وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: بیان زیبایی های معشوق وبی قراری عاشق در عشق
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-گم شدن دل، کنایه از عاشق شدن./ دل مجاز از انسان به علاقه جزییه./
۲-در مصراع دوم ابرو به قبله تشبیه شده است./ قبله ی دلها، تشبیه بلیغ اضافی./
۳-ذره ، خاک، تضاد.
۴- گل در نظر اهل محبت خس و خاری است. تشبیه بلیغ اضافی./ اهل محبت، کنایه ازعاشقان
۵- تشبیه مردمک چشم به مشک، وجه شبه سیاهی است./ دو آهو، استعاره از دو چشم ./
۶-ترک فلک، کنایه از خورشید./ هندو، استعاره از زلف سیاه./ سر، مجاز از فکر و اندیشه./
غزل ۴۸۹
گر بعد عمری یک نفس ما را نظر سویش برد
مژگان پر از خون عاشقش گل را چه بیند کز جگر
آن گلشن خوبی که در نگشود بر باد صبا
لاف محبت چون زنم چون ننگ ناید از منش
یارب به بینم ساعتی کان آفتاب نیکویان
من پیر عاشق پیشه ام جور جوانان خوش کشم
دوری نباشد گر کند جان در سر و کار نظر
کی را مجال یک نظر از تندی خویش بود
چون ارغوان پر گاله ئی بر هر سر مویش بود
گویا نمی خواهد که کس آسوده از بویش بود
آن کس که گر خواند سگم ننگ از سگ کویش بود
از اوج ناز آید فرو میلی بدین سویش بود
کان کس که نیکو روی شد کی نیکی خویش بود
اهلی که خصم جان او چشم بلا جویش بود
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن - بحر رجز مثمن سالم
موضوع کلی: عشق وتحمل سختی ها برای رسیدن به مقصود
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-مفهوم بیت تندی معشوق در حق عاشق./ یک نفس، کنایه از یک لحظه./
۲-مژگان پر از خون، اغراق وکنایه از چشم گریان است./ گاله، پنبه ی زده شده که آماده ی ریسیدن باشد./
۳- در به روی باد صبا گشودن، تشخیص است./ گلشن خوبی، کنایه از معشوق است./ گویا، قید است./
۴-ش در منش، نقش مضاف الیه دارد../ آن کس، ضمیر ومرجع آن معشوق است./
۵- آفتاب نیکویان، کنایه از معشوق./اوج، میل، فرو ، تناسب دارد./
۶-واج آرایی حرف ش./ پیر وجوان تضاد./ تکرار قافیه در غزل رخ داده است./
۷-جان در سر چیزی کردن، کنایه از خود را فدا ساختن./ خصم ، دشمن./
غزل ۴۹۰
به خاک مرده اگر برق عشق برگیرد
گذر به کوی تو چون آورم ز جور رقیب