۱۲۷۵- الفاظ کف و ید بیضا با هم تناسب دارند.
۱۲۷۶- پهلو به چیزی نمودن :کنایه از برابری کردن با آن.
خم زدن : کنایه از گریختن . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع)
چون عشق به دست آمد تن کور کن و خوش زی چون عقــــــل به پای آمد پی کور کن و خم زن
سنائی) )
خم زانو زدن: منظور تا کردن زانو است که در نزد استاد ،جهت احترام و ادب زانو زده می نشینند.
۱۲۷۸- سبزه زنگار: استعاره از خط( موی تازه رسته صورت محبوب).
۱۲۷۹- معنی بیت: در شب فراق که به خاطر دوری از معشوق مه رو و زیبایم برای من در حکم شام غم بود ، نور از چشمانم همچون لگن به مسافت یک میل ( یک سومِ فرسنگ) دور بود. یا اینکه در شب فراق بی نور مانده بودم .
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ایهام تناسب : میل به معنی سرمه کش که با لگن شمع و بلندی قامت شمع با میل سرمه مشابهت دارد.
۱۲۸۱- بر آب رفتن: کنایه از کار غیر ممکن کردن، و از کرامت اولیا است .
معنی بیت: وقتی اولیاء الله کرامتی انجام می دهند ، نشانی از آن باقی نم ماند ؛ گویی که بر روی آب می روند نقش پای آنان؛ یعنی ، علامت سلوکشان دیده نمی شود.
۱۲۸۲- یعنی چشم از معاملات جهان پوشیدم.
۱۲۸۳- از آنجا که هنگام سرمه کشیدن هر دو پلک روی هم می آید، مثل زمان دوختن پارچه که کناره های آن روی هم می آیند و جمع می شوند،شاعر می گوید میل سرمه در دوختن چشم من حکم سوزن را دارد و یا آن که سوزن در دوختن چشم من کار میل سرمه می کند که چشم پوشیدن من منجر به بصیرتم شد.
۱۲۸۶- سر بر سر نان نهادن آسیا منظور همان هر دو سنگ زیر و بالای آسیا است.
سر بر سر کسی نهادن : کنایه از نزاع و ستیزه کردن با کسی، برابری نمودن با کسی ، متّوجه شدن
۱۲۸۷- معنی بیت: آن تبخاله که به صورت جام است از لب او می در جام خود کرد یعنی از لب او کامیاب شد و از حسرت خون در دل ما کرد و دل ما را مغموم کرد.
۱۲۸۹- تغافل: خود را غافل وانمودن . (آنندراج ). غفلت و بی خیری و بی التفاتی . (ناظم الاطباء). تیغ و شمشیر از تشبیهات اوست و با لفظ داشتن و کردن و زدن مستعمل . (آنندراج )چشم پوشی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).سوگند دروغ یاد کردن . (از اقرب الموارد). ( دهخدا، ۱۳۷۳: ۵۹۷۹)
معنی بیت: از بس لب های او شیرین است از شدت شیرینی لزج و چسبناک است به گونه ای که به هم می چسبد و باز نمی شود.
۱۲۸۹- فانوس خیال: فانوسی که تصویرهایی را در آن تعبیه می کنند و آن تصویر با دود فتیله می گردد و به آن فانوس گردان هم می گویند.(شارح)
۱۲۹۲- نمک حرامی: نمک حرام بودن . حق ناشناسی . ناسپاسی . کفران نعمت .(دهخدا)
۱۲۹۳- یعنی همانطور که تیر تا پر در پهلو ی ترکش می نشیند همچنین در پهلوی من می نشیند؛ یعنی ، عمیق فرو می رود.
۱۲۹۴- یعنی همانگونه که موج در گرداب مدام مضطرب و بی تاب است ، هم چنین بخیه ای که روی زخمم زده شده از بی تابی دلم ، بی قرار و پریشان حال بود.
۱۲۹۷- به اعتبار این که دل رئیس سایر اعضای بدن و مقام حلول نور الهی است .
۱۲۹۸- نخل ماتم : نخل تابوت . (غیاث اللغات ). نخل محرم . نخل عزا. تابوت . (از آنندراج)
برگ عشق حسن از دامان پاک عاشق است نخل ماتم می شود شمعی که بی پروانه شد
(صائب)
معنی بیت: هر درختی را که پروردیم و هر کسی را که تربیت کردیم آخر در حق ما چون نخل ماتم شد.
مفهوم بیت: غیر از غم و اندوه چیزی نصیب من نشد.
۱۲۹۹- یعنی پارسا از بس که انگشت ندامت به دندان گزید، انگشت او همچون مسواک به کار دندان آمد.
مفهوم بیت: مبالغه دارد در کمال پشیمانی.
۱۳۰۱- رایج است که ابر در وقت کثرت باران سیاه می شود، برای همین مصنّف از سفید شدن دیده که حکم ابر باران زا را دارد تعجب و تحیّر می کند.
۱۳۰۳- این مضمون محاوره ای و از باورهای عامیانه است که به دیوانه، پری زاده می گویند.
۱۳۰۶- معنی بیت: نابینایی چشم مرا از دیدن اهل و وضع جهان باز داشت، و چشم زخمی که از دیدن آنها به من می رسید، رفع شد.
۱۳۱۴- بیش تر از بیم، مو بر تن برخاستن معمول است ،چون سخن استاد است نمی توان در آن شبهه آورد، شاید به نظر شاعر این گونه رسیده باشد.
مو بر تن آفتاب برخاستن: اشاره به خطوط شعاع افتاب است.
۱۳۱۶- دستار: پارچه ای که به دور سر می پیچند، عمّامه .(فرهنگ فاری معین)
از آن افیونی که ساقی در می افکند حریفـــــان را نه سر ماند و دستار
(حافظ)
کنایه از این که از تراشیدن موی سر، عمّامه بر دور سر به سختی قرار می گیرد.
۱۳۲۰- رایج است که بر مزار مردگان گل می ریزند.
در خاک آسودن: کنایه از مدفون شدن.
۱۳۲۱- مفهوم بیت: خواهان دولت نیستم بلکه طالب فقرم.
۱۳۲۲- فغفور: پادشاه چین را گویند هرکه باشد. (برهان ). لقب پادشاهان چین و کلمه پارسی است ، فغبه معنی خدای یا بت و پور یا فور به معنی پسر. (یادداشت مولف ). بغپور. (فرهنگ فارسی معین ) گاه مطلقاً به معنی پادشاه به کار رود.فغفور. [ ف َ ] (اِخ ) نام پادشاهی از آل اشکان که بعد از اسکندر پادشاه شد و شصت ودو سال ملک راند. (برهان ). (دهخدا، ۱۳۷۳: ۱۵۱۵۹)
نجوید همی جنگ تو فـــــور هنــــــد نه فغفــــــور چیــــــن و نه سالار سند
(فردوسی)
معنی بیت: همانگونه که از پیاله خالی صدا بر می خیزد و اگر کاسه پر باشد صدایی از آن بلند نمی شود، در وقت پر بودن از کاسه پادشاهان، آوازی بلند نمی شود ؛یعنی ،جواب درخواست کننده نعمت را نمی دهند و هنگام خالی بودن خشمگین می شوند و سر و صدا می کنند.
۱۳۲۳- یعنی هر وقت گل را نشانه قرار دهند، تو پر بلبل را به تیر ببند و آن تیر را به نشانه بزن، زیرا وقتی بلبل به مطلوب و مقصد خودش برسد ،تو هم به مقصود خودت که رسیدن تیر به هدف است می رسی.
۱۳۲۷- مطابق سنّت های ادبی، شاعران کمر را به دلیل باریکی به مو و دهان را به دلیل کوچکی به هیچ نسبت می دهند، وقتی مو روی چشم بیفتد مانع دیدن می شود این تناسب بسیار زیباست.
۱۳۲۸- معنی بیت: ای بلبل اگر به قصد خدمت گل در گلزار اقامت می کنی،مثل خادمان، خار و خس را از باغ بردار، تا هم صحن باغ با صفا و آراسته شود، و هم خاکروبه آن از خس و خاشاک برای ساختن آشیانه تو به کارآید.