تعریف: سازمانهای متعالی رهبرانی دارد که آینده را ترسیم نموده و آن را میسازند، نقش الگو را در ارزشها و اصول اخلاقی ایفا نموده و همواره الهامبخش حس اعتماد میباشند. آنها منعطف بوده و سازمان را قادر میسازند تا در جهت اطمینان از موفقیت مداوم، پیشبینی ] لازم را [ نموده و عکسالعمل به موقع ] از خود [ نشان دهد. |
زیرمعیارهای معیار رهبری
۱a. رهبران ماموریت، چشم انداز، ارزشها و اصول اخلاقی را ایجاد کرده و خود نقش الگو را ایفا میکنند.
۱b. رهبران بهبود سیستم مدیریت و عملکرد سازمان را تعریف، پایش و بازنگری نموده و آنرا پیش میبرند.
۱c. رهبران با ذینفعان بیرونی در تعامل میباشند.
۱d. رهبران فرهنگ تعالی را با همراهی کارکنان سازمان، تقویت میکنند.
۱e. رهبران از انعطافپذیری سازمان اطمینان حاصل نموده و تحول را به صورت اثربخش، مدیریت می نمایند (پورآقا و ابراهیمیجمارانی، ۱۳۹۲، ۲۳).
۱a. رهبران ماموریت، چشم انداز، ارزشها و اصول اخلاقی را ایجاد کرده و خود نقش الگو را ایفا میکنند.
برای مثال رهبران در سازمانهای متعالی:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
با تعریف و درمیان گذاردن یک مقصود اصلی که مبنایی را برای چشمانداز کلی، ماموریت، ارزشها، اصول اخلاقی و رفتار سازمانی فراهم میکند، آینده سازمان را تضمین میکنند.
حامی ارزشهای سازمان هستند و در درستی، مسئولیت اجتماعی و رفتار اخلاقی در درون و بیرون سازمان الگو بوده و شهرت سازمان را توسعه داده و تقویت میکنند.
جهتگیری و تمرکز استراتژیک روشنی را تعیین نموده و آن را در میان میگذارند؛ آنها کارکنان خود را متحد میکنند تا در مأموریت، چشم انداز و اهداف سازمانی سهیم شده و به آن دست یابند.
یک فرهنگ رهبری مشترک را برای سازمان ایجاد و حمایت کرده و اثربخشی رفتارهای شخصی رهبری را بازنگری نموده و بهبود میدهند.
۱b. رهبران بهبود سیستم مدیریت و عملکرد سازمان را تعریف، پایش و بازنگری نموده و آنرا پیش میبرند.
برای مثال رهبران در سازمانهای متعالی:
مجموعهای متوازن از نتایج برای بازنگری میزان پیشرفت تعریف و استفاده کرده، تصویری از اولویتهای کوتاهمدت و بلندمدت ارائه میدهند و انتظارات ذینفعان کلیدی خود را مدیریت میکنند.
قابلیتهای اساسی سازمان را درک نموده و توسعه میدهند.
مجموعه نتایج حاصله را به منظور بهبود عملکرد آتی و ارائه منافع پایداری برای تمامی ذینفعانشان، ارزیابی میکنند.
تصمیمات را بر مبنای اطلاعات واقعی قابل اعتماد اخذ نموده و از تمامی دانش در دسترس برای تفسیر عملکرد فعلی و پیشبینی شده فرایندهای مربوطه، استفاده می نمایند.
ساز و کارهای اثربخش را برای درک سناریوهای آینده و مدیریت ریسک استراتژیک، عملیاتی و مالی، بطور مؤثر اتخاذ می نمایند تا سطوح بالایی از اعتماد ذینفعان را جلب کنند (پورآقا و ابراهیمیجمارانی، ۱۳۹۲، ۲۴-۲۳).
۱c. رهبران با ذینفعان بیرونی در تعامل میباشند.
برای مثال رهبران در سازمان های متعالی :
رویکردهایی را برای درک، پیشبینی و پاسخگویی به نیازها و انتظارات متفاوت ذینفعان کلیدی خود به کار میگیرند.
ارزشهای مشترک، پاسخگویی، اخلاقیات و فرهنگی از صداقت و گشودگی در سراسر زنجیره ارزش ایجاد میکنند.
عموماً در قبال ذینفعان و جامعه نسبت به عملکرد خود شفاف و پاسخگو هستند و از اینکه کارکنان آنها با اخلاق، مسئولیت و صداقت عمل میکنند، اطمینان حاصل میکنند.
از شفافیت گزارش مالی و غیرمالی به ذینفعان مرتبط از جمله نهادهای حاکمیتی مرتبط همراستا با انتظارات آنها، اطمینان حاصل می نمایند.
ذینفعان خود را به مشارکت در فعالیتهایی که به جامعه بزرگتری کمک مینماید، تشویق میکنند.
۱d. رهبران فرهنگ تعالی را با همراهی کارکنان سازمان، تقویت میکنند.
برای مثال رهبران در سازمان های متعالی :
الهامبخش کارکنان هستند و فرهنگ مشارکت، مالکیت ] تعلق سازمانی [، توانمندسازی، بهبود و پاسخگویی از طریق اقدامات، رفتارها و تجاربشان ایجاد می نمایند.
میدانند که مزیت پایدار، در گرو تواناییشان در یادگیری سریع و پاسخگویی چابک در مواقع لزوم است.
از کارکنان در سرتاسر سازمان در جهت دستیابی به برنامهها و اهداف میانمدت و کوتاهمدتشان حمایت میکنند.
از تلاشها و موفقیت و کامیابی آنان به موقع و مناسب قدردانی میکنند.
فرهنگی را ترویج می نمایند که از خلق ایدهها و روشهای جدید، تفکر برای ترغیب نوآوری و توسعه سازمانی را حمایت کند.
گوناگونی ] کارکنانی [ و فرصتهای برابر را ترویج و تشویق می نمایند (پورآقا و ابراهیمیجمارانی، ۱۳۹۲، ۲۶-۲۴).
۱e. رهبران از انعطافپذیری سازمان اطمینان حاصل نموده و تحول را به صورت اثربخش، مدیریت می نمایند.
برای مثال رهبران در سازمانهای متعالی :
منعطف هستند؛ تواناییهای خویش را برای اخذ تصمیمات مناسب و به موقع بر مبنای اطلاعات در دسترس، تجارب و دانش قبلی با در نظر گرفتن پبامدهای بالقوهشان نشان میدهند.
به هنگام ایجاد توازن بین الزاماتی که برخی اوقات با هم در تعارض هستند “ مردم، محیطزیست و سود ” را به عنوان مرجع مورد توجه قرار میدهند.
مشارکت و حمایت و همکاری ذینفعان مرتبط را برای تغییرات ضروری جهت حصول اطمینان از موفقیت پایدار سازمان، جلب میکنند.
اثربخشی تغییرات را از طریق مدیریت پروژه نظامند و با بهبود فرایندی متمرکز مدیریت میکنند.
از یک رویکرد ساختارمند برای خلق و اولویتبندی ایدههای خلاق استفاده میکنند.
نویدبخشترین ایدهها را آزمایش و اصلاح میکنند و منابع را برای تحقق بخشیدن به آنها در برنامه زمانبندی مناسب، تخصیص میدهند.
استراتژی