو قطبی)، (۳۴ نفر با اختلال اسکیزوافکتیو) و (۳۷ بیمار اسکیزوفرنی) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که اختلال اسکیزو افکتیو را می بایست به عنوان شکل فنوتیپی ما بین اختلال دوقطبیI و اسکیزوفرنی طبقه بندی کرد. نتایج به دست آمده از این پژوهش لزوم پیگیری بلند مدت را برای تشخیص صحیح یادآور می شود.
- در مطالعه ای که در سال ۲۰۰۰ توسط بارکلو[۸۷] انجام شد وی به بررسی رابطه بین سوء کارکرد لوب فرونتال در بیماران دارای اسکیزوفرنی همراه دیسکنزی دیررس و بدون دیسکنزی دیررس پرداخت، نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد بیماران اسکیزوفرن مبتلا به دیسکنزی دیررس ، اختلال عملکرد ضعیف تری از بیماران اسکیزوفرن بدون دیسکنزی دیررس دارند.
- در مطالعه ای که توسط بارکتین و همکاران(۲۰۰۰) انجام شد، آنها به بررسی اثربخشی و ایمنی درمان تشنج برقی با مکان الکترود در لوب پیشانی هر دو نیمکره و دوز متوسط را با درمان تشنج برقی در لوب آهیانه ای هر دو نیمکره و دوز پایین در درمان بیماران مبتلا به مانیای شدید مقایسه می کرد پرداختند. نتایج نشان داد که دوز متوسط درمان تشنج برقی در لوب پیشانی هر دو نیمکره به اندازه درمان تشنج برقی در لوب آهیانه ای هر دو نیمکره موثر بوده اما با نقص های شناختی کمتری در درمان بیماران مبتلا به مانیای شدید مرتبط بود.
- بورگرتز[۸۸] (۱۹۸۹)، با مقایسه CT اسکن های ۵۴ بیمار اسکیزوفرن با همین تعداد افراد گروه کنترل، دریافت که قسمت هایی از بافت قطعه های پیشانی، قطعه های گیجگاهی-قدامی و هیپوتالاموس بیماران اسکیزوفرن از دست رفته است. در همین مطالعه معلوم شد که مدت زمان بیماری، ارتباطی با میزان آسیب مغزی ندارد و ظاهراً این نقایص در اول زندگی عارض شده اند.
- اندریزن[۸۹] (۱۹۸۸) عنوان می کند که مغز بسیاری از بیماران اسکیزوفرن دارای ناهنجاری هایی در جسم پینه ای و هیپوکامپ می باشد (این ساختارهای مغزی از نظر رویان شناختی با هم ارتباط دارند). این نتایج مبین آنند که این ناهنجاریها احتمالاً در خلاء رشد مغز ایجاد می شوند.
- در مطالعه ای که توسط سودات[۹۰] و همکارانش(۱۹۹۰) انجام گرفت، بر این نتیجه گیری تاکید شد که آسیب مغزی همراه با اسکیزوفرنی مستقیماً توسط ژن های فرد ایجاد نمی شود، بلکه عامل وراثت شماری از افراد را در معرض ابتلا به آثار زیان آور برخی از عوامل محیطی همچون ویروس ها قرار می دهد. نتایج به دست آمده از مطالعاتی که توسط MRI بر روی دوقلوها انجام گرفته است نشان می دهد که افراد اسکیزوفرن دارای بطن های جانبی و بطن سوم بزرگتری هستند. افزون بر این هیپوکامپ قدامی در دوقلوهای اسکیزوفرن کوچکتر از حد طبیعی است و حجم کلی ماده خاکستری در قطعه گیجگاهی چپ کاهش یافته است.
- دلاهانتی[۹۱] (۱۹۹۶) طی مطالعه ای آسیب های اجرایی بیماران اسکیزوفرنیک را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد توانایی های شناختی نظیر انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله، برنامه ریزی و حافظه فعال این بیماران در مقایسه با همتایان بهنجار مختل می باشد و آن را به بد کاری قشر پیش پیشانی انتساب داد. همچنین ارزیابی عملکرد اجرایی در بیماران اسکیزوفرنی نشان داد که این بیماران نقایصی را در آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین نشان می دهند، که این نقص موجب ناتوانی آنها در جهت رسیدن به اهداف مناسب رفتاری، استدلال کلامی، انعطاف پذیری شناختی و حل مسئله می شود.
۲-۲۰-۲- تحقیقات انجام شده در ایران
- در پژوهشی که توسط یوسفی و همکاران(۱۳۸۲) انجام شد، آنها به مقایسه بینش شناختی در بیماران دچار اسکیزوفرنیا، اختلالت اسکیزوافکتیو و اختلالات خلقی پرداختند. نمونه این مطالعه را بیمارانی تشکیل دادند که بر اساس معیارهای DSM-IV تشخیص اسکیزوفرنیا، اسکیزوافکتیو، اختلال دو قطبی، اختلال افسردگی اساسی با سیمایه روانپریشانه یا اختلال افسردگی اساسی بدون سیمایه روانپریشانه را دریافت کرده بودند. سنجش به وسیله مقیاس سنجش کلی(٢) و مقیاس آگاهی از بیماری روانی(٣) صورت گرفت. نتایج به دست آمده نشان دادند، بینش ضعیف، ویژگی رایج اسکیزوفرنیا میباشد و نقایص خودآگاهی در بیماران دچار اسکیزوفرنیا شدید و فراگیر است. بیماران دچار اسکیزوفرنیا در مقایسه با دیگر گروهها کارکرد ضعیفی نشان دادند.
- یوسفی و قربانعلی پور(۱۳۸۸) طی پژوهشی به مقایسه ارزیابی ها و نگرش ها نسبت به بیماری در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا، اختلال اسکیزوافکتیو و افسردگی اساسی پرداختند. در جهت هدف فوق هفتاد و هفت بیمار دارای تشخیص های اسکیزوفرنیا، اسکیزوافکتیو و افسردگی اساسی بدون علایم روان پریشی تحت مصاحبه تشخیصی قرار گرفته و به وسیله پرسشنامه خود – ارزیابی بیماری مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد، در بین بیماران فوق؛ گروه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و اسکیزوافکتیو در مقایسه با بیماران دارای تشخیص افسردگی اساسی بدون علایم روان پریشی، دارای سطوح بالاتر انکار بیماری و پیامدهای آن و انکار نیاز به درمان و نیز دارای سطح پایین تر نگرانی بودند. از شواهد فوق می توان نتیجه گرفت که: بیماران اسکیزوفرنیا و اسکیزوافکتیو در مقایسه با بیماران افسردگی اساسی نقایص خودآگاهی بیشتر و بینش پایین تری دارند و جمعیت افسرده بدون علایم روان پریشی از بینش نسبتاً بالایی در مقایسه با دو گروه دیگر برخوردارند.
- شیخ اکبری و همکاران(۱۳۹۰) طی پژوهشی به مقایسه درجه حرارت بدن بیماران مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و خلقی دو قطبی پرداختند. در این پژوهش که از نوع مطالعات توصیفی- مقایسه ای بود، ۶۰ بیمار اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و خلقی دو قطبی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار تحقیق، پرسشنامه مصاحبه بالینی ساختار یافته و تب سنج جیوه ای زیر بغلی بود. نتایج به دست آمده نشان داد، بین میانگین درجه دمای بدن بیماران اسکیزوفرنی با اسکیزوافکتیو و خلقی دوقطبی تفاوت معنی داری وجود دارد.
- شهباز زادگان و همکاران(۱۳۹۱) طی پژوهشی به مقایسه شیوه خاطره نگاری بیماران مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و دوقطبی پرداختند. این پژوهش بر روی۶۰ بیمار مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و دوقطبی بستری در بیمارستان های فاطمی و ایثار اردبیل در سال ۱۳۸۷ که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. ابزار تحقیق شامل پرسش نامه مصاحبه بالینی، روش خاطره نگاری و پرسش نامه علایم مثبت و منفی (PANSS) بود. نتایج به دست آمده نشان داد خاطرات بیماران دوقطبی از تنوع بیشتری نسبت به دو گروه دیگر (اسکیزوافکتیو واسکیزوفرنی) برخوردار بوده است. همچنین بیماران اسکیزوفرنی نسبت به دو گروه دیگر از میزان بی نظمی نوشتاری بیشتر و از لحاظ میانگین تعداد کلمات عاطفی و هیجانی از مقدار کمتری برخوردار بودند که هر دو مورد از لحاظ آماری معنی دار بود.