لیهی و همکاران (۲۰۱۱) در مدل طرحوارههای هیجانی، ۱۴ طرحواره را معرفی میکنند که به پردازش هیجانی مربوط هستند. ممکن است برخی از این طرحوارهها با یکدیگر همپوشی داشته باشند. با این حال، اگر به این طرحوارهها دقت کنیم، متوجه تاثیر بالقوه آنها در تداوم تجارب هیجانی ناخوشایند و مشکلات درمان میشویم. این طرحوارهها عبارتند از :
تایید طلبی
افرادی که چنین طرحوارهای دارند، میخواهند دیگران با تمام حرفها و خواستههای آنها موافقت کنند، و عموما در جهت دریافت تایید دیگران میکوشند. آنها عموما تلاش میکنند اطرافیان خود را از بین افرادی انتخاب کنند که احساسات آنها را بپذیرند و درک کنند. در صورتی که افراد عیبجو هیجانهای آنها را زیر سوال ببرند تلاش میکنند نظر مثبت آنها را جلب کنند.
قابلیت درک
هیجانها برای هر کسی معنای خاصی دارند. فردی که برای ناراحتی، اضطراب، خشم یا هر هیجان دیگری به دنبال دلایل منطقی میگردد، نمیتواند هیجانهای خود را به راحتی درک کند. او ممکن است به این دلیل که هیجان شدید را به دیوانگی تعبیر کند و بترسد، کنترل خود را از دست بدهد. ممکن است حوادث خاصی در دوران کودکی فرد رخ داده باشد که باعث شود او این چنین احساس کند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
احساس گناه
فردی با طرحوارههای هیجانی احساس گناه، فکر میکند که داشتن و ابراز هیجانها، حق طبیعیاش نیست، از داشتن احساسات خود شرمنده میشود، برخی از هیجانها را خوب میداند و برخی از آنها را بد. یا ممکن است بترسد از هیجانهایش صدمه ببیند، یا گمان کند اگر هیجان خاصی داشته باشد آدم کمارزشی است. از نظر او برخی از هیجانها ناخوشایند هستند و نباید تجربه شوند.
سادهاندیشی درباره هیجانها
داشتن این طرحواره باعث میشود فرد گمان کند داشتن احساسات پیچیده و گاهی متناقض، نابهنجار است و نباید درباره فردی دیگر یا موضوعی، احساسات متفاوت و متناقضی داشته باشد. چنین طرحوارهای سبب میشود فرد تصور کند داشتن احساسات و هیجانات متناقض همزمان درباره یک موضوع واحد، مشکلساز خواهد شد.
ارزشهای بالاتر
داشتن ارزشهای والاتر و تلاش برای کسب آنها سودمند است. ارزشهای بالاتر کمک میکنند فرد برخی هیجانهای خود را بهتر درک کند یا بتواند با آنها بهتر کنار بیاید. ارزشهای بالاتر کمک میکنند فرد گاهی اوقات تشخیص دهد چه چیزهایی برای خوب هستند و چه چیزهایی بد. اما برخی مانند افراد بدبین، هیچ گونه نظام ارزشی ندارند یا آنها را مفید نمیدانند.
قابلیت کنترل
این طرحواره هیجانی فرد را وادار میکند احساسات خود را کنترل کند تا مبادا حوادث ناگواری پیش بیاید. در غیر اینصورت فرد نگران است که اگر نتواند جلوی احساسات خود را بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در چنین حالتی فرد تلاش میکند احساسهای مهم خود را به شدت کنترل کند، و نگران این موضوع است که احساسات شدید نشانهای از ناگوار بودن حوادث احتمالی باشند، یا اینکه ممکن است در اثر از دست دادن کنترل احساسات دیوانه شود، یا تصور میکند ممکن است کنترل خود را به طور کامل از دست بدهد.
بیحسی
این طرحوارههای هیجانی سبب میشود فرد احساسات خود را سرکوب کند و به اصطلاح بیاحساس باشد. ممکن است فرد به ندرت احساسات شدید را تجربه کند یا همیشه تلاش کند احساسات خود را به شدت کنترل کند. حتی ممکن است برای خلاص شدن از احساسات شدید، به سوء مصرف مواد و الکل یا پرخوری پناه ببرد. موقعیتهایی وجود دارد که بیشتر مردم را ناراحت کند، اما باعث ناراحتی چنین فردی نشود. وی معمولا در حال سرکوب احساسات خود است.
عقلانیت، ضد هیجانی
برخی افراد گمان میکنند باید همیشه منطقی و عقلانی باشند. آنها بر این عقیده هستند که آدمهای منطقی و عقلانی، افرادی برترند. آنها معمولا تلاش میکنند در مقابل همه حوادث و رویدادها منطقی عمل کنند. آنها همه تجارب را عقلانی میپندارند و بعد هیجانی برای تجارب خود قائل نیستد، به عبارت دقیقتر آنها هیجانات خود را نادیده میانگارند. آنها این نکته را در نظر ندارند که هیجانها منبع اطلاعاتی مهمی درباره نیازها، تمایلات و حتی حقوق انسانی به شمار میروند.
پایداری احساسات شدید
این طرحواره هیجانی سبب میشود فرد گمان کند احساسات شدید خیلی به طول میانجامند و از این نکته غافل باشد که احساسات شدید افت و خیز دارند، بالاخره به پایان میرسند، تجربه آنها سودمند است و عموما سبب میشود که فرد به آرامش برسد.
توافق با دیگران
فرد گمان میکند دیگران احساس مشابهی با او ندارند، از این رو به خاطر احساسات خود شرمنده میشود و آنها را از سایرین پنهان میکند. در صورتی که فرد تصور کند دیگران احساس او را ندارند، ممکن است ناامید، نگران یا غمگین شود و هیجانات ناخوشایندی را تجربه کند. فرد از این نکته غافل است که همه افراد هیجاناتی مانند ناراحتی، خشم یا اضطراب را تجربه میکنند، و در نظر نمیگیرد که هر کسی ممکن است آشفته شود و به دامن خیالپردازی پناه ببرد.
پذیرش یا بازداری
فرد از پذیرش هیجان خود سر باز میزند. ممکن است گمان کند نپذیرفتن هیجانها باعث شود که ترغیب شود تا تغییر کند. فرد از این نکته آگاه نیست که بازداری احساسات پیامدهای منفی به همراه دارد و سبب میشود توجه و انرژی زیادی مصرف کند. همچنین بازداری احساسات باعث افزایش احساسات میشود و نادیده گرفتن وقایع ناراحت کننده نه تنها باعث حل و فصل آنها نمیشود، بلکه ممکن آنها را تشدید یا پایدار کند.
سبک اندیشناکی در برابر سبک ابزاری
داشتن چنین طرحواره هیجانیای سبب میشود فرد به طور افراطی بر احساسهای ناخوشایند تمرکز کند، دائما به اشتباهات خود فکر کند، سؤالهای چرایی (علت یابی) در ذهنش بسیار فعال باشند، به ناراحتیهای خود زیاد فکر کند و دائم چیزی را در ذهنش مرور کند، نگران کنترل نکردن افکار استرسزا باشد و با واقعیتها سر جنگ داشته باشد.
بیان احساس
در صورتی که فرد تصور کند اگر احساسهای خود را بیان کند ممکن است کنترلش را از دست دهد، ممکن است این طرحواره هیجانی را داشته باشد. چنین فردی نگران است در صورت بیان احساسش، توجهش بر روی آن بیشتر معطوف شود. در صورتی که بیان احساس معمولا باعث کاهش شدت هیجان میشود و میتواند در روشنسازی افکار و سایر احساسات فرد به وی کمک کند.
سرزنش دیگران
فرد در این حالت عموما دست به سرزنش یا مقصر و گناهکار شمردن دیگران میزند، تلاشمیکند دیگران را کنترل کند، و به جای آن که جرأتمندانه عمل کند، منفعلانه یا پرخاشگرانه رفتار خواهد کرد.
استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی
تعریف استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی
MBSR بر خلاف راهبردهای مقابله با استرس ناکارآمد، فرد را ناچار به حذف یا اجتناب از تجربیات زندگی نمیکند (کابات- زین، ۱۹۹۰). کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی شکلی از تمرین ذهنآگاهی است که پژوهشهای تجربی بیشماری اثربخشی آن را در کاهش نشانههای استرس، افسردگی و اضطراب تایید میکنند (شارما و راش، ۲۰۱۴؛ هافمن و همکاران، ۲۰۱۰). MBSR همچنین به عنوان یک مداخله بالینی برای بسیاری از اختلالات روانشناختی، مانند اختلالات اضطرابی و افسردگی (آلن و همکاران، ۲۰۰۶؛ چیسا و سرتی، ۲۰۰۹؛ کارمودی، ۲۰۰۹؛ گراسمانا و همکاران، ۲۰۰۴) و مشکلات طبی مزمن (مرکز، ۲۰۱۰) به کار برده میشود.
MBSR برنامه درمانی ۸ هفتهای ساختار یافتهای است که مراقبه ذهنآگاهی را برای کاهش رنج ذهنی و جسمانی مرتبط با اختلالات جسمی، روانتنی و روانشناختی به کار میگیرد. MBSR فرایندی سیستماتیک برای افزایش تجربه آگاهی لحظه به لحظه فرد از روند ذهنی خود است. در این تکنیک فرض میشود که آگاهی گستردهتر از اینجا و اکنون، منجر به ادراک شفافتر و دقیقتر، کاهش عواطف منفی و افزایش انرژی و مقابله میشود (چیسا و سرتی، ۲۰۱۰؛ گراسمن و همکاران، ۲۰۰۴). تمرین ذهنآگاهی سیستماتیک میتواند بر آن دسته از نواحی مغز که تنظیم کننده توجه، آگاهی و هیجانات هستند نیز تاثیر بگذارد (گریسون[۱۶۷]، ۲۰۰۹). MBSR در کاهش استرس و اضطراب چه در زندگی روزانه و چه ناشی از ابتلا به بیماریهای مزمن موثر است و به ارتقاء کیفیت زندگی منجر میشود (واروگلی و دارویری، ۲۰۱۱).
آموزش استرسزدایی مبتنی بر ذهن آگاهی توسط کابات زین در سال ۱۹۹۲ به کار گرفته شد (کابات زین و همکاران، ۱۹۹۲). این تکنیک ترکیبی از تکنیکهای رفتاری آرامشآموزی و مراقبه است که شامل آموزش کنترل تنفس و توجه، مشاهده حسها واحساسات بدنی، توصیف این احساسات، پذیرش بدون قضاوت آنها و افکار همراه و حضور در زمان حاضر به خصوص در فعالیتهای روزمره میشود.
در طی جلسات این، یادگیری بر موارد زیر متمرکز است :
-
- ورود و ماندن در حالتی ساکن و آرام
-
- چشیدن طعم آگاهی بدون واکنش، بدون قضاوت و دست اول
-
- تمرین کردن مجموعهای از فنون هشیاری
-
- تشخیص مواقعی که فرد تحت استرس است
-
- آگاهی فزاینده از تعاملات ظریف ذهن بدن و تاثیر این تعاملات بر سلامتی و بهزیستی
-
- دستیابی سریعتر به بهبودی پس از وقایع استرسزا (کابات زین و همکاران، ۱۹۹۲)
هربرت و فورمن (۲۰۱۱) برخی از ویژگیهای درمان استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی را این چنین برمیشمارند :
-
- در این رویکرد تأکید زیادی بر روی روحیه انسانی درمانگر و درمانجو وجود دارد.
-
- از درمانگر انتظار میرود در تمرین ذهن آگاهی فعلی درگیر شود و از تجربههای خود تدریس کند.
-
- تلاش میشود محیطی قابل اعتماد برای افشای درمانجو فراهم شود.
-
- درمانگر این درک را تسهیل میکند که چگونه ذهن آگاهی کمک به مشکلات درمانجوهایی میکند که در جستجوی درمان هستند.
-
- ایده اصلی ذهن آگاهی این است که درمانجوها برای ثبات حالات درونی از تلاشهای متقابل منفی خودداری کنند تا به طور واضح مشکلات را مشاهده کنند و با روشهای ماهرانه بر روی مشکلات تأثیر بگذارند.