اساس ژنتیکی برای سندرم استین و لونتال توسط کوپر[۱۷۰] و همکاران در سال ۱۹۶۸ مطرح شد. آنها ۱۸ خانواده را که سندرم در آنها مشاهده میشد، با یک الگوی ثابت وراثتی بررسی کردند. مطالعات فراوان بعدی هم الگوی وراثتی بیماری را تأیید میکرد، و مطالعهای دیگر آن را وابسته به X بیان میکرد. وجود مشکلات اجتنابناپذیر، مطالعات ژنتیکی PCOS را با دشواری همراه میکند. ناهمگونی و کمبود معیارهای تشخیص بیوشیمیایی یا بالینی مورد بحث واقع شدهاند. PCOS، یک ناهنجاری است که اثر اولیهی آن بر سن تولیدمثلی زن است و بنابراین مطالعهی آن در یک نسل و یا بیشتر از یک نسل مشکل است. هیچ فنوتیپ قابل قبول مردانهای وجود ندارد. در مطالعات خانوادهای PCOS، الگوی ریزش موی مردانه در زنان نشان داده شده است. در نهایت، شیوع بالای PCO در جمعیت بدان معنی است که در یک دودمان بزرگ افراد PCOS شامل ژنوتیپهای مختلف هستند. آنالیزهای ژنتیکی، ژنهایی را کاندید بررسی قرار میدهند. هر دو مطالعات مرتبط و پیوسته نشان میدهند که PCOS توسط مقدار معدودی از ژنها و با فاکتورهای تغذیهای و محیطی شرح داده میشود (Azziz and Kashar-Miller, 2000).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
رخ دادن خانوادگی هیپرآندروژنیسم، عدم تخمکگذاری و تخمدانهای چند کیستی، مطرحکنندهی علت زمینهای ژنتیک هستند. حداقل یک گروه از بیماران با نوع ارثی وابسته به X سندرم PCOS توصیف شدهاند، اگر چه فنوتیپ آنها بسیار با یکدیگر متفاوت بوده است. مطالعات انجام گرفته بر روی خانوادههای بزرگ، مطرحکنندهی وراثت اتوزومی غالب هستند و در فنوتیپ مردانه، طاسی زودرس مشاهده میشود. پژوهشگران در مطالعات دیگری که بر روی والدین و خواهران و برادران زنان مبتلا به PCOS انجام دادهاند، مشاهده کردهاند که میزان شیوع PCOS، هیپرانسولینمی، و هیپرتریگلیسریدمی در زنان و طاسی زودرس در مردان، بالا بوده است. تقریباً در ۵۰ درصد خواهران زنان مبتلا به PCOS غلظت کل یا در دسترس از نظر زیستی (Bioavailable) تستوسترون بالاست و تقریبا ۳۵ درصد مادران نیز درگیرند. خویشاوندان درجهی اول زنان مبتلا به PCOS، دارای ناهنجاریهای متابولیک دیگری از قبیل دیسلیپیدمی نیز میباشند که ممکن است فرد را مستعد ابتلا به بیماری قلبی ـ عروقی نماید. این مشاهدات استعداد یا آسیبپذیری ژنتیکی را باز هم تقویت میکنند (Zhang et al., 1994).
قابل درک است که تلاشها برای پیدا کردن ژنهای مرتبط با استعداد ابتلا به عدم تخمکگذاری و تخمدانهای چند کیستی، بر ژنهای مرتبط با گیرندهی انسولین و سوبستراهای آن و ژنهای رمزگردان آنزیمهای شکنندهی زنجیره جانبی P450 (CYP11) و P450C17 (CYP17) متمرکز باشند. با این وجود، به نظر میرسد که PCOS یک اختلال چند ژنی است که شامل تعاملات متغیرهای ژنومی متعدد و اثر عوامل محیطی میشود. ژنهای کاندید، شامل لیست بلندی از مولکولهایی هستند که در هر یک از مسیرهای متابولیک و تولیدمثلی درگیر در این سندرم شرکت میکند. این مسئله دوباره بر این نکته تاکید میکند که PCOS یک اختلال اندوکرین اختصاصی نیست؛ بلکه نتیجهی عدم تخمکگذاری مزمن ثانویه به طیف گستردهای از علل مختلف است (Nestler and Jakubowicz, 1996).
- مدیریت بالینی
مدیریت زنان مبتلا به PCOS باید شامل تصحیح یا جلوگیری از عواقب بالینی فوری یا طولانی مدت آن شود که ممکن است شامل تمام موارد زیر گردند:
- اختلالات قاعدگی
- افزایش خطر ابتلا به هیپرپلازی و نئوپلازی آندومتر
- هیپرآندروژنیسم (هیرسوتیسم، آکنه، طاسی)
- نازایی
- افزایش خطر ابتلا به دیابت نوع ۲
- افزایش خطر ابتلا به بیماری قلبی ـ عروقی
در بسیاری از موارد، تغییرات نحوهی زندگی بخش مهمی از درمان بالینی را تشکیل میدهد و شامل آموزش دقیق، مشاوره، روحیه دادن به بیمار و پیگیری میشود. در بیمارانی که تمایل به حاملگی فوری ندارند، قرصهای ضد بارداری استروژن ـ پروژستین به طور مؤثری اختلال عملکرد قاعدگی را درمان میکنند و بیمار را در مقابل خطر ابتلا به هیپرپلازی و سرطان آندومتر محافظت مینمایند. قرصهای ضد بارداری استروژن ـ پروژسترون و ضد آندروژنها به جلوگیری یا کاهش هیپرآندروژنیسم کمک میکنند. بیمارانی که قصد بارداری دارند باید جهت القای تخمکگذاری مورد بررسی قرار گیرند. زنان با تحمل گلوکز مختل و در معرض خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ یا دارای ویژگیهای سندرم متابولیک (که نشانهی خطر بالای ابتلا به بیماری قلبی ـ عروقی است)، ممکن است به درمان با داروهای افزایشدهندهی حساسیت به انسولین و یا داروهای دیگری با هدف اختصاصی کاهش این خطرها نیازمند باشند. نکتهی مهمی که باید بر آن تاکید شود این است که زنان مبتلا به عدم تخمکگذاری مزمن نیازمند درمان بالینی جامعی هستند که به نیازهای فوری آنها توجه کند و در عین حال، سلامت طولانی مدت آنها را نیز در نظر بگیرد و از راهکارهای مناسب کاهش خطر استفاده نماید (Trent et al., 2003؛ El-Manzy et al., 2010).