لذا می گویند:
نکو اندیشه کن ای مرد عاقل که بت از روی هستی نیست باطل
بدان که ایزد تعالی خالق اوست زنیکو هرچه صادر گشت،نیکوست
وجود آن جا که باشد که محض خیراست وگری شراست در وی ،آن زغیر است
(۸۷۲-۸۷۴/۴۰۴)
همو کرد وهمو گفت وهمو بود نکو کرد ونکو گفت ونکو بود
(۸۸۴/۴۱۰)
۴-۲۲ تضاد ذاتی
مرقی کاشانی در رسالۀ ینبوع الحیاه از زبان هرمس درباره اضداد چنین می نویسد:
«ای نفس، تا کی نیازمند و گریزان باشی از ضدّی به ضدّی؟ گاهی از گرما به سرما، گاهی ازسرما به گرما، گاهی از گرسنگی به سیری، گاهی از سیری به گرسنگی؛ همچنین در طعامها و بویها، چون از شیرینی بسیار شودت محتاج شور گردی، و گر شوریت بسیار گردد نیازمند ترش شوی، و همچنین در بویهای مختلف»( کلباسی اشتری، ۱۳۸۶، ۲۰۹)
هرقرینی حقیقاً قرین خود را جوید،پس برای شناخت خداوند باید نظیر خداوند شویم برای انجام چنین امری هرمس از ما می خواهد اضداد را در آغوش بگیریم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در دلت همۀ اضداد را بپذ یر
گرما وسرما را ،سخت ونرم را
فکرکن یکباره در همه جا باشی
در خشکی و دریا و آسمان
(فرک و گندی، ۱۳۸۴، ۱۸۶)
آسمان مرطوب وخشک
سرد وگرم ،
وروشن وتاریک می شود.
(فرک وگندی ،۱۵۱،۱۳۸۴)
شیخ نجم الدین محمود شبستری در این باره می گوید:
ظهور جمله اشیا به ضد است ولی حق را نه مانند ونه ندّ است
(۹۴/۵۱)
عدم باهستی آخر چون شود ضم نباشد نور وظلمت هر دوباهم
(۴۶۰/۲۴۰)
از نظر شیخ ،ماهمواره ظلمت را با نور می شناسیم چراکه تُعِرفُ الاَشیاءبِاَضدادِها یعنی هرچیزی با ضد خود،شناخته می شود، در واقع اگر نوری در عالم نبود ، ماظلمت را تشخیص نمی دادیم .این نبود نور است که ظلمت را به ما نشان می دهد.
۴-۲۳ روح
روح یک حقیقت عرفانی است .حقیقت روح ،اثری است که از فرمان خداوند متعال در مجاری اشباح جاری شده است.خداوند روح را بدون هیچ گونه سببی آفرید وصورت روح در آینۀ وجود آدم خاکی منعکس شده است وهمه اسماء وصفات الهی در وجود آدمی تجلی یافته است و از نظر هرمس آن طور که از اشعارش بر می آید،چون خدا باقی است وهرگز نمی میرد پس روح باقی همچون خود عطا فرموده است .
انسان وقتی می میرد وجسمش به خاک سپرده می شود این روح است که مورد باز خواست ومواخذه قرار می گیرد وبنا به اعمالی که انسان در دنیای خاکی انجام داده است وارد بهشت برزخی یا جهنم برزخی می گردد تا رسیدن روز قیامت .
هرمس می گوید:
نخست آدمی سراپا ابدی وروحانی بود
اما آتوم خلقت جدید خود را دید
که نمی تواند به زمین علقه ای یابد،
مگر او را در پوششی از ماده پناه دهد
به آدمی جسم فانی بخشید
همچنان که یک روح باقی
(فرک و گندی، ۱۳۸۴، ۱۱۹)
در سوره حجر آیه ۲۹ خداوند می فرمایند: «فَاءِذا سَوَّیتَهُ و نَفَختُ فیه مِن روحی فَقَعوا لَهُ سَاجِدین»
پس وقتی آن را درست کردم و از روح خویش درآن دمیدم ،پس در برابر او به سجده در افتید.
ازنظرشبستری وقتی خداوندانسان راآفریدنشانه ای ازروح القدس که روح خویش است درانسان بگذاشت .
هم از الله در پیش تو جانی است که از روح القدس در تو نشانی است
(۹۳۶/۴۳۱)
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن زفیضش خاک آدم گشت گلشن
(۲/۱۸)
چوآب وگل شود یک باره صافی رسد از حق بدو روح اضافی
(۶۱۵/۲۹۶)
ز لَمح بالبصر شد حشر عالم ز«نفخ روح » پیدا گشت آدم