این عوامل در زمان وقوع طلاق ثابت و غیر قابل تغییر هستند اما عوامل دیگری وجود دارند که قابل کنترل و اصلاح می باشند نظیر
۱- کارکرد خانواده. مطالعات نشان داده است که کیفیت رابطه والد-کودک می تواند بر میزان سازگاری کودک پس از طلاق والدین تاثیرگذار باشد.
۲- سازگاری والدین. مطالعات هم چنین نشان می دهد که میزان سازگاری والدین از نظر روانی اثر مستقیمی بر توانایی کودکان در کنار آمدن با طلاق دارد.
۳- رشد شناختی، اجتماعی و روانی کودک. کودکانی که از سطح رشد شناختی، اجتماعی و روانی بالاتری برخوردارند بهتر می توانند با تغییرات ناشی از طلاق والدین سازگار شوند(لومن[۴۵]،۲۰۰۲).
تعداد کمی از فرزندان از تصمیم به طلاق والدینشان احساس آسودگی می کنند.والدین نقشی حیاتی را در زندگی فرزندانشان ایفا کرده به عنوان اولین و مهم ترین الگوی نقش عمل می کنند. فرزندان تمایل دارند که رفتار والدینشان را از سنین خیلی پایین مشاهده کرده و به آنها توجه کنند. به طور کلی رشد شخصیت فرد متاثر از والدین است و فقدان یکی یا هر دوی آن ها می تواند آثار بدی بر رشد شخصیت فرد داشته باشد و زمینه ی استعداد فردی را برای بیماری های روانی یا مشکلات رفتاری بعدی فراهم آورد(استوارت و ساندین[۴۶]،۱۹۸۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۲- مبانی نظری سازه سازگاری
۲-۲-۱- تعریف سازگاری
در لغتنامه دهخدا، سازگاری؛ موافقت در کار، حسن سلوک و در مقابل ناسازگاری؛ بدسلوکی، بدرفتاری و سازگاری نکردن معنی شده است.مک دونالد می گوید: وقتی می گوییم فردی سازگار است که پاسخ هایی که او را به تعامل با محیطش قادر می کند آموخته باشد و به طریقی قابل قبول اعضای جامعه خود رفتار کند تا نیازهایی در او ارضا شود.یک فرد در یک موقعیت اجتماعی خاص می تواند خود را به طریق زیادی با آن موقعیت تطبیق و سازگاری دهد.
روان شناسان همچنین سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار داده اند و خصوصیاتی از شخصیت را بهنجار می دانند که موجب سازگاری فرد با محیط خود می گردد، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی در جامعه برای خود به دست آورد.بسیاری از روان شناسان دیگر معتقدند که اگر اصطلاح سازگاری در معنای همنوایی با اعمال و اندیشه های دیگران اعمال شود، دیگر نمی توان توصیفی از شخصیت سالم به عمل آورد، آنها بیشتر بر ویژگی های مثبتی مانند فردیت، آفرینندگی و شکوفایی استعدادهای بالقوه تاکید دارند.
از سازگاری تعریفی دیگر ارائه شده که عبارت است از ثبات عاطفی و جسارت در روابط اجتماعی و نیز علاقه به تحصیل که در فرد می باشد و به صورت عاطفی، اجتماعی و آموزشی دیده می شود.در هر حال سازگاری یعنی تطبیق یا وفق دادن شخص نسبت به محیط، مثلاً وقتی می گوییم یک فرد نسبت به محیط سازگار است، یعنی در گروهی که به آن متعلق است سازگار می باشد.
راجرز در تعریف سازگاری می گوید: منظور از سازگاری انطباق متوالی با تغییرات و ایجاد ارتباط میان خود و محیط است به نحوی که حداکثر خویشتن سازی را همراه با رفاه اجتماعی ضمن رعایت حقایق خارجی امکان پذیر می سازد. به این ترتیب سازگاری یعنی شناخت این حقیقت که فرد باید هدف های خود را با توجه به چارچوب های اجتماعی- فرهنگی تعقیب کند.
ورش لوگوتالز[۴۷](۱۹۸۹)ضمن اعتقادبه پیچیده وسخت بود نارائه تعریفی مورد توافقاز سازگاری، درجایی، بطورکلی چنین می نویسندکه: سازگاری، عبارت است از وظیفه روزمره ما درکنارآمدن با خود ، محیط خویش وکسانی که با آنان در ارتباط هستیم. درادامه این فرایند پیچیده را مشتمل می دانند بر:
۱- یادگیری و درکردن پیرامون خود و محیط اجتماعی و مادی خویش
۲- بکارگیری اطلاعات برای تنظیم اهداف واقعی
۳- استفاده از توانایی های خود جهت کنترل محیط و سرنوشت خود، تا آنجاکه فرد بتواند بها هداف خویش نایل آید
۴- حساسیت داشتن نسبت به نیازه او دغدغه های سایرین، به گونهای که نقشم ثبتی در زندگی داشته باشد .
۲-۲-۲- نظریات سازگاری
به نظر کارن هورنای، رفتار بهنجار یا ناسازگار ریشه در مناسبات والدین و فرزندان دارد. اگر فرد، گرمی و عشق را تجربه کند، احساس امنیت می کند و به شیوه ای بهنجار رشد می کند. در واقع اگر فردی واقعاً مورد عشق واقع شود می تواند مشکلات گوناگونی را در آینده تحمل کند.همچنین احساس ناامنی باعث می شود تا فرد متوسل به شیوه هایی شود که ناآرامی درونی خود را تضعیف و به حداقل کاهش دهد. وی سه جهت متفاوت که افراد می توانند در سازش با محیط اتخاذ کنند را مشخص کرد:الف) رفتن به طرف مردم: قبول درمانده بودن خویش و سعی در جلب محبت دیگران.ب) حرکت بر ضد مردم: جنگ با محیط خود که مورد تنفر اوست.ج) دور شدن از مردم: منزوی ماندن (نه تعلق، نه جنگیدن)این سه تیپ از اشخاص ممکن است نمونه این سه گرایش اساسی باشند:
۱- مراعات کننده دیگران
۲- پرخاشگر
۳-جدامانده .
راجرز معتقداست که اشخاص سازگار می توانند خودشان راهنمای دگرگونی و کمال خویش باشند و زندگی شان را بدون تاثیر رویدادهای گذشته هدایت کنند. دراین نظریه خصیصه چشم پوشی و آسان نگری بر خود نمایان است و همچنین در فراخواندن راجرز به خود بودن و در اکنون بودن، گیرایی خاصی نهفته است. نظر دیگری که راجرز ابراز داشته است، وجود گرایش فطری به سوی رشد و کمال و سلامت روان فرد است،یعنی انگیزش ذاتی در افراد برای سلامت روان وجود دارد که ما را به پیشمی راند.
۲-۲-۳- خصوصیات افراد سازگار
راجرز و مازلو بیشتر بر ویژگی های مثبت نظیر آفرینندگی و شکوفایی استعدادهای بالقوه تاکید دارند. هر یک از این نظریه پردازان نگرش منحصر به فرد خود را برای سازگاری و رشد روانی عرضه می کنند و استعداهای بالقوه آدمی را برای بهتر شدن یا بیشتر شدن از آنچه هست متفاوت می بینند.
شاید کلی ترین ویژگی فرد سازگار آن است که نسبت به خود واقع بین است، به این معنا که درباره انگیزه هایش خود را فریب نمی دهد و هدف های قابل دسترسی برای خود طرح می کند، لذا از تعارضات غیرلازم پرهیز می کند و با مشکلات شخصی خود به طور عینی برخورد می کند. شخص سازگار کسی است که می تواند انگیزه ها و هدف هایش را تغییر دهد بدون آنکه آنها را با مکانیزم های دفاعی تغییر شکل دهد. فرد خوب سازگار یافته کسی است که صفات و ویژگی های گوناگون او با هم در ارتباطند. در عین حال که سازگاری کامل وجود ندارد، ولی سازگاری مطلوب احتمالاً هنگامی رخ می دهد که بین آنچه فرد راجع به خود می اندیشد با آنچه دیگران درباره او می اندیشند توافق منطقی وجود داشته باشد.
مک دونالد[۴۸] (۱۹۹۸)در مورد سازگاری و همچنین ناسازگاری معتقد است: فردی سازگار است که پاسخ هایی که او را به تعامل با محیطش قادر می کنند آموخته باشد تا در نتیجه در حالی که به طرق قابل قبول اعضای جامعه خود رفتار می کند، احتیاجاتی که در او هست نیز ارضا شوند.
از طرفی لااقل دو معنی را می توان با ناسازگاری مرتبط ساخت؛ یک معنا اساساً مفهومی اجتماعی است، فردی سازگار نیست که نتواند به طور مناسبی در محیط معلومی تعامل کند. معنای دیگر زمانی است که او نتواند ارضای احتیاج کند، حتی اگر رفتارش برای جامعه مناسب باشد. اشکال دائم در ارضای احتیاج یا عدم توانایی در یادگیری طرق مورد قبول اجتماعی برای ارضای آنها غالباً منجر به ایجاد الگوهای رفتاری ناسازگاری می شوند به طوری که فرد نمی تواند به طریق مناسبی در هر موقعیتی خود را سازگار کند.
فرد سازگار به میزان کافی می تواند فعالیت کند و برای کاری که به عهده گرفته است شایستگی لازم را دارد و لزومی نمی بیند که شغل خود را مرتب تغییر دهد. از اضطراب و تعارضی که او را از فعالیت سودبخشی باز دارد، دوری می جوید. بتواند با مشکلات مواجه شود، درباره آنها بیندیشد و تصمیم بگیرد و عمل کند. از زندگی خانوادگی لذت ببرد و به بچه دار شدن و تربیت فرزندان علاقه مند باشد. بتواند نیازها و افکار و عواطف دیگران را بشناسد و پاسخ ها یا واکنش های متناسب از خود نشان بدهد. بیماری های جسمی نتواند شایستگی و فعالیت های او را کاهش دهد. بتواند با بهره گرفتن از امکانات وجودی خود و امکانات محیطش تا حد ممکن با مردم همکاری اقتصادی و اجتماعی داشته باشد.
دانستن این نکته که عوامل خارجی را نمی توان متناسب با احتیاجات خود تغییر داد و پذیرفت و از آنهایی که نمی توان تغییرشان داد، بدون رنجش عبور کرد. گسترش دادن صلاحیت و شایستگی خود برای تغییر اوضاع و کسب مهارت های لازم در روابط اجتماعی.تصدیق و قبول کردن عواطف خود. مشغول شدن شخص به کار سازنده ای که شخصاً آن را ارزشمند می داند. پرورش شوخ طبعی به خصوص درباره خود.شرکت کردن در فعالیت ها و مسئولیت های اجتماعی.
انسان سازگار خود واقعی را منشأ اعمال، افکار و رفتار می داند.انسان سازگار یا سالم مسئولیت همه اعمال، افکار و رفتار خود را می پذیرد و عاقلانه به آن نتایج می اندیشد.خودداری از به کارگیری دائم و طولانی مدت مکانیزم های دفاعی: استفاده همیشگی از مکانیزم های دفاعی شخص را به تدریج از واقعیت دور می کند، در حالی که شخص سازگار مقدار معینی از اضطراب را می پذیرد و طبعاً وقتی وجود اضطراب را بپذیریم بسیار کم احتیاج به استفاده از روش های دفاعی خواهیم داشت. برای شناخت انگیزه های خود تلاش می کند. روش های کاهش تعارض و ناکامی را می داند و به کار می گیرد.
شخص سازگار باید بپذیرد بعضی از ناکامی ها را تحمل کند، زیرا در حقیقت تحمل ناکامی مانند پذیرش اضطراب نشانه سازگاری مطلوب در شخص است و شخص سالم یاد می گیرد که ناکامی را به عنوان یک واقعیت عادی زندگی بپذیرد. سرگرم شدن به کارهای مفید یکی دیگر از نشانه های فرد سازگار و سالم است.
۲-۲-۴- ابعاد سازگاری
منظور از سازگاری ، رابطه ای است که میان فرد و محیط او ،به ویژه محیط اجتماعی وجود دارد و به او امکان می دهد تا نیازه او انگیزه های خود را پاسخ گوید. فرد زمانی از سازگاری بهره مند است که بتواند میان خود و محیط اجتماعی اش رابطه ای سالم برقرار و انگیزه های خود را ارضا کند ، در غیر این صورت او را ناسازگار قلم داد می کنیم. در واقع سازگاری با محیط، مهارتی استکه بایدآموخته شود و کیفیت آن مانند سایرآموخته ها به میزان علاقه وکوشش فرد برای یادگیری بستگی دارد (اسلامینسب،۱۳۷۳)
انجمن روان پزشکان آمریکا (۱۹۹۴) سازگاری اجتماعی را چنین تعریف می کند: هماهنگ ساختن رفتار به منظور برآورده ساختن نیازهای محیط یکه غالباً مستلزم اصلاحت کانه ها، هیجان های نگرشه است.
صدیقی( ۱۳۸۴؛ به نقل از حجاری،۱۳۸۰) سازگاری اجتماعی را به عنوان جریانی تعریف کرده است که به وسیله ی آن روابط میان افراد،گروههاوعناصر فرهنگی دروضعیتی رضایت بخش برقرار باشد . به عبارت دیگر،روابط میان افراد وگروهها به گونه ای برقرار شده باشدکه رضایت متقابل آنها را فراهم سازد. بدین ترتیب سازگاری اجتماعی مکانیزم هایی است که توسط آنها یک فرد توانایی تعلق به یک گروه را پیدا می کند. به همین علت لازمه ی سازگاری اجتماعی ، بروز تغییراتی در فرد بوده،آن نیز مستلزم یکپارچگی مکانیزمه ایی است که توسط آنها ،گروهی کعض و جدید را می پذیرد(یمنیدوزی سرخابی،۱۳۷۱).
سازگاری اجتماعی دارای مؤلفه ها و نشانه های خاصی است. یکی از نشانه های سازگار بودن با محیط و اجتماع ، داشتن استقلال است. استقلالی عنی توانایی انجام کارها بدون کمک گرفتن از دیگران ، توانایی تحمل تنهایی و حتی لذت برد ناز آن. مسؤولیت پذیری نیز از نشانه های دیگرسازگاری اجتماعی است آینده نگری و درکاین امرکه تصمیمات و اقدامات امروز می تواند برزندگیوفردای فرد تأثیر بگذارد نیز از ویژگی های فرد سازگاراست. توانایی تصمیم گیری ، حفظ اعتدال و میان هروی در امور زندگی نیز از دیگر ویژگی های فردی می باشدکه دارای سازگاری اجتماعی است . فرد دارای سازگاری اجتماعی توانایی برنامه ریزی برای تمام ساعات خود را دارد و تا جایی که امکان دارد ، درتمام ابعاد زندگی خود جانب اعتدال را نگه می دارد و از افراط وتفریط خودداری می کند(حجاری،۱۳۸۴) .
جنبه ای دیگر از سازگاری اجتماعی ، مهارتهای اجتماعی است. مهارت های اجتماعی رفتارهای انطباقی فرا گرفته شده است که فرد را قادر می سازد با افراد دیگر روابط متقابل داشته باشد ، واکنش های مثبت بروزده دو از رفتارهایی که پیامد منفی دارند، اجتناب ورزد. مهارتهای اجتماعی شامل مهارت در تشخیص خصوصیات گروه ، ارتباط گیری با گروه ، گوش دادن ، همدردی ، ارتباط غیرکلامی ، در تشخیص احساسات خویش و مهارت کنترل خویش است. شخصی که دارای مهارت اجتماعی است ، می تواند به انتخاب و ارائه رفتارمناسب در وضعیت معین دستبزند.
الیوتوگرشام)[۴۹]۲۰۰۸ (ضمن تعریف مهارت های اجتماعی به عنوان رفتارهای انطباقی یادگرفته شده که فرد را قادر می سازد تا با افراد دیگر رابطه ای متقابل داشته باشد و از خود پاسخ های مثبت بروز دهد، این رفتارها را به پنج رفتار جزئی ترتقسیم می کنند که هریک از آنها میتواند موجب تسهیل روابط بین فردی شود. آنها شامل همکاری، گفتارمناسب ، مسؤولیت پذیری ، همدلی وخویشتن داری هستند. بروز مهارت های اجتماعی ضعیف، به عدم پذیرش فرد توسط دیگران منجرمی شود.
سیاری از دانش آموزان هرگز رفتار مناسب را برای موقعیتهای اجتماعی درتعامل با دیگران یاد نگرفت هاند . بدیهی است رشد مهارت های اجتماعی به منظور سازگاری اجتماعی درروابط بین فردی نیازمند سلامت عاطفی ـ روانی و هوشمندی هیجانی است.
بدین ترتیب، مهارت های اجتماعی به رفتارهای آموخته شده ومقبول جامعه اطلاق میشود؛ رفتارهایی که شخص میتواند با دیگران به گونهای ارتباط متقابل برقرار کند که به بروز پاسخ های مثبت و پرهیز از پاسخهای منفی می انجامد و موجب سازگاری اجتماعی فرد میشود (نژادنادری، ۱۳۸۸).
۲-۲-۵- شاخصهای سازگاری
معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR برای اختلالات سازگاری
- ایجاد علائم هیجانی یا رفتاری در پاسخ به عامل (یا عوامل) مشخص استرس زا، که ظرف مدت ۳ ماه پس از بروز این عامل(یا عوامل )رخ داده باشند.
- این علائم یا رفتارها از نظر بالینی قابل ملاحظه بوده و با هر یک از حالات زیر مشخص می شوند.
- ناراحتی قابل ملاحظه، بیش از حدی که بعلت مواجهه با عامل استرس زا انتظار می رود.
- اختلال قابل ملاحظه عملکردهای اجتماعی یاشغلی(تحصیلی) - اختلال مرتبط با فشار روانی یا معیارهای سایر اختلالات محورI مطابقت نمی کند و صرفاً ناشی از تشدید یک اختلال قبلی محور I با محور III نیست.
- علائم این اختلال نمایانگر سوگواری نیستند.
- پس از ختم عامل استرس زا (یا پی آمدهای آن)، علائم اختلال بیش از ۶ ماه پایدار نمی مانند.
حاد: در صورتی که اختلال کمتر از ۶ ماه طول بکشد.
مزمن: در صورتی که اختلال ۶ ماه یا بیشتر طول بکشد. اختلالات سازگاری براساس زیر گونه های آن کدگذاری می شوند که با توجه به علائم بارز آنها انتخاب می گردند. عوامل اختصاصی مولدفشار روانی را می توان در محور IV مشخص کرد. همراه با خلق افسرده همراه با اضطراب شکل مخلوط همراه با اضطراب و خلق افسرده همراه با آشفتگی سلوک شکل مخلوط همراه با آشفتگی هیجانات وسلوک شکلغیر اختصاصی.
مقیاسها یا شاخصهای موجود برای سازگاری عبارتند از:
- پرسشنامه کالیفرنیا[۵۰]